وَ قَالَ (علیه السلام): لَا قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ، إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ.
النَّوافِل: جمع «نافلة»، اعمال مستحبى.
و فرمود (ع): در به جاى آوردن مستحبات قربتى نيست اگر به واجبات زيان رساند.
و آن حضرت فرمود: با انجام مستحبات در حالى كه به واجبات زيان رساند تقرّبى به حق نيست.
جايگاه واجبات و مستحبّات (عبادى، معنوى):و درود خدا بر او، فرمود: عمل مستحب(1) انسان را به خدا نزديك نمى گرداند، اگر به واجب زيان رساند.________________________________(1). نافله: يعنى مستحب، و فريضه يعنى واجب.
[و فرمود:] اگر مستحبات واجبات را زيان رساند -بنده را به خدا- نزديك نگرداند.
امام عليه السّلام (در اهميّت دادن بواجبات) فرموده است:تقرّب و نزديك شدن به رحمت خدا بمستحبّات روا نيست در صورتيكه بواجبات زيان رساند (زيرا كسى كه در انجام واجبات كوتاهى كند نافرمانى كرده بكيفر خواهد رسيد، و كسيكه نافرمانى كرد در حقيقت بخدا تقرّب نجسته چون تقرّب با نافرمانى منافات دارد).
امام(عليه السلام) فرمود: هرگاه كارهاى مستحب به واجبات زيان برساند موجب قرب به خدا نمى شود.
مستحبّات بى ارزش:امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه مى فرمايد: «كارهاى مستحب اگر به واجبات زيان برساند موجب قرب به خدا نمى شود»; (لاَ قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ).روشن ترين تفسيرى كه براى اين گفتار حكيمانه امام(عليه السلام) به نظر مى رسد اين است كه هرگاه كارهاى مستحب ضررى به واجبات بزند ارزش آن كاسته مى شود و ثواب آن كم مى گردد، مثل اين كه كسى از سر شب تا بعد از نيمه شب مشغول عزادارى باشد ولى خواب بماند و نماز صبح او قضا شود. همه مى گويند آن مستحبى كه به اين فريضه لطمه زد كم ارزش است. يا اين كه به سراغ كارهاى خير و كمك به مستمندان برود; ولى در اداى ديون خود و يا حج واجب كوتاهى كند. دليل آن هم روشن است، فرائض و واجبات مصالحى دارد كه اگر ترك شود به انسان لطمه جدّى مى زند در حالى كه مستحبّات چنين نيست و به اين مى ماند كه كسى داروى اصلى درد خود را رها كرده و به داروهاى اضافى و غير ضرورى بپردازد.در حديثى كه در غررالحكم از اميرمؤمنان(عليه السلام) نقل شده مى خوانيم: «يَسْتَدَّلُ عَلى إدْبارِ الدُّوَلِ بِأرْبَع تَضييعِ الاُْصُولِ وَ التَمَسُّكِ بِالْفُرُوعِ وَتَقْديمِ الاْراذِلِ وَتَأخيرِ الاْفاضِلِ; چهار چيز است كه دليل بر سقوط دولت ها مى شود: ضايع ساختن اصول، و چسبيدن به فروع و مقدم داشتن اراذل و مؤخر داشتن افاضل».(1)تفسير ديگرى كه براى اين گفتار حكيمانه است اين كه در بعضى از عبادات اگر واجبات را رها كنند و به مستحبات بپردازند مستحب اساساً باطل است; مانند كسى كه روزه قضاى واجب بر اوست اگر روزه مستحب بگيرد از اساس باطل است و يا اين كه حج واجب را رها كند و به سراغ حج مستحب برود كه به عقيده جمعى حج مستحب او باطل است.احتمال سوم نيز در تفسير اين سخن اين است كه اشاره به مسئله ضدين كه در علم اصول آمده باشد، زيرا جمعى معتقدند كه امر به شى نهى از ضدّ خاص آن مى كند و بر اين اساس معتقدند كسى كه بدهكارى فورى داشته باشد اگر در وسعت وقت نماز بخواند نماز او باطل است، زيرا انجام نماز در وسعت وقت به واجب فورى لطمه زده و چون امر به شى نهى از ضد مى كند اين نماز قابل تقرب نيست و باطل است; ولى اخيراً محققان اين مطلب را نپذيرفته اند و امر به شى را سبب نهى از ضد خاص نمى دانند. البته جمع ميان همه اين تفسيرها نيز منعى ندارد; ولى مناسب تر همان تفسير اوّل است.(2)*****پی نوشت:(1). غررالحکم، ح 7835.(2). سند گفتار حکیمانه: به گفته صاحب مصادر نهج البلاغه، آمدى که بعد از سیّد رضى مى زیسته در کتاب غررالحکم این حکمت را چنین نقل کرده است: «إذا أضَّرَتِ النَّوافِلُ بِالْفَرائِضِ فَارْفُضُوها; هنگامى که نوافل به فرائض ضرر برساند آن را رها کنید». این تفاوت نشان مى دهد که آمدى آن را از منبع دیگرى گرفته است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 37). ولى گویا مرحوم خطیب صاحب مصادر از این موضوع غفلت کرده که در کلمات قصار نهج البلاغه، کلمه 279 عین این عبارت «آمدى» آمده است. در کتاب تمام نهج البلاغه این دو جمله با اضافات دیگرى که همه مربوط به همین مضمون و محتواست در ضمن وصیت نامه اى که براى اصحابش در زمینه تعلیم آداب دین و دنیا بیان فرموده ذکر شده است. عبارات آن چنین است: «إِذَا أَضَرَّتِ النَّوَافِلُ بِالْفَرَائِضِ فَارْفُضُوهَا لاَ تَقْضُوا النّافِلَةَ فی وَقْتِ الْفَریضَةِ لکِنِ ابْدَؤُوا بِالْفَریضَةِ ثُمَّ صَلُّوا مَا بَدَا لَکُمْ فَإِنَّهُ لاَ قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ وَلاَ یُصَلِّی الرَّجُلُ نَافِلَةً فی وَقْتِ فَریضَة، وَلاَ یَتْرُکُهَا إِلّا مِنْ عُذْر، وَلکِنْ یَقْضی بَعْدَ ذَلِکَ إِذَا أَمْکَنَهُ الْقَضَاءَ فَإِنَّ اللّهَ ـ عَزَّ وَجَلَّ ـ یَقُولُ: (الَّذِینَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ) یَعْنِی الَّذینَ یَقْضُونَ مَا فَاتَهُمْ مِنَ اللَّیْلِ بِالنَّهَارِ وَمَا فَاتَهُمْ مِنَ النَّهَارِ بِاللَّیْلِ...». (تمام نهج البلاغه، ص 728).
امام (ع) فرمود: «لَا قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِ»:زيان رساندن به واجبات، همان كاستى بعضى اركان و شرايط آنهاست، گاهى انسان به دليل خستگى از كار مستحب و يا به خاطر انجام آن در آينده مرتكب چنان زيانى مى گردد. در آنچه باعث ترك واجب گردد، نزديكى به رحمت خدا معنا ندارد، زيرا آن باعث نافرمانى و كيفر مى شود، و مخالف با قرب و نزديكى است.
الثامنة و الثلاثون من حكمه عليه السّلام:(38) و قال عليه السّلام: لا قربة بالنّوافل إذا أضرّت بالفرائض. (74204- 74196)
اللغة:(النافلة) ج: النوافل ما تفعله ممّا لم يفرض و لم يجب عليك- المنجد.الاعراب:لا، لنفي الجنس، و قربة، اسمه مبنيّة على الفتح لتضمن معنى من الجنسيّة و الخبر محذوف و هو حاصل، بالنّوافل جار و مجرور متعلق بقربة، إذا ظرف زمان مضاف إلى جملة أضرّت بالفرائض.المعنى:قال الشارح المعتزلي: فان حمل على حقيقته فقد ذهب إلى هذا المذهب كثير من الفقهاء و هو مذهب الاماميّة و هو أنه لا يصحّ التنفّل ممّن عليه قضاء فريضة فاتته لا في الصّلاة و لا في غيرها، فأمّا الحجّ فمتّفق عليه بين المسلمين- إلخ.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 76
أقول: نسبة عدم جواز التنفّل لمن عليه فائتة إلى مذهب الامامية محلّ اشكال، قال العلامة المجلسى رحمه اللَّه في شرحه على فروع الكافي في باب التطوع في وقت الفريضة في شرح الحديث الأوّل من هذا الباب: و اختلف الأصحاب في جواز التنفّل لمن عليه فريضة فقيل: بالمنع، و ذهب ابن بابويه و ابن الجنيد إلى الجواز انتهى.و الأقرب أن يقال: إنّ كلامه عليه السّلام يدلّ على نفي التقرّب و الثواب في النوافل إذا أضرّت بالفرائض، لا على البطلان و عدم الصحّة، و بينهما فرق ظاهر و ليس المقصود أنّ إتيان النافلة صار سببا تامّا لترك الفريضة أو النقص فيها، بل المراد أنّ التهيّأ للفريضة أهمّ، و حفظ كمالها ألزم، فمن اشتغل اللّيل بتلاوة القرآن أو النوافل و أتعب نفسه حتّى غلب عليه النّوم وفات عنه فريضة الصّبح، فلا ثواب له و لا قربة في نوافله.الترجمة:نوافل موجب قربت نشوند در صورتى كه مايه نقصان در فرائض باشند.در نوافل قربت حق را مجو گر فرائض در ضرر افتند زو
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 7، ص259
لا قربة بالنّوافل اذا اضرّت بالفرائض. «اگر مستحبات، واجبات را زيان رساند موجب نزديك شدن- به خدا- نخواهد بود.» اين سخن را ممكن است به حقيقت معنى كرد و ممكن است بر مجاز حمل كرد.
اگر آن را به حقيقت معنى كنيم بسيارى از فقيهان در مذاهب مختلف همين گونه معنى كرده اند و در مذهب اماميه هم همين گونه است، يعنى انجام دادن كار مستحبى بر كسى كه قضاى واجب بر عهده اوست صحيح نيست نه در مورد نماز و نه در ديگر عبادات. در مورد حج ميان همه مسلمانان اتفاق است كه براى كسى كه مستطيع بوده و حج واجب انجام نداده است، جايز نيست حج مستحبى انجام دهد و بر فرض كه نيت مستحب كند حج او به حساب حج واجب نهاده مى شود. اما در مورد زكات هيچ كس را نمى شناسم كه بگويد پرداخت زكات مستحبى - صدقه- براى كسى كه زكات واجب را پرداخت نكرده است ثواب ندارد. و اگر اين سخن را به مجاز معنى كنيم، معنى آن چنين است كه بايد آنچه را كه مهم است بر آنچه كه مهم نيست مقدم بدارند و در آداب دربارى و برادرانه هم همين گونه است، نظير آنكه به كسى سفارش مى كنى و مى گويى نبايد پيش از تعظيم و خدمت به فرزند پادشاه به حاجب تعظيم و خدمت كنى كه مقصود تو از تعظيم و خدمت تقرب به پادشاه است و در صورتى كه خدمت به غلام پادشاه را مقدم بر خدمت به پسر او قرار دهى، بديهى است كه مايه تقرب نيست.ولى بايد سخن على عليه السّلام را حمل بر معنى حقيقى كرد كه اهتمام امير المؤمنين عليه السّلام در سفارشهاى خود و خطبه هاى خويش بيشتر در مورد كارهاى دينى و شرعى است و امور شرع در نظرش بزرگتر است.