وَ قَالَ (علیه السلام): الْقَنَاعَةُ مَالٌ لَا يَنْفَدُ.[قال الرضي رحمه الله تعالى و قد رُوِيَ هذا الكلام عن النبي (صلی الله علیه وآله)].
و فرمود (ع): قناعت ثروتى است كه از ميان نرود.سید رضی گوید: اين سخن از پيامبر (ص) هم روايت شده است.
و آن حضرت فرمود: قناعت گنجى است كه تمام نمى شود.و اين سخن از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله هم نقل شده است.
ارزش قناعت و خود كفايى (اخلاقى):و درود خدا بر او، فرمود: قناعت، ثروتى است پايان ناپذير.(اين سخن از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نيز نقل شده است).
[و فرمود:] قناعت مالى است كه پايان نيابد.
امام عليه السّلام (در سود قناعت) فرموده است:قناعت دارائى است كه نابود نمى شود (زيرا قناعت و خورسند بودن بآنچه رسيده نيازمندى را دور مى سازد).(سيّد رضىّ «رحمه اللّه» فرمايد:) اين فرمايش از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله (نيز) روايت شده است.
امام(عليه السلام) فرمود: قناعت مالى است كه هرگز تمام نمى شود.سيّد رضى مى گويد: اين كلام از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نيز نقل شده است.
سرمايه بى پايان:امام(علیه السلام) در این گفتار کوتاه و حکمت آمیز به اهمیت قناعت اشاره کرده مى فرماید: «قناعت مالى است که هرگز تمام نمى شود»; (الْقَنَاعَةُ مَالٌ لاَ یَنْفَدُ).در تعریف قناعت مى توان گفت: حالتى است که انسان با داشتن آن به حد اقل ضروریات زندگى مى سازد و به دنبال زرق و برق و اضافاتى که فکر و وقت انسان را پیوسته به خود مشغول مى دارد و آلوده انواع محرمات مى کند نمى رود.داشتن این روحیه به منزله ثروت پایان ناپذیر است، چرا که انسان را از تمام ثروت هاى دنیا بى نیاز مى سازد; همواره سربلند زندگى مى کند و با عزت و آبرو ادامه حیات مى دهد. دست نیاز به سوى دیگران دراز نمى کند و عمر خود را در مسیر تشریفات و تجملات بر باد نمى دهد.در گفتار حکیمانه 44 که قبلاً گذشت امام(علیه السلام) در فضیلت قناعت پیشگان فرمود: «طُوبَى لِمَنْ ذَکَرَ الْمَعَادَ وَعَمِلَ لِلْحِسَابِ وَقَنِعَ بِالْکَفَافِ; خوشا به حال کسى که (پیوسته) به یاد معاد باشد و براى روز حساب عمل کند. به مقدار کفایت قانع گردد و از خدا راضى باشد».در خطبه 192 نیز امام در میان اوصاف انبیا این وصف برجسته را شمرده بود: «مَعَ قَنَاعَة تَمْلاَُ الْقُلُوبَ وَالْعُیُونَ غِنًى; آنها داراى قناعتى بودند که دل ها و چشم ها را پر از بى نیازى مى کرد».در بحارالانوار نیز از آن حضرت نقل شده که فرمود: «طَلَبْتُ الْغِنَى فَمَا وَجَدْتُ إِلاَّ بِالْقَنَاعَةِ عَلَیْکُمْ بِالْقَنَاعَةِ تَسْتَغْنُوا; من در جستجوى توانگرى برآمدم ولى آن را جز در قناعت نیافتم (زیرا حرص، غالب توانگران را راحت نمى گذارد) بنابراین قناعت پیشه کنید تا غنى شوید».(1)قابل توجه این که این گفتار حکیمانه از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نیز نقل شده است همان گونه که سیّد رضى مى گوید: «وَقَدْ رُوِىَ هذا الْکَلامُ عَنِ النَّبِىُ(صلى الله علیه وآله)».این حدیث را «متقى هندى» در کتاب کنز العمال که از منابع معروف اهل سنت است آورده است.(2)این نکته نیز حائز اهمیت است که سرچشمه بسیارى از نارضایى هاى مردم و شکایت آنها از وضع زندگى کمبودها و فقر نیست، بلکه گاه مى بینیم همه چیز دارند اما باز ناله و فریاد مى کنند. عامل اصلى آن عدم قناعت و توقعات بى حد و حساب است و اگر همگى به مقدار نیاز قانع باشند آرامش بى مانندى در جامعه حاکم مى شود و بسیارى از پرونده هاى جنایى و تجاوز بر اموال برچیده خواهد شد و کرامت انسانى و پاکى دامان از گناه فراهم مى شود.ابن ابى الحدید در اینجا گفتار زیبایى از «بقراط» (سقراط) نقل مى کند که مردى او را در حال خوردن بعضى از سبزى هاى بیابان دید. به او گفت: اگر در خدمت پادشاه بودى نیاز به خوردن این نداشتى. سقراط گفت: اگر تو نیز این گونه غذا مى خوردى نیازمند نوکرى پادشاه نبودى.شاعر مى گوید:گنج آزادگى و گنج قناعت گنجى است *** که به شمشیر میسر نشود سلطان را (3)*****پی نوشت:(1). بحارالانوار، ج 66، ص 399، ح 91.(2). کنز العمال، ج 3، ص 389، ح 7080.(3). سند گفتار حکیمانه: در کتاب مصادر نهج البلاغه آمده است که این سخن در موارد متعددى از امیر مؤمنان على(علیه السلام) به وسیله کسانى که پیش از سیّد رضى مى زیستند نقل شده است و چون عین این عبارت در حکمت 475 تکرار خواهد شد نقل منابع را به آنجا موکول کرده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 50) و در تحف العقول هم این کلام در ضمن خطبه الوسیله نقل شده است. (تحف العقول، ص 100). این سخن حکمت آمیز، در کتاب تمام نهج البلاغه در لابه لاى خطبه «وسیله» آمده است (تمام نهج البلاغه، ص 162).
امام (ع) فرمود: «الْقَنَاعَةُ مَالٌ لَا يَنْفَدُ»:قناعت، عبارت است از سرگرم نشدن به چيزى كه از اندازه كفايت و مقدار حاجت زندگى و خورد و خوراك بيشتر باشد، و چشم نداشتن بر آنچه ديگران دارند. كلمه مال را با صفت بى پايان از آن رو استعاره از قناعت آورده كه بى نيازى ناشى از قناعت نيز همچون ثروت زياد، بى پايان است.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 96
الرابعة و الخمسون من حكمه عليه السّلام:(54) و قال عليه السّلام: القناعة مال لا ينفد. (74650- 74644)و في شرح المعتزلي هنا، قال الرّضيّ رحمه اللَّه تعالى: و قد روي هذا الكلام عن النبيّ صلّى اللَّه عليه و آله.
اللغة:(القناعة) بالفتح الرّضا بالقسم (نفد) الشيء بالكسر نفادا إدا فني- صحاحالاعراب:مال، خبر المبتدأ، و لا ينفد جملة فعليّة صفة له.المعنى:(المال) متاع يصرفه الإنسان فيما يحتاج إليه من حوائجه و شهواته، و إذا قنع الانسان بما تيسّر له من الحوائج و كفّ عن الزوائد مادّة و كيفيّة و ضبط نفسه عن الاشتغال بما يخرج عن مقدار الكفاية و مبلغ الحاجة، فله مال لا ينفد.الترجمة:قناعت ثروتى است بى پايان.كنج افتادگى و گنج قناعت مالى است كه بپايان نرسد هر چه از آن صرف كنى
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 7، ص276
القناعة مال لا ينفد. «قناعت مالى است كه پايان نمى پذيرد.» سيد رضى كه خدايش رحمت كناد مى گويد: اين سخن از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم هم روايت شده است.
در مباحث گذشته نكته هاى گرانقدرى در باره قناعت گفتيم و اينك افزونيهاى ديگرى مى آوريم. از سخن حكيمان است كه در قبال درويشى با قناعت مقاومت كنيد، و بر توانگر با تعفف چيره شويد، و با كردار نيك رنج حسود را افزون كنيد و با نام نيك بر مرگ غلبه كنيد.
و گفته شده است: مردم دو گروهند، كسى كه مى يابد و بسنده نمى كند و كسى كه در جستجو است و نمى يابد، و شاعر اين سخن را گرفته و چنين گفته است: «مردم يا يابنده غير قانع به روزى خود هستند يا جستجوگرى كه نمى يابند.»
مردى، بقراط را ديد كه علف مى خورد، گفت: اگر خدمت پادشاه مى كردى نيازمند به خوردن علف نمى بودى. بقراط گفت: و اگر تو علف مى خوردى نيازمند خدمت به پادشاه نبودى.