وَ قَالَ (علیه السلام): كُلُّ مَعْدُودٍ مُنْقَضٍ، وَ كُلُّ مُتَوَقَّعٍ آتٍ.
و فرمود (ع): هر چه شمردنى است به پايان رسد و، هر چه چشم به راه آن هستى، فرا مى رسد.
و آن حضرت فرمود: هر شمرده شده اى تمام شدنى، و هر انتظار كشيده اى رسيدنى است.
توجّه به فنا پذيرى دنيا (اخلاقى):و درود خدا بر او، فرمود: هر چيز كه شمردنى است پايان مى پذيرد، و هر چه را كه انتظار مى كشيدى، خواهد رسيد.
[و فرمود:] هر چه شمردنى است به سر رسد و هر چه چشم داشتنى است در رسد.
امام عليه السّلام (در شادى و افسردگى بيجا) فرموده است:هر چه بشمار آيد (پايان دارد چون خوشى و افسردگى و سود و زيان و تندرستى و بيمارى) بسر آينده (از بين رونده) است، و هر چه بايد برسد (خير يا شرّ مقدّر گشته) خواهد رسيد (پس خردمند در اينگونه امور شاد و افسرده نشود).
امام(عليه السلام) فرمود: هرچيز كه قابل شمردن است سرانجام پايان مى گيرد و آنچه مورد انتظار است سرانجام فرا مى رسد.
همه معدودها محدودند!اين گفتار حكيمانه هرچند با حكمت پيشين در يك عبارت ذكر نشده; ولى در واقع مكمل آن است. نخست مى فرمايد: «هرچيز كه شمرده مى شود سرانجام پايان مى گيرد»; (كُلُّ مَعْدُود مُنْقَض).اين اشاره به قانون كلى فلسفى است كه هرچيز تحت عدد در آيد محدود است و هرچه محدود است پايان پذير است و از آنجا كه عمر انسان ها تحت عدد قرار مى گيرند; مثلا مى گوييم: عمر شصت ساله، يا هشتاد ساله. مفهومش اين است كه هر ساعتى كه بر انسان مى گذرد تدريجا از آن كاسته مى شود و اين سرمايه به سرعت رو به فنا مى رود و مهم اين است كه گذشتن و كاستن آن در اختيار ما نيست چه بخواهيم، چه نخواهيم به سرعت در حال عبور است.آن گاه در ادامه مى فرمايد: «و آنچه مورد انتظار است سرانجام فرا مى رسد»; (وَكُلُّ مُتَوَقَّع آت).منظور از «متوقَّع» امورى است كه به طور قطع مى دانيم در آينده رخ مى دهد; مانند مرگ و پايان زندگى و قيام قيامت. اشاره به اين كه كسى كه به اين امور آگاه است بايد توجه داشته باشد كه روزى مرگ دامان او را مى گيرد و روزى در دادگاه عدل الهى حضور مى يابد. به همين دليل در تفسير آيه شريفه (وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتّى يَأْتِيَكَ الْيَقينُ) يقين را به مرگ تفسير كرده اند.(1)آنچه امام در دو جمله بالا بیان فرموده در واقع اشاره به دنیاى فانى و گذاران است; دنیایى که عمرش در برابر جهان آخرت بسیار ناچیز است، همان گونه که در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «مَا الدُّنْیَا فِی الاْخِرَةِ إِلاَّ مِثْلُ مَا یَجْعَلُ أَحَدُکُمْ إِصْبَعَهُ فِی الْیَمِّ فَلْیَنْظُرْ بِمَ یَرْجِعُ; عمر دنیا در برابر آخرت مانند این است که یکى از شما انگشت خود را در دریایى فرو کند (و سپس بیرون آورد) در این حال نگاه کند ببیند چه اندازه از آب دریا بر انگشت او باقى مانده».(2) این هشدارى است به همه دنیا طلبان و آنها که به آخرت و زندگى جاویدان پشت کرده اند تا بدانند چه چیز به دست مى آوردند و چه چیز را از دست مى دهند.(3)*****پی نوشت:(1). حجر، آیه 99.(2). بحارالانوار، ج 70، ص 119، ح 111.(3). سند گفتار حکیمانه: در کتاب غررالحکم این گفتار پربار با تفاوت روشنى نقل شده است بدین صورت: «کُلُّ مَعْدود مُنْتَقَص کُلُّ سُرور مُنْقَض کُلُّ جَمْع إلى شَتات کُلُّ مُتَوَقِّع آت». این تفاوت آشکار نشان مى دهد که صاحب غررالحکم آن را از منبع دیگرى گرفته و احتمالا کلام امام همان گونه بوده که در غررالحکم آمده است و مرحوم سیّد رضى آنچه را حکمت بالا آمده از آن گزینش کرده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 59). در خطبه 103 نیز این جمله مطابق آنچه در نهج البلاغه است ذکر شده است. و در کتاب تمام نهج البلاغه این جمله قریب به آنچه در غررالحکم آمده ذکر شده است. (تمام نهج البلاغه، ص 569).
امام (ع) فرمود: «كُلُّ مَعْدُودٍ مُنْقَضٍ وَ كُلُّ مُتَوَقَّعٍ آتٍ»:هر دو جمله به صورت كلى از مواد مشهور صنعت خطابه و در زمينه موعظه است، جمله نخستين اشاره به نفسها و حركتهاى بندگان خدا، و دومى بيم دادن به وسيله پيش آمدهايى از قبيل مرگ و پيامدهاى آن است.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 110
الحادية و السبعون من حكمه عليه السّلام:(71) و قال عليه السّلام: كلّ معدود منقض، و كلّ متوقّع آت. (74872- 74863)
الاعراب:منقض، فاعل عن الانقضاء خبر و منقوص و رفعه مستتر، و كذلك آت.المعنى:المقصود من المعدود عمر الانسان من أشهره، و أيامه، و ساعاته، و دقائقه و ثوانيه، فانه إذا عدّ بكلّ اعتبار ينقضي لا محالة، و المقصود من المتوقّع الموت الّذي يأتي بلا شبهة.الترجمة:هر چه بر شمرده مى شود پايان مى پذيرد، و هر چه بايد بيايد مى آيد.عمر را چون بشمرى آخر شود چون كه آخر گشت مردن مى رسد
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 7، ص291
كل معدود منقض، و كل متوقع آت. «هر چيز قابل شمردن سپرى مى شود و هر چه چشم داشتنى است، فرا رسنده است.»
سخن نخست، مذهب عموم متكلمان را تأكيد مى كند كه گفته اند همه جهان به ناچار سپرى و نابود مى شود، البته متكلمانى كه اين عقيده را دارند نمى گويند جهان از اين جهت كه شمردنى است، واجب است كه نابود و سپرى شود و آن را لازم نمى دانند و مى گويند ممكن است معدودى وجود داشته باشد و فناى آن واجب و لازم نباشد. به همين سبب است كه ياران معتزلى ما مى گويند علم ما به اينكه عالم فنا مى شود از طريق سمع و شنيدن اخبار است نه از طريق عقل، و بنابر اين بايد سخن امير المؤمنين را هم همين گونه معنى كرد، يعنى عدد و شمردنى بودن دليل تامه براى وجوب فناى آن نيست، ظاهر سخن هم همين معنى را مى دهد كه در اصطلاح اصوليان به آن ايماء مى گويند، مقصود آن حضرت اين است كه بدانيد هر چيز قابل شمارش سپرى شونده و منقضى است، و بدين گونه در مورد هر معدودى حكم به انقضاء داده است ولى حكمى كه مجرد از علت است، همان گونه كه اگر گفته شود زيد ايستاده است، معنى آن اين نيست كه چون نام او زيد است ايستاده است.
اما اين سخن آن حضرت كه فرموده است: «هر چه چشم داشتنى است فرا رسنده است.»، نظير اين گفتار عامه مردم است كه مى گويند: «اگر منتظر قيامت هستى، فرا خواهد رسيد.» و اين سخن حقى است زيرا خردمندان و عاقلان معمولا منتظر كارى كه امكان آن محال باشد، نيستند و منتظر چيزى هستند كه وقوع آن امكان دارد و آنچه كه قريب الوقوع و مورد انتظار است، خواهد آمد.