وَ قَالَ (علیه السلام): رَأْيُ الشَّيْخِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ جَلَدِ الْغُلَامِ.وَ [يُرْوَى] رُوِيَ مِنْ مَشْهَدِ الْغُلَامِ.
جَلَدُ الْغُلَام: صبر و استقامت جوان (در جنگ).مَشْهَدُ الْغُلَام: حضور جوان (در برابر دشمن).
و فرمود (ع): تدبير پير را از دلاورى جوان دوست تر دارم.[در روايت ديگر آمده]: از حضور جوان.
و آن حضرت فرمود: تدبير پير مرد را از رشادت جوان دوست تر دارم.[در روايتى ديگر:] از جنگيدن جوان دوست تر دارم.
برترى تجربه پيران از قدرتمندى جوانان (اخلاقى، تجربى):و درود خدا بر او، فرمود: انديشه پير در نزد من از تلاش جوان خوشايندتر است. (و نقل شده كه تجربه پيران از آمادگى رزمى جوانان برتر است).
[و فرمود:] تدبير پير را از دليرى جوان دوست تر مى دارم. [و در روايتى است] از حاضر و آماده بودن جوان -براى كارزار-.
امام عليه السّلام (در باره رأى پير) فرموده است:انديشه پير مرد را (در جنگ و هر كار) از توانائى و دلاورى جوان بيشتر دوست دارم (زيرا جوان بر اثر كمى آزمايش ممكن است مغرور شده خود و يارانش را تباه سازد).و (بجاى من جلد الغلام) روايت شده «من مشهد الغلام» يعنى (رأى و انديشه پير را بيشتر دوست دارم) از حضور جوان.
امام(عليه السلام) فرمود: رأى و تدبير پير نزد من بهتر از چالاكى جوان است.در روايت ديگرى آمده است: از جنگجويى جوان بهتر است.
اهميت رأى پير:امام(عليه السلام) در اين كلام حكمت آميزش، مقايسه اى ميان رأى و تدبير پيران و چالاكى و دلاورى جوانان مى كند و مى فرمايد: «راى و تدبير پير نزد من بهتر از چالاكى جوان (در ميدان نبرد) است.در روايت ديگرى آمده است: از جنگجويى جوان بهتر است»; (رَأْيُ الشَّيْخِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ جَلَدِ الْغُلاَمِ وَ رُوِيَ «مِنْ مَشْهَدِ الْغُلاَمِ»).«جَلَد» به معناى چابكى و نيرومندى و «غلام» در اينجا به معناى جوان و «مشهد» در اين گونه موارد به معناى ميدان جنگ است. بديهى است براى پيروزى در نبرد با دشمن در درجه نخست نقشه هاى صحيح لازم است و در درجه بعد دلاورى و چالاكى جنگجويان و به يقين تا نقشه صحيحى نباشد دلاورى ها به نتيجه اى نمى رسد، ازاين رو امام(عليه السلام) مى فرمايد: تدبير پيران نزد من از شجاعت و چالاكى جوانان بهتر است، زيرا مردان بزرگسالى كه سال ها ميدان هاى نبرد را ديده اند و تجربه ها آموخته اند بر اساس آن تجربه ها قادر به تنظيم برنامه صحيح هستند در حالى كه جوانان، چنين توانى را ندارند; ولى به عكس پيران، داراى قدرت و توانايى جسمى كافى و دلاورى و چالاكى هستند، گرچه هر يك امتيازى دارند; ولى پايه اصلى را رأى و تدبير پيران تشكيل مى دهد.تاريخ نيز اين كلام حكيمانه را كاملاً تأييد مى كند مثلا در جنگ خندق تدبيرى كه سلمان فارسى در پيشنهاد حفر خندق انديشيد توانست مدينه را از سقوط در چنگال دشمن حفظ كند.اين گفتار حكيمانه در ضمن به جوانانى كه نسبت به پيران بى اعتنا هستند و خود را كانون همه چيز و پيران را خارج از گردونه اجتماع مى پندارند هشدار مى دهد كه به بزرگسالان احترام بگذاريد و خود را از تجارب آنها بى نياز ندانيد. به گفته ابو الطيب:الرّأْىُ قَبْلَ شُجاعَةِ الشَّجْعانِ *** هُوَ أوَّلٌ وَهِىَ الْمَحَلُّ الثّانىفَإذا هُما اجْتَمَعا لِنَفْس مَرَّةً *** بَلَغَتْ مِنَ الْعُلْياءِ كُلَّ مَكانعلم و تجربه پيش از شجاعت شجاعان است آن اول است و اين در محل دوم قرار دارد.ولى هنگامى که هر دو با هم براى شخص نیرومندى جمع شوند به بالاترین محل صعود مى کنند.(1)ابن ابى الحدید بعد از ذکر شعر بالا نصیحتى از یکى از سلاطین به فرزندش نقل مى کند که مى گفت: فرمانده لشکر خود را جوان مغرور و کم تجربه اى انتخاب نکن و نه پیر از کار افتاده اى را که گذشت روزگار از عقلش کاسته، چنان که گذشت عمر جسمش را ضعیف کرده. بر تو باد که بزرگسالان پرتجربه را برگزینى(2). (3)*****پی نوشت:(1). شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 18، ص 337.(2). همان.(3). سند گفتار حکیمانه: در مصادر نهج البلاغه، این سخن حکیمانه را از کسانى که پیش از سیّد رضى مى زیسته اند از امیرمؤمنان على(علیه السلام) نقل کرده است از جمله ابن عبد ربه در عقد الفرید و جاحظ در کتاب البیان و التبیین و از ابوهلال عسکرى در کتاب جمهرة الامثال نقل کرده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 83)
امام (ع) فرمود: «رَأْيُ الشَّيْخِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ جَلَدِ الْغُلَامِ»:در روايتى به جاى كلمه جلد، مشهد الغلام آمده است.جَلد شخص، همان نيرو و توانمندى اوست. قبلا گذشت كه انديشه مقدم بر نيرومندى و دلاورى است، زيرا كه اصل سودمنى، انديشه است.البته امام (ع) انديشه را مخصوص پير، و دلاورى را ويژه جوان دانسته است، از آن رو كه هر يك از آنها متناسب با آن ويژگى اند. چون پيرى به دليل تجربه هاى زياد و سر و كار با امور، جاى توقع انديشه درست است. و از جوانى انتظار نيرومندى و توان مى رود. اما بنا به روايت ديگر (مشهده، حضوره) آمده است و معناى اين عبارت نيز روشن است.
الثانية و الثمانون من حكمه عليه السّلام (82) و قال عليه السّلام: رأى الشّيخ أحبّ إليّ من جلد الغلام. (75272- 75263)
اللغة:(الشيخ): من استبانت في السنّ و ظهر عليه الشيب (الغلام) ج غلمان الطارّ الشارب- المنجد.المعنى:سبب التقدّم في الامور أمران: البرنامج الصحيح، و العمل المجدّ و خصوصا في المعارك و الحروب فانّ الظفر و النصر فيها يحتاج إلى هذين الأمرين، و الأوّل
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 132
ينتج من الرأي الصحيح المستفاد من التجربة و العقل المتكامل و القوة، و الجدّ في العمل ينتج إذا كان على منهاج مؤثر و إلّا، فربما يكون إعمال القوّة سببا للهلاك و تأييدا للخصم، و الرأى المجرّب غالبا رأى الشيوخ فقال عليه السّلام: رأى الشيخ أحبّ إلىّ من جلد الشّاب و قوّته.الترجمة:رأى پيره مرد، محبوب تر است پيش من از چالاكى نوجوان.و در اين معنى گفته شده:برأيى، لشكرى را بشكنى پشت بشمشير از يكي تا ده توان گشت
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 7، ص 302
رأى الشيخ احبّ الىّ من جلد الغلام. و يروى: «من مشهد الغلام». «تدبير پير در نظر من دوست داشتنى تر و بهتر از چابكى جوان است. و روايت شده است از حضور جوان در كارزار.»
اين سخن را از اين جهت فرموده است كه پير داراى تجربه است و با رأى و انديشه خود دشمن را چنان از پاى در مى آورد كه جوان كم سن و سال و بى تجربه در پناه دليرى خود نمى تواند به آن برسد. چه بسا كه جوان كار ناآزموده به خود شيفته گردد و خود و يارانش را به هلاكت اندازد، و شك نيست كه رأى و انديشه مقدم بر دليرى است. بدين سبب ابو الطيب متنبى چنين سروده است: «جايگاه انديشه مقدم بر دليرى دليران است، انديشه نخست و دليرى در مرتبه دوم است، هر گاه آن دو براى نفس نيرومندى جمع شود، به تمام برترى مى رسد، چه بسا كه جوانمرد هماورد خويش را پيش از نيزه زدن هماوردان با انديشه نيزه مى زند...»
از جمله سفارشهاى خسرو پرويز به پسرش شيرويه اين است كه بر سپاه خود نوجوان شيفته و آسايش پرورده را فرمانده مساز كه تجربه او در مورد ديگران اندك و شيفتگى او به خودش بسيار است، و پير سالخورده شكسته حال را هم كه روزگار همان گونه كه از لحاظ جسمى او را فرسوده كرده، عقل او را هم گرفته است بر فرماندهى سپاه مگمار و بر تو باد به گماشتن ميان سالان خردمند و با انديشه.