وَ قَالَ (علیه السلام): لَا يَقُولَنَّ أَحَدُكُمْ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْفِتْنَةِ، لِأَنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ إِلَّا وَ هُوَ مُشْتَمِلٌ عَلَى فِتْنَةٍ؛ وَ لَكِنْ مَنِ اسْتَعَاذَ فَلْيَسْتَعِذْ مِنْ مُضِلَّاتِ الْفِتَنِ؛ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ "وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ"، وَ مَعْنَى ذَلِكَ أَنَّهُ [سُبْحَانَهُ يَخْتَبِرُ عِبَادَهُ] يَخْتَبِرُهُمْ بِالْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلَادِ، لِيَتَبَيَّنَ السَّاخِطَ لِرِزْقِهِ وَ الرَّاضِيَ بِقِسْمِهِ، وَ إِنْ كَانَ سُبْحَانَهُ أَعْلَمَ بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ، وَ لَكِنْ لِتَظْهَرَ الْأَفْعَالُ الَّتِي بِهَا يُسْتَحَقُّ الثَّوَابُ وَ الْعِقَابُ؛ لِأَنَّ بَعْضَهُمْ يُحِبُّ الذُّكُورَ وَ يَكْرَهُ الْإِنَاثَ، وَ بَعْضَهُمْ يُحِبُّ تَثْمِيرَ الْمَالِ وَ يَكْرَهُ انْثِلَامَ الْحَالِ.[قال الرضي رحمه الله تعالى و هذا من غريب ما سمع منه في التفسير].
تَثْمِيرُ الْمَال: افزودن ثروت.إنْثِلَام: نقصان پيدا كردن.
يَختَبِر: امتحان ميكندتَثمير: بارور نمودنإنثِلام: رخنه يافتن
و فرمود (ع): كسى از شما نگويد كه خداوندا پناه مى برم به تو از آزمايش. زيرا هيچكس نيست مگر آنكه، به نحوى به آزمايش گرفتار است، ولى اگر كسى خواهد كه به خدا پناه جويد، از او بخواهد كه از آزمايشهاى گمراه كننده اش پناه دهد. خداى سبحان مى فرمايد: «بدانيد كه داراييها و فرزندان شما وسيله آزمايش شمايند». معنى آن است كه خداوند بندگانش را به اموال و اولاد مى آزمايد تا معلوم دارد كه چه كسى به روزى او ناخشنود است و چه كسى خشنود. هر چند، خداوند به آنها از خود آنها آگاهتر است، ولى براى آن است كه كارهاى مستحق ثواب را از كارهايى كه درخور عقاب است معلوم دارد، زيرا برخى فرزند پسر را دوست دارند و آنان را از دختر خوش نيايد. بعضى بارورساختن مال را مى پسندند و از كاهش آن ناخشنودند.سيد رضى گويد: و اين تفسيرى عجيب است كه از آن حضرت شنيده شده.
و آن حضرت فرمود: كسى از شما نگويد: «الهى، از امتحان به تو پناه مى برم» چه اينكه كسى نيست مگر اينكه مشمول امتحان است. اما اگر كسى خواست از خدا پناه جويد بايد از فتنه هاى گمراه كننده پناه جويد، خداوند سبحان مى فرمايد: «بدانيد كه اموال و فرزندانتان مايه امتحانند». معنى آيه اين است كه خداوند آنان را به اموال و فرزندان آزمايش مى كند تا ناخشنود از رزق او و راضى به نصيب او را معلوم سازد، اگر چه خداوند سبحان از خود آنها به آنها آگاهتر است، ولى آزمايش براى اين است كه كارهايى كه سزاوار ثواب و اعمالى كه موجب كيفر است آشكار گردد، زيرا بعضى از مردم عاشق فرزند پسر و متنفر از دخترند، و برخى عاشق افزايش مال و ناراحت از نقصان ثروتند.اين از تفسيرهاى اعجاب آور است كه از حضرت شنيده شده.
فلسفه آزمايشها (اخلاقى، اجتماعى):و درود خدا بر او، فرمود: فردى از شما نگويد: خدايا از فتنه به تو پناه مى برم، زيرا كسى نيست كه در فتنه اى نباشد، لكن آن كه مى خواهد به خدا پناه برد، از آزمايش هاى گمراه كننده پناه ببرد، همانا خداى سبحان مى فرمايد: «بدانيد كه اموال و فرزندان شما فتنه شمايند»؛ معنى اين آيه آن است كه خدا انسان ها را با اموال و فرزندانشان مى آزمايد، تا آن كس كه از روزى خود ناخشنود، و آن كه خرسند است، شناخته شوند، گر چه خداوند به احوالاتشان از خودشان آگاه تر است، تا كردارى كه استحقاق پاداش يا كيفر دارد آشكار نمايد، چه آن كه بعضى مردم فرزند پسر را دوست دارند و فرزند دختر را نمى پسندند، و بعضى ديگر فراوانى اموال را دوست دارند و از كاهش سرمايه نگرانند.
[و فرمود:] كسى از شما نگويد خدايا از فتنه به تو پناه مى برم چه هيچ كس نيست جز كه در فتنه اى است، ليكن آن كه پناه خواهد از فتنه هاى گمراه كننده پناهد كه خداى سبحان فرمايد: «بدانيد كه مال و فرزندان شما فتنه است»، و معنى آن اين است كه خدا آنان را به مالها و فرزندان مى آزمايد تا ناخشنود از روزى وى، و خشنود از آنرا آشكار نمايد، و هر چند خدا داناتر از آنهاست بدانها، ليكن براى آنكه كارهايى كه مستحق ثواب است از آنچه مستحق عقاب است پديد آيد، چه بعضى پسران را دوست دارند و دختران را ناپسند مى شمارند، و بعضى افزايش مال را پسندند و از كاهش آن ناخرسندند.[و اين از تفسيرهاى شگفت است كه از او شنيده شده.]
امام عليه السّلام (در باره پناه بردن از فتنه بخدا) فرموده است:1- نبايد يكى از شما بگويد خدايا از فتنه و آزمايش بتو پناه مى برم، زيرا كسى نيست كه گرفتار فتنه نباشد، ولى كسيكه پناه مى برد بايد از فتنه هاى گمراه كننده (از راه حقّ) پناه ببرد، چون خداوند سبحان (در قرآن كريم سوره 8 آیه 28) مى فرمايد: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ» يعنى بدانيد دارائيها و فرزندان شما فتنه هستند،2- و معنى اين فرمايش اينست كه خداوند سبحان آنان را به دارائيها و فرزندان آزمايش مى نمايد تا آنكه خشمگين از روزى و راضى به بهره خود هويدا گردد و اگر چه خداوند سبحان از خود آنها بآنها داناتر است، ولى آزمايش براى آنست كه كردارهايى كه شايسته پاداش و كيفر است (بخود ايشان) آشكار گردد، زيرا برخى از ايشان فرزندان پسر را دوست دارند و از دختر برنجند، و بعضى از آنها بسيار نمودن مال و دارائى را دوست داشته و از كم شدن آن برنجند.(سيّد رضىّ عليه الرّحمة فرمايد:) اين فرمايش از جمله سخنان شگفتى است كه از آن حضرت در تفسير (و بيان آيه شريفه) شنيده شده است.
امام(عليه السلام) فرمود: هيچ كس از شما نگويد خداوندا! به تو پناه مى برم از اين كه مرا امتحان كنى، زيرا هيچ كس نيست مگر اين كه امتحانى دارد. ولى اگر كسى مى خواهد به خدا پناه برد و دعا كند، از آزمون هاى گمراه كننده به خدا پناه برد، خداوند سبحان مى فرمايد: «بدانيد اموال و اولاد شما وسيله آزمايش شماست». معناى اين سخن آن است كه خداوند مردم را با اموال و اولادشان آزمايش مى كند تا آن كس كه از روزى اش خشمگين است از آن كه شاكر و راضى است عمل آشكار گردد.مرحوم سيّد رضى مى گويد: «آنچه امام(عليه السلام) در اين بيان آورده است از تفسيرهاى عميق و پيچيده اى است كه از آن حضرت شنيده شده است».
فلسفه امتحان الهى:امام(عليه السلام) در اين گفتار حكمت آميز خود به نكته مهمى اشاره مى كند و آن عموميت امتحان براى همه انسان ها و حتمى بودن آن در هر شرايط است. نخست مى فرمايد: «هيچ كس از شما نگويد خداوندا! به تو پناه مى برم از اين كه امتحان شوم»; (لاَ يَقُولَنَّ أَحَدُكُمْ: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْفِتْنَةِ»).سپس به ذكر علت آن پرداخته مى فرمايد: «به اين دليل كه هيچ كس نيست مگر اين كه امتحانى دارد»; (لاَِنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ إِلاَّ وَهُوَ مُشْتَمِلٌ عَلَى فِتْنَة).اصولا دنيا دار امتحان، تكاليف و مسئوليت هاست و بشر براى تكامل آفريده شده و تكامل ها از مسير امتحانات مى گذرد و بى امتحان راهى به سوى كمال نيست، بنابراين چنين دعايى مثل اين است كه انسان بگويد: خداوندا مرا به هيچ تكليفى مكلّف نكن. بديهى است چنين دعايى دور از استجابت است.آن گاه امام در ادامه اين سخن راه صحيح دعا كردن و پناه بردن را درباره امتحانات به انسان ها مى آموزد و مى فرمايد: «ولى اگر كسى مى خواهد به خدا پناه ببرد و دعا كند، از امتحانات گمراه كننده به خدا پناه ببرد»; (وَلَكِنْ مَنِ اسْتَعَاذَ فَلْيَسْتَعِذْ مِنْ مُضِلاَّتِ الْفِتَنِ).به بيان ديگر از خدا توفيق پيروزى در امتحانات را بخواهد و از ذات پاكش در اين راه يارى بطلبد تا توفيق الهى شامل حال او گردد و در آزمايش هاى الهى رو سفيد شود.آن گاه امام در ادامه اين سخن به دو دليل نقلى و عقلى تمسك مى جويد: نخست مى فرمايد: «زيرا خداوند سبحان مى گويد: بدانيد اموال و اولاد شما وسيله آزمايش شما هستند»; (فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ: (وَاعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلاَدُكُمْ فِتْنَةٌ)).لازم به ذكر است كه «فتنه» در اصل به معناى قرار دادن طلا در كوره است تا ناخالصى هاى آن گرفته شود و خالص از ناخالص شناخته گردد سپس به هرگونه آزمايش اطلاق شده البته اين واژه گاه به معناى شكنجه، گمراه ساختن و ايجاد مشكلات اجتماعى و آشوبگرى نيز استعمال شده است.(1) آيات زيادى درباره حتمى بودن امتحانات الهى در قرآن مجيد وجود دارد. امام انگشت روى دو مورد از موارد بسيار روشن امتحانى گذارده است.سپس در تفسير اين آيه به بيان دليلى عقلى مى پردازد و مى فرمايد: «معناى اين سخن آن است كه خدا مردم را با اموال و اولادشان آزمايش مى كند تا آن كس كه از روزى اش خشمگين است از آن كس كه شاكر و راضى است شناخته شود، هرچند خداى سبحان به مردم از خودشان آگاه تر است; ولى اين براى آن است كه كارهايى كه موجب استحقاق ثواب و عقاب مى شود ظاهر گردد»; (وَمَعْنَى ذَلِكَ أَنَّهُ يَخْتَبِرُهُمْ بِالاَْمْوَالِ وَالاَْوْلاَدِ لِيَتَبَيَّنَ السَّاخِطَ لِرِزْقِهِ، وَالرَّاضِيَ بِقِسْمِهِ، وَإِنْ كَانَ سُبْحَانَهُ أَعْلَمَ بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ، وَلَكِنْ لِتَظْهَرَ الاَْفْعَالُ الَّتِي بِهَا يُسْتَحَقُّ الثَّوَابُ وَالْعِقَابُ).اين سخن اشاره به نكته پرمعنايى است و آن اينكه صفات درونى و نيات اشخاص هرگز سبب پاداش و عقاب نمى شود جز آنكه اين صفات و نيات در عمل آشكار گردد. به بيان ديگر معيار ثواب و عقاب، اعمال است نه نيات و صفات درونى، بنابراين خدا در عين اينكه نيات و صفات درونى انسان ها را كاملاً مى داند، بلكه از خودشان به آن آگاه تر است، باز هم امتحان مى كند تا در صحنه اعمال ظاهر شوند و معيار ثواب و عقاب تحقق يابد. به تعبير ديگر مسير تكامل از طريق افعال مى گذرد و آزمايش هاى الهى همه براى همين هدف است. باز به زبان ديگر، آنچه ملاك پاداش و كيفر است حسن فعلى است نه تنها حسن فاعلى.آن گاه امام در پايان اين سخن انگشت روى چند مصداق از نيات انسان ها گذارده مى فرمايد: «زيرا بعضى از مردم (مثلا) پسر را دوست دارند و از فرزندان دختر ناخشنودند و بعضى افزايش مال را مى خواهند و از نقصان آن ناراحتند (هيچ يك از اين نيات سبب پاداش و كيفر نمى شود مگر زمانى كه در ميدان عمل آشكار گردد)»; (لاَِنَّ بَعْضَهُمْ يُحِبُّ الذُّكُورَ وَيَكْرَهُ الاِْنَاثَ، وَبَعْضَهُمْ يُحِبُّ تَثْمِيرَ الْمَالِ، وَيَكْرَهُ انْثِلاَمَ الْحَالِ).آنها كه تنها فرزندان پسر را دوست دارند و از دختر متنفرند كسانى هستند كه از نعمت هاى الهى ناخرسندند و از عهده امتحان الهى بر نيامده اند و آنها كه در پى جمع مال اند و از هرگونه نقصان ناراحت، نيز گروهى هسنند كه در اين امتحان قبول نشده اند.مرحوم سيّد رضى بعد از بيان اين كلمات حكمت آميز مى گويد: «آنچه امام در اين بيان آورده است از تفسيرهاى عميق و پيچيده اى است كه از آن حضرت شنيده شده است»; (قالَ الرَّضي: وَهذا مِنْ غَريبِ ما سُمِعَ مِنْهُ فِي التَّفْسيرِ). اشاره به اينكه تفسيرى است فشرده و پرمعنا بر مسئله آزمايش هاى الهى، زيرا امام روشن مى سازد كه آزمايش هاى الهى براى كشف مجهول نيست، بلكه براى به فعليت رسيدن استعدادها و نيات و صفات درونى است.*****نكته ها:1. جهان ميدان آزمايش:آزمون هاى بشرى با دو هدف انجام مى شود: گاه براى کشف مجهولى است مانند تمام امتحاناتى که در سطوح مختلف آموزش و پرورش و دانشگاه هاست; همه براى این است که بدانند کدام شاگرد دروس خود را به گونه صحیح و کامل آموخته و کدام نیاموخته است و یا این که طلاى مشکوکى را به درون کوره مى برند تا معلوم شود باطن آن چیست; آیا واقعاً طلاست یا فلز دیگر و اگر طلاست خالص است یا ناخالص.نوع دیگرى از امتحان براى کشف مجهول نیست، بلکه براى رساندن به کمال صورت مى گیرد، مثل این که مى دانیم فلان طلا ناخالصى دارد، آن را به کوره مى بریم تا ناخالصى ها بسوزد و طلاى خالص به دست آید و از این قبیل تمام تمرین هایى است که ورزشکاران پیش از حضور در میدان مسابقه انجام مى دهند; همه اینها براى پرورش و رسیدن به کمال مطلوب است.آزمون هاى الهى به معناى اول نیست، همان گونه که امام(علیه السلام)در جمله بالا به آن اشاره فرموده و مى گوید: «وَإنْ کانَ سُبْحانَهُ أعْلَمَ بِهِمْ مِنْ أنْفُسِهِمْ» و همان گونه که در سوره «عنکبوت» آمده «(أَحَسِبَ النّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنّا وَهُمْ لا یُفْتَنُونَ * وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللّهُ الَّذینَ صَدَقُوا وَلَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبینَ); آیا مردم گمان کردند همین که بگویند ایمان آوردیم به حال خود رها مى شوند و آزمایش نخواهند شد؟ ما کسانى را که پیش از آنها بودند آزمودیم (و اینها را هم آزمایش مى کنیم) باید علم خدا درباره کسانى که راست مى گویند و کسانى که دروغ مى گویند تحقق یابد».(2)بنابراین تمام امتحانات الهى براى این است که ناخالصى ها برطرف گردد و بندگان به خلوص واقعى برسند، همان گونه که در آیه شریفه 155 سوره «بقره» آمده است: (وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْء مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْص مِنَ الاَْمْوالِ وَالاَْنْفُسِ وَالثَّمَراتِ وَبَشِّرِ الصّابِرینَ).مطابق این آیه خداوند با انواع مشکلات، ناامنى ها، گرسنگى ها، کمبود محصولات زمینى و آفات انسانى بندگانش را مى آزماید تا صابران یعنى کسانى که دربرابر این آزمایش ها مقاومت کردند به وجود آیند و به آنها بشارت نیل به مقامات عالیه داده شود.و در آیه 141 «آل عمران» این مطلب با وضوع بیشترى بیان شده، زیرا بعد از ذکر پاره اى از امتحانات الهى مى فرماید: «(وَ لِیُمَحِّصَ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَیَمْحَقَ الْکافِرینَ); هدف این است که خداوند افراد باایمان را خالص گرداند و کافران را نابود سازد».2. معیار پاداش و کیفر؟به یقین نیت انسان رابطه نزدیکى با صفات درونى او دارد. کسى که نیت کار خیرى مى کند انسان وارسته، با سخاوت و ایثارگرى است، هرچند به مقصود خود نرسد و آن کس که نیت آزار و اذیت و کشتار مردمان دارد به یقین آدم شرورى است; ولى نه در شرع و نه در عرف عقلا کسى را بر نیتش کیفر نمى دهند مگر این که بر طبق آن کارى انجام داده باشد. نیز کسى را به دلیل نیتش مستحق پاداش نمى بینند.در اینجا این سؤال پیش مى آید که اگر چنین است چرا در روایات اسلامى آمده است که نیت شر، کیفر ندارد اما نیت خیر، پاداش دارد؟ در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «إِنَّ الْعَبْدَ الْمُؤْمِنَ الْفَقِیرَ لَیَقُولُ یَا رَبِّ ارْزُقْنِی حَتَّى أَفْعَلَ کَذَا وَکَذَا مِنَ الْبِرِّ وَوُجُوهِ الْخَیْرِ فَإِذَا عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ ذَلِکَ مِنْهُ بِصِدْقِ نِیَّة کَتَبَ اللَّهُ لَهُ مِنَ الاَْجْرِ مِثْلَ مَا یَکْتُبُ لَهُ لَوْ عَمِلَهُ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ کَرِیمٌ; بنده مؤمن تنگدست مى گوید خداوندا به من روزى فراوان ده تا چنین و چنان از کارهاى نیک و برنامه هاى خوب انجام دهم. هنگامى که خدا بداند او در این نیتش صادق است اجر و پاداشى را که اگر عمل مى کرد به او مى داد، به سبب نیتش مى دهد. خداوند بخشنده و کریم است».(3)در روایت دیگرى نیز در همان باب آمده است که هرگاه افراد با ایمان نیت خیرى کنند و موفق بر انجام آن نشوند یک حسنه براى آنها نوشته مى شود و اگر عمل کنند ده حسنه; ولى هنگامى که نیت معصیتى کنند تا عمل نکرده اند چیزى براى آنها نوشته نمى شود.(4)پاسخ این سؤال روشن است و آن این که ثواب بر دوگونه است ثواب استحقاقى و ثواب تفضلى; پاداشى که بر عمل داده مى شود از باب استحقاق است (هرچند استحقاق نیز خود نوعى تفضل الهى است) و پاداشى که به نیت داده مى شود پاداش تفضلى است.(5)*****پی نوشت:(1). براى شرح بیشتر به تفسیر نمونه، ج 2، ص 32 (ذیل آیه 191 سوره بقره) مراجعه شود.(2). عنکبوت، آیه 2 و 3.(3). کافى، ج 2، ص 85، ح 3.(4). همان، ص 498، ح 2.(5). سند گفتار حکیمانه: در مصادر نهج البلاغه، حدیثى شبیه این حدیث (البته با تفاوت هایى) از امیرمؤمنان از کتاب تنبیه الخاطر مالکى و امالى شیخ طوسى نقل کرده که تفاوت هایش نشان مى دهد از منبع دیگرى گرفته شده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 89)
امام (ع) فرمود: «لَا يَقُولَنَّ أَحَدُكُمْ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْفِتْنَةِ...»:خلاصه كلام، آن كه آزمايش اعمّ از آزمايشى است كه از آن بايد به خدا پناه برد، زيرا شامل مال و فرزندان نيز مى گردد، به دليل آن كه خداوند بندگانش را با آن دو آزموده است. در صورتى كه اگر بنده اى در باره آنها دستور خدا را رعايت كند و فرمان الهى را ببرد، جاى پناه بردن به خدا نيست، اما آزمايشى كه بايد به خدا پناه برد، آن آزمايشى است كه باعث گمراهى از راه خدا مى شود، مانند كسى كه مال و ثروت او را از راه عدالت بيرون ببرد و او مال را در راه شهوات و پيروى هواى نفس صرف كند.
التاسعة و الثمانون من حكمه عليه السّلام:(89) و قال عليه السّلام: لا يقولنّ أحدكم «اللّهمّ إنّي أعوذ بك من الفتنة» لأنّه ليس أحد إلّا و هو مشتمل على فتنة، و لكن من استعاذ فليستعذ من مضلّات الفتن، فإنّ اللَّه سبحانه يقول: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ» [28- الانفال ]، و معنى ذلك أنّه سبحانه يختبرهم بالأموال و الأولاد ليتبيّن السّاخط لرزقه و الرّاضي بقسمه، و إن كان سبحانه أعلم بهم من أنفسهم، و لكن لتظهر الأفعال التي بها يستحقّ الثّواب و العقاب، لأنّ بعضهم يحبّ الذّكور و يكره الإناث، و بعضهم يحبّ تثمير المال و يكره انثلام الحال. قال الرّضي: و هذا من غريب ما سمع منه في التفسير. (75549- 75451)اللغة:(ثلم) الاناء: كسّره من حافّته فانثلم- المنجد.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 140
الترجمة:فرمود: مبادا يكى از شماها در دعاى خود بگويد: «بار خدايا من بتو پناه مى برم از فتنه» زيرا هيچكس نباشد جز اين كه در فتنه فرو رفته است، ولى هر كس طلب پناه از خدا ميكند بايد از فتنه هاى گمراه كننده بخدا پناهنده شود، زيرا خداى سبحانه مى فرمايد «و بدانيد كه همانا اموال و أولاد شماها فتنه اند» و مقصود از اين سخن آنست كه خدا بوسيله دارائيها و فرزندها مردم را مى آزمايد تا روشن شود چه كسي نسبت بدانچه خدا بأو روزي كرده است خشمگين و نگرانست، و چه كسي بقسمت خدا خشنود و دلگرم است، و اگر چه خداوند سبحانه داناتر است بهر كسي از خود او، ولى اين آزمايش براي آنست كه همه آن كارهائى كه بسبب آنها مردم سزاوار ثواب و يا شكنجه و عقاب مى شود پديدار شوند، زيرا برخى مردم هستند كه أولاد ذكور را دوست دارند و از دختران بدشان مى آيد، و برخى هستند كه دوست دارند دارائى را بثمر برسانند و پرسود كنند، و از گسيختگى حال خود كراهت دارند.سيد رضى- ره- فرموده است: اين بيان حضرت از غرائب تفسيريست كه از أو شنيده شده.مگو بار إلها پناهم بده ز هر فتنه باشد ز كه تا بمه پناه آور از فتنه هاى مضلّ كه گمراه سازند و بيچاره دل خدا مال و أولاد را فتنه خواند كسى مال و أولاد از خود نراند بدانها بشر آزمايش شوند كه از يكديگر گوي سبقت برند كه ساخط ز راضى شود آشكار بهر چيز دانا است پروردگار ولى تا كه كار ثواب و عقاب هويدا ز مردم شود بي حجاب چه برخى پسر دوست و ز دخترش بد آيد كه پرورده اندر برش دگر مردمى مال جويند بيش نخواهند درويشى وضع خويش
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 7، ص307
لا يقولنّ احدكم: اللهم انّى اعوذ بك من الفتنه، لانه ليس احد الا و هو مشتمل على فتنة و لكن من استعاذ فليستعذ من مضلات الفتن، فان الله سبحانه يقول: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ». و معنى ذلك انّه سبحانه يختبر عباده بالاموال و الاولاد ليتبين الساخط لرزقه، و الراضى بقسمه، و ان كان سبحانه اعلم بهم من انفسهم، و لكن لتظهر الافعال التى بها يستحق الثواب و العقاب، لان بعضهم يحبّ الذكور و يكره الاناث، و بعضهم يحبّ تثمير المال، و يكره انثلام الحال. قال الرضى رحمه الله تعالى: و هذا من غريب ما سمع منه عليه السّلام فى التفسير. «كسى از شما نگويد بار خدايا من از فتنه به تو پناه مى برم. زيرا هيچ كس نيست مگر آنكه در فتنه اى است، هر كس هم به خدا پناه مى برد از فتنه هاى گمراه كننده پناه ببرد كه خداوند سبحان فرموده است: «و بدانيد كه همانا اموال و اولاد شما فتنه اند.» و معنى آن اين است كه خداوند سبحان بندگان خويش را با اموال و اولاد مى آزمايد تا ناخشنود و خشنود از روزى او را روشن سازد، هر چند كه خداوند از خود بندگان به ايشان داناتر است ولى براى اينكه كارهايى را كه سزاوار پاداش است از كارهايى كه سزاوار عقاب است آشكار فرمايد، كه برخى فرزند پسر را دوست دارند و دختر را ناخوش مى دارند و برخى افزايش مال را دوست مى دارند و كاهش آن و دگرگونى آن را خوش نمى دارند.
سيد رضى كه خداى متعال رحمتش فرمايد مى گويد: و اين از تفسيرهاى شگفتى است كه از آن حضرت عليه السّلام شنيده شده است.
فتنه كلمه مشتركى است كه گاه بر گرفتارى و بلايى كه به انسان مى رسد اطلاق مى شود، چنانكه مى گويى زيد مفتون است و مقصود اين است كه سوگى به او رسيده و مال يا عقل او را از ميان برده است. خداوند متعال مى فرمايد «إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ» يعنى كسانى كه زنان و مردان مسلمان را در مكه شكنجه مى دادند تا از اسلام برگردند. گاهى هم اين كلمه به آزمون و سنجش معنى مى شود، مى گويند طلا را مفتون كردم يعنى در كوره نهادم كه عيار آن را روشن سازم و دينار مفتون يعنى دينار سره. گاه اين كلمه به سوزاندن اطلاق مى شود چنانكه خداوند متعال مى فرمايد: «روزى
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 7، ص308
كه آنان در آتش مفتون مى شوند» و در مورد نقره هم گفته مى شود يعنى نقره آتش ديده. به زمين سنگلاخ هم فتين گفته مى شود، يعنى گويى سنگهاى آن را در كوره نهاده اند. گاهى هم بر ضلالت و گمراهى اطلاق مى شود و گفته مى شود مرد فاتن و مفتن يعنى گمراه از حق و خداوند متعال فرموده است: « ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ بِفاتِنِينَ» يعنى گمراهان، و هر كس بگويد خدايا من به تو از فتنه پناه مى برم و منظورش گمراهى و بلا و سوختن در آتش باشد جايز است، ولى اگر منظور امتحان و سنجش باشد جايز نيست كه خداوند متعال بر مصلحت داناتر است. حق اوست كه بندگان را بيازمايد نه از اين جهت كه خود احوال ايشان را بداند بلكه براى اينكه برخى از بندگانش حال برخى ديگر را بدانند، و به عقيده من معنى اصلى كلمه فتنه همان آزمون و سنجش است و معانى ديگر معانى بعدى است و اگر دقت كنى درستى اين را خواهى دانست.