وَ قَالَ (علیه السلام): لَا يَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ التَّقْوَى، وَ كَيْفَ يَقِلُّ مَا يُتَقَبَّلُ.
عملى كه با تقوا توأم باشد، اندك نيست، پس چگونه عملى كه به درگاه خداوند مقبول افتاده، اندك باشد.
و آن حضرت فرمود: كم نيست عملى كه با تقوا همراه است، و عملى كه پذيرفته حق است چگونه اندك باشد.
تقوى و ارزش أعمال (اخلاقى):و درود خدا بر او، فرمود: هيچ كارى با تقوا اندك نيست، و چگونه اندك است آنچه كه پذيرفته شود.
[و فرمود:] هيچ كارى با تقوى اندك نيست و چگونه اندك بود آنچه پذيرفتنى است.
و كارى كه با تقوى و پرهيزكارى انجام گيرد اندك نيست، و چگونه عملى كه مقبول و پذيرفته ميشود اندك مى باشد.
امام(عليه السلام) فرمود: عملى كه توأم با تقوا است كم نيست (هرچند ظاهراً كم باشد)، چگونه عملى كه مقبول درگاه خداست كم است؟!
ارزش تقوى:امام(علیه السلام) در این سخن کوتاه و حکمت آمیزش اشاره به نقش تقوا در قبولى اعمال مى کند، یا به تعبیرى دیگر، کیفیت عمل را معیار قبولى در درگاه خدا قرار مى دهد نه کمیت عمل را و مى فرماید: «عملى که توأم با تقواست کم نیست (هرچند ظاهراً کم باشد) چگونه عملى که مقبول درگاه خداست کم مى باشد؟»; (لاَ یَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ التَّقْوَى، وَکَیْفَ یَقِلُّ مَا یُتَقَبَّلُ؟).این سخن برگرفته از قرآن مجید است; آنجا که در داستان فرزندان آدم (هابیل و قابیل) مى فرماید: «(إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ); خداوند تنها اعمال پرهیزگاران را قبول مى کند».(1)بسیارى از بزرگان در کتب فقهى این مطلب را یادآور شده اند که شرایط صحت عمل با شرایط قبول متفاوت است. عمل صحیح عملى است که جامع تمام شرایط و اجزا و خالى از موانع باشد; ولى گاه این عمل، با اعمال دیگرى پیش و پس از آن یا صفات ناشایسته اى همراه مى گردد که مانع قبولى آن در درگاه خداوند مى شود (قبولى به معناى پاداش عظیم و تحقق اهداف و فلسفه هاى عمل).مثلاً در روایات آمده است که کسى که شرب خمر کند اعمال او تا چهل روز پذیرفته نمى شود. «مَنْ شَرِبَ الْخَمْرَ لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ لَهُ صَلاَةً أَرْبَعِینَ یَوْماً».(2)در حدیث دیگرى مى خوانیم: کسى که به پدر و مادرش نگاه غضب آلود کند خدا نماز او را قبول نمى کند،(3) همچنین در مورد خوردن غذاى حرام یا شبهه ناک.(4)بنابراین اعمالى مقبول درگاه خداوند واقع مى شود که توأم با تقوا باشد و بى تقوایان ممکن است عمل صحیحى انجام دهند و اسقاط تکلیفى شود; اما عمل آنها بى ارزش و فاقد پاداش عظیم و فلسفه و روح عمل باشد.(5)*****پی نوشت:(1). مائده، آیه 27.(2). کافى، ج 6، ص 401، ح 4.(3). همان، ج 2، ص 392.(4). بحارالانوار، ج 73، ص 361.(5). سند گفتار حکیمانه: جمعى از راویان و شارحانِ این حدیث، آن را با حکمت سابق همراه ذکر کرده و جزئى از آن دانسته اند، در حالى که مرحوم سیّد رضى و جمعى دیگر آن را جدا نموده اند. ارتباط معنوى قابل توجهى نیز بین این سخن و گفتار سابق دیده نمى شود، بنابراین مستقل بودن آن مناسب تر است. از کسانى که پیش از مرحوم سیّد رضى آن را نقل کرده اند مرحوم کلینى در جلد دوم اصول کافى و ابن شعبه حرانى در تحف العقول و شیخ مفید ـ اعلى الله مقامه ـ در کتاب مجالس به سندى که متصل به امام باقر(علیه السلام) مى شود نقل مى کند که «کانَ أمیرُالْمُؤمِنینَ(علیه السلام) یَقُولُ:...» عبارتى که نشان مى دهد امیر مؤمنان(علیه السلام) آن را کراراً ذکر مى فرمود. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 90)
«وَ لَا يَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ التَّقْوَى وَ كَيْفَ يَقِلُّ مَا يُتَقَبَّلُ»:امام (ع) به اندك نبودن آن عملى كه توأم با تقواى الهى است حكم كرده است تا بدين وسيله توجّه دهد كه جبران گناهان با از بين بردن آنها و شتافتن به كارهاى نيك مستلزم داشتن تقواست، و اين كار كوچكى نيست از آن رو كه نزد خدا پذيرفته است و آنچه نزد خدا قبول افتد مستلزم اجر فراوانى است. و اين سخن تشويقى است به دو عمل ياد شده.
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 7، ص308
... و لا يقل عمل مع التقوى، و كيف يقل ما يقبل. «... و هيچ كارى كه همراه با پرهيزگارى باشد اندك نيست و چگونه آنچه پذيرفته مى شود، اندك است.»
اينكه فرموده است: «هيچ كارى كه همراه با پرهيزگارى باشد اندك نيست.»، منظور از تقوى و پرهيزگارى، اجتناب از گناهان كبيره است، زيرا به عقيده ياران معتزلى ما آن كس كه مرتكب گناه كبيره مى شود هيچ عملى از او پذيرفته نيست و بنابر اين عقيده، مراد از تقوى اجتناب از گناهان كبيره است. ولى در مذهب مرجئه چنان است كه تقوى را به اسلام معنى مى كنند و در نظر آنان اعمال مسلمان هر چند مرتكب گناه كبيره شود، پذيرفته مى شود.
اگر بگويى: آيا ممكن است كلمه تقوى را به همان معنى حقيقى آن كه خوف از خداوند است معنى كرد مى گويم: نه، زيرا به عقيده ما آن كس هم كه از خدا مى ترسد اگر مرتكب گناه كبيره شود، باز هم اعمال او پذيرفته نيست. در مذهب مرجئه هم آن كس كه از خدا مى ترسد ولى مخالف اسلام است اعمالش پذيرفته نيست، بنابر اين معنى كردن تقوى در اين جا به معنى خوف درست نيست. اگر بگويى: آن كس كه مخالف آيين اسلام است از خداى نمى ترسد چون خدا را نمى شناسد؛ مى گويم: اين مسلم و قطعى نيست، بلكه جايز است كسى خدا را با همه ذات و صفات او بشناسد همان گونه كه ما مى شناسيم ولى نبوت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را به سبب شبهه اى منكر باشد بنابر اين لازم نيست هر كس منكر نبوت پيامبر باشد، خداى متعال را نشناسد.