وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ، فَلْيَسْتَعِدَّ لِلْفَقْرِ جِلْبَاباً.
هر كس كه ما اهل بيت را به دوستى گيرد، بايد جامه درويشى را بر تن بپذيرد.
هر كس ما اهل بيت را دوست دارد بايد براى پوشيدن جامه تهيدستى مهيّا باشد.
مشكلات شيعه بودن (اعتقادى، سياسى):و درود خدا بر او، فرمود: هر كس ما اهل بيت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را دوست بدارد، پس بايد فقر را چونان لباس رويين بپذيرد. (يعنى آماده انواع محروميّت ها باشد).
هر كه ما أهل بيت را دوست گيرد، درويشى را همچون پوشاك بپذيرد.
هر كه ما اهل بيت را دوست دارد بايد براى پوشيدن پيراهن (شكيبائى بر) فقر و پريشانى آماده شود (و اينكه شكيبائى بر بى چيزى را به پيراهن تشبيه نموده براى آنست كه شكيبائى بى چيزى را پنهان مى دارد چنانكه پيراهن تن را مى پوشاند) و فرمايش آن حضرت (: اگر كوهى مرا دوست داشته باشد تكه تكه شده فرو ريزد، يا فقر در فرمايش ديگر آن بزرگوار) بر معنى ديگرى (غير از معنى ظاهرىّ آن كه بى چيزى و تنگدستى است) تأويل شده كه اينجا جاى بيان آن نيست (و شايد مراد از معنى ديگر براى فقر كه سيّد «عليه الرّحمة» بيان نفرموده بى اعتنائى بدنيا و قناعت در زندگى باشد، پس معنى آن اينست: هر كه ما را دوست دارد بايد براى دنيا كوشش ننمايد و قناعت پيشه گيرد، و شايد مراد نيازمندى روز رستخيز باشد كه معنى چنين ميشود: هر كه ما را دوست دارد براى نيازمندى و پريشانى روز قيامت آماده باشد يعنى توشه طاعت و بندگى بردارد).
فرمود: هركس ما اهل بيت را دوست دارد بايد پوشش فقر را براى خود مهيا سازد (و آماده انواع محروميت ها و گرفتارى ها) گردد.
«هركس ما اهل بيت را دوست دارد بايد پوشش فقر را براى خود مهيا سازد (و آماده انواع محروميت ها و گرفتارى ها) گردد». (قَوْلِهِ(عليه السلام): مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَلْيَسْتَعِدَّ لِلْفَقْرِ جِلْبَاباً).«جلباب» به لباسى مى گويند كه تمام بدن يا قسمت عمده آن را بپوشاند; چادر يا مانند آن. در اين كه چه رابطه اى در ميان محبت اهل بيت و پوشش فقر است تفسيرهاى مختلفى شده كه از ميان همه آنها سه تفسير زير از همه مناسب تر است:نخست اين كه به مقتضاى «اَلْبَلاءُ لِلْوِلاءِ»; بلاها به سراغ دوستان خدا مى روند و همچنين به مقتضاى حديث «إنَّ أشَدَّ النّاسِ بَلاءً اَلاْنْبياءُ ثُمَّ الَّذينَ يَلَوْنَهُمْ ثُمَّ الاْمْثَلُ فَالاْمْثَلُ; گرفتارى ها و مشكلات بيش از همه دامان پيامبران را مى گيرد سپس كسانى كه به دنبال آنها هستند سپس نيكان يكى پس از ديگرى». افرادى كه به امام(عليه السلام) كه مجموعه اى از فضايل انسانى و بركات معنوى و الهى است عشق بورزند در صف اوليا قرار مى گيرند و به حكم اين كه مقرب ترند جام بلا بيشترشان مى دهند كه هم آزمونى است براى آنان و همه وسيله اى است براى ترفيع درجاتشان.بنا به تفسير ديگر منظور آن است كسانى كه عشق به امام مى روزند يا حب اهل بيت دارند بايد فقر به معناى سادگى زندگى را پيشه كنند; همان فقرى كه پيغمبر اكرم درباره آن مى فرمود: «اَلْفَقْرُ فَخْرى وَ بِهِ أفْتَخِرُ عَلى سايِرِ الاْنْبِياءِ; فقر مايه افتخار من است و با آن بر ساير پيامبران افتخار مى كنم» اين تعبير اگر به معناى فقر «فقر الى الله» نباشد به معناى ساده زيستن و قانع به زندگى خالى از هر گونه زرق و برق و تجمل بودن است. پيروان اين مكتب نيز مانند پيشوايانشان بايد به چنين زندگى اى قانع باشند.تفسير سوم اين كه منظور از كلام حكمت آميز بالا آن است كه دشمنان اهل بيت به ويژه بنى اميه و پس از آنها بنى عباس در صدد بودند كه هر كس را پيرو اين مكتب و عاشق اين پيشوايان ببينند از هر نظر در فشار قرار دهند تا آنجا كه حتى از نظر معيشت نيز در تنگنا واقع شوند. از اين گذشته ولاى اهل بيت همان ولاى حق است و طرفدار حق در هر عصر و زمان مورد تهاجم طرفداران باطل كه عِده و عُده آنها غالبا كم نيست واقع مى شود.تاريخ اسلام نيز نشان مى دهد كسانى كه طرفدار پيغمبر اكرم يا پيشوايان معصومين(عليهم السلام) مى شدند از طرف دشمنان در فشار شديد قرار مى گرفتند. داستان شعب ابى طالب و ابى ذر و مشكلاتى كه معاويه و عثمان براى او فراهم كردند تا آنجا كه مظلومانه در بيابان محروم «ربذه» در شديدترين فقر جان به جان آفرين سپرد، نمونه اى از اين دست است. از شعبى نيز كه يكى از تابعين معروف است نقل شده مى گفت: «ما نَدْرى ما نَصْنَعُ بِعَلىّ بْنِ أبى طالِب إنَّ اَحْبَبْناهُ إفْتَقَرْنا وَإنْ أبْغَضْناهُ كَفَرنا; نمى دانيم با على(عليه السلام) چه كنيم اگر او را دوست بداريم (چنان بر ما سخت مى گيرند كه) فقير و نيازمند مى شويم و اگر او را دشمن بداريم كافر مى شويم».از اين روشن تر سخنى است كه در تاريخ طبرى و تاريخ ابن اثير از «معاويه» نقل شده كه چون «مغيرة بن شعبه» را در سنه 41 والى كوفه كرد او را فرا خواند و گفت: من مى خواستم سفارش هاى زيادى به تو بكنم اما چون تو را فرد بصيرى مى دانم از آنها صرف نظر كردم; ولى يك توصيه را ترك نمى كنم و آن اين كه دشنام على و نكوهش او را فراموش مكن و براى «عثمان» فراوان رحمت خدا را بطلب و استغفار كن و تا مى توانى عيب بر ياران على بگذار و آنها را از مركز حكومت دور كن و پيروان «عثمان» را مدح و تمجيد نما و به مركز حكومت نزديك كن. «مغيره» گفت: من تجربه فراوان در امر حكومت دارم و ديگران نيز مرا آزموده اند و پيش از تو براى غير تو عهده دار مناصبى بوده ام و هيچ كس مرا در اين امر نكوهش نكرده است و تو هم در آينده مرا خواهى آزمود. يا مدح و تمجيد مى كنى و يا نكوهش. معاويه گفت: ان شاء الله تو را مدح و تمجيد خواهم كرد.مرحوم سيّد رضى بعد از آنكه تفسير اول را براى اين دو كلام حكيمانه برگزيده مى افزايد: «گاهى براى اين كلام تفسير ديگرى كرده اند كه اينجا جاى شرح آن نيست»; (وَقَدْ يُؤَوَّلُ ذلِكَ عَلى مَعْنى آخَرَ لَيْسَ هذا مَوْضِعُ ذِكْرِهِ). بعيد نيست كه مرحوم سيّد رضى نيز نظرش در آخر كلام خود به دو تفسير ديگرى باشد كه ما در بالا آورديم.
«من احبّنا اهل البيت فليستعدّ للفقر جلبابا» يعنى هر كس ما خانواده را دوست دارد بايد براى پوشيدن لباس فقر آماده شود. و بر معناى ديگرى نيز توجيه كرده اند كه جاى گفتار آن نيست.عبارت: «من احبّنا...»:يعنى اين را براى خود مهيا سازد. و جلباب استعاره از اين است كه انسان خود را براى تهيدستى و تحمّل آن آماده سازد، و دليل استعاره آوردن آن اين است كه هر دوى اينها شخص آماده را از عوارض فقر و خودنمايى آن در بد اخلاقى، و تنگدلى و سرگردانى كه چه بسا به كفر مى انجامد، همچون رواندازى، مى پوشانند، و چون دوستى مخلصانه اين خاندان (ع)، مستلزم پيروى و متابعت از ايشان، و به راه و روش ايشان بودن است و از جمله روشهاى ايشان فقر و ترك دنيا و صبر در برابر آنهاست، بنا بر اين لازم است دوستان ايشان نيز فقر را پيشه خود كنند و پيراهنى از آمادگى خود براى فقر و تحمل آن، براى پوشش خويش مهيّا سازند.ابن قتيبه اين معنا را به عبارت ديگرى روايت كرده و گفته است: هر كس ما را دوست دارد بايد با كمبود و گرفتارى دنيا بسازد و قناعت را پيشه كند. و هم او گفته است: صبر بر فقر و تهيدستى را به پيراهن از آن رو تشبيه فرموده است كه فقر و تهيدستى، همچون پيراهنى بدن را مى پوشاند، مى گويد: شاهد بر درستى اين تأويل روايتى است كه از آن حضرت نقل كرده اند: ديد گروهى بر در خانه اش ايستاده اند، فرمود: قنبر اينان كيستند؟ قنبر، عرض كرد، پيروان تو يا امير المؤمنين. فرمود: من در اينان سيماى شيعه بودن و پيروى را نمى بينم. عرض كرد: سيماى شيعه چطور است؟ فرمود: چسبيدن شكمها به پشت از گرسنگى، خشكيدن لبها از تشنگى، كم نور شدن چشمها از گريه.ابو عبيده مى گويد: مقصود امام على (ع) فقر در دنيا نيست، مگر نمى بينيد كه ميان دوستان ايشان كسانى مانند ديگر مردم، ثروتمندند، بلكه مقصود امام (ع) فقر در روز قيامت است، و سخن را در زمينه پند و نصيحت و تشويق بر اطاعت ايراد كرده است و گويا امام (ع) چنين فرموده است: هر كس ما را دوست دارد بايد براى فقر روز قيامتش چيزى آماده كند تا آن را به وسيله اجر و تقرب و نزديكى به خدا جبران نمايد.سيد مرتضى -خدايش بيامرزد- فرموده است: هر دو توجيه خوب است، هر چند كه سخن ابن قتيبه خوبتر است، و همان است معناى سخن سيد رضى -خدايش از او راضى باد- و گاهى به معناى ديگر نيز توجيه مى كنند. قطب راوندى احتمال ناپسندى را داده است، كه هيچ صلاحيت براى حمل اين سخن را ندارد و ما با نقل آن، سخن را به درازا نمى كشانيم.