وَ قَالَ (علیه السلام): كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ، وَ مَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَيْهِ، وَ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِ؛ وَ مَا ابْتَلَى اللَّهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَهُ.
الْمُسْتَدْرَج: فريب داده شده، كسى كه خداوند نعمت هايش را پياپى به او مى دهد ولى او بجاى شكر، كفران ميكند.ابْتَلى: امتحان كرد.الِامْلَاء: مهلت دادن.
و فرمود (ع): بسا كسا كه با احسان و نعمت خداوندى كم كم به عذاب او نزديك شود. با پوشيده داشتن گناهش فريب مى خورد و از اين كه، مردم او را به نيكى ياد مى كنند، فريفته گردد. خداوند، هيچكس را به چيزى چون مهلت دادن به او، نيازموده است.
و آن حضرت فرمود: چه بسا كسى كه با احسانى كه به او شود غافلگير گردد، و با پرده اى كه بر گناهش افتد فريفته شود، و با ستايشى كه از او شود فريب خورد. خداوند احدى را به مانند مهلتى كه به او داده آزمايش نكرده است.
انسان و انواع آزمايش ها (اعتقادى، اخلاقى):و درود خدا بر او، فرمود: چه بسا كسى كه با نعمت هايى كه به او رسيده، به دام افتد، و با پرده پوشى بر گناه، فريب خورد، و با ستايش شدن، آزمايش گردد، و خدا هيچ كس را همانند مهلت دادن، نيازمود.
[و فرمود:] بسا كسى كه با نعمتى كه بدو دهند. به دام افتد، و با پرده اى كه بر گناه او پوشند فريفته گردد، و با سخن نيك كه در باره اش گويند آزموده شود، و خدا هيچ كس را به چيزى نيازمود چون مهلتى كه بدو عطا فرمود.
امام عليه السّلام (در باره آزمايش بندگان) فرموده است:1- بسا كسيكه باحسان و بخشش (خداوند) باو كم كم بعذاب و كيفر نزديك شده (چون هر چند خدا باو احسان نمايد او به نافرمانى بيفزايد و كفران كند)2- و بسا كسيكه بجهت گفتار نيك (مردم) در باره او در فتنه و سختى افتاده (چون خود پسندى او را از سپاسگزارى نعمتهاى خدا كه از جمله آنها گفتار نيك مردم است در باره او باز مى دارد و بعذاب و سختى گرفتار مى گردد)3- و خداوند كسيرا مانند مهلت دادن او (در دنيا) آزمايش ننمود (زيرا نعمت زندگى بزرگترين نعمتى است كه بنده بآن آزمايش ميشود).
امام عليه السلام فرمود: چه بسيارند كسانى كه به سبب نعمتى كه به آنها داده شده در غفلت فرو مىروند و به سبب پردهپوشى خدا بر آنها مغرور مىگردند و بر اثر تعريف وتمجيد از آنان فريب مىخورند و خداوند هيچ كس را به چيزى مانند مهلت دادن (و ادامه نعمتها و ترك عقوبت) آزمايش نكرده است.
هشدار به چهار چيز:امام(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه و هشدار دهنده به چهار نکته مهم اشاره مى کند که بر محور چهار واژه معنادار: «مستدرج»، «مغرور»، «مفتون» و «املاء» دور مى زند. مى فرماید: «چه بسیارند کسانى که به وسیله نعمتى که به آنها داده شده غافل مى شوند و به سبب پرده پوشى خدا بر آنها مغرور مى گردند و بر اثر تعریف و تمجید از آنان فریب مى خورند و خداوند هیچ کس را به چیزى مانند مهلت دادن (و ادامه نعمت ها و ترک عقوبت) آزمایش نکرده است»; (کَمْ مِنْ مُسْتَدْرَج بِالاِْحْسَانِ إِلَیْهِ، وَمَغْرُور بِالسَّتْرِ عَلَیْهِ، وَمَفْتُون بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِیهِ! وَمَا ابْتَلَى اللَّهُ أَحَداً بِمِثْلِ الاِْمْلاَءِ لَهُ).«مستدرج» از ریشه «استدراج» به معناى چیزى را تدریجاً به سمت و سویى بردن آمده است. در قرآن مجید این تعبیر در دو آیه (182 سوره «اعراف»، و 44 سوره «قلم») ذکر شده و مفهوم آن در هر دو مورد یکى است و آن این که کسى را مرحله به مرحله بدون این که خود متوجه شود در دام مجازات گرفتار کنند درست مثل این که کسى از بیراهه به سوى پرتگاه مى رود اما نه تنها او را از این کار نهى نکنیم بلکه به دلیل آنکه مستحق مجازات و کیفر است او را نیز تشویق کنیم. ناگهان به لب پرتگاه مى رسد و خود را در دام مجازات مى بیند، وحشت مى کند و راه بازگشت در برابر خود نمى بیند و از همان جا مى لغزد و در پرتگاه سقوط مى کند. خدا به افرادى که طغیان را به اوج خود مى رسانند نیکى مى کند، نعمت مى بخشد، مقام مى دهد و ناگهان در میان ناز و نعمت گرفتار مجازاتشان مى سازد، مجازاتى که در آن حالت بسیار دردناک است.در آیه 44 سوره «انعام» مى خوانیم: «(فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شَىْء حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُّبْلِسُونَ); هنگامى که آنچه را به آن ها تذکر داده شده فراموش کردند ما درهاى همه گونه نعمت را بر آنها گشودیم تا زمانى که (کاملاً) به آنچه به آنها داده شده بود خوشحال شدند. ناگهان آنها را به عذاب گرفتار ساختیم و یکباره نومید شدند».(1)دومین جمله اشاره به کسانى است که مورد آزمون الهى از طریق پرده پوشى خداوند نسبت به گناهان آنها قرار مى گیرند. خدا، ستار العیوب است و تا آن جا که ممکن باشد بر گناهان بندگانش پرده مى افکند تا بیدار شوند و توبه کنند و به راه حق باز گردند ولى گروهى به عکس، مغرور مى شوند و از این ستر الهى فریب مى خورند و بر شدت و کثرت گناه مى افزایند. با توجه به این که «چون که از حد بگذرد رسوا کند» سرانجام پرده ها بالا مى رود و آنها رسواى خاص و عام مى شوند.جمله سوم اشاره به یکى دیگر از راه هاى نفوذ شیطان و هواى نفس در انسان است; گاه مردم از روى حسن ظن و گاه از طریق تملق و چاپلوسى به مدح و ثناى افرادى مى پردازند; ولى گاه آنها که از حال خود باخبرند و وضع خود را با آنچه به صورت مدح و تمجید گفته مى شود کاملاً متفاوت مى بینند بیدار شده و سعى مى کنند خود را با حسن ظن مردم موافق کنند، گاهى با این سخنان، فریب مى خورند و خود را مقرب درگاه الهى و در اوج فضیلت و اخلاق مى پندارند، در حالى که در دام شیطان و هواى نفس گرفتارند.چهارمین جمله اشاره به حال کسانى است که خداوندِ حلیم و غفور آنها را از طریق بخشیدن نعمت و گسترش روزى و مانند آن مى آزماید شاید به پاس نعمت هاى الهى بیدار شوند و باز گردند; این گسترش نعمت ها سبب غفلت و بى خبریشان شده و همچنان راه خطا را با شتاب ادامه مى دهند، ناگهان خدا آنها را گرفته و مجازات مى کند; مجازاتى که بسیار دردناک است، زیرا در میان نعمت هاى الهى غوطهور و سرگرم لذاتند که در یک لحظه همه چیز دگرگون مى شود و همچون «قارون» که با داشتن آن همه امکانات در اوج غرور و غفلت قرار داشت، گرفتار عذاب ناگهانى الهى شده و در یک لحظه همه چیز خود را از دست مى دهند.قرآن مجید در شرح حال قوم «سبا» و سرگذشت آنها به همین معنا اشاره کرده است; خدا آنها را مشمول انواع نعمت ها قرار داد، سرزمینى پر از نعمت و خدایى آمرزنده داشتند (بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ)(2) اما هواى نفس و شیطان کار خود را کرد و آنها را به ناسپاسى و طغیان واداشت. ناگهان سد عظیمِ «مأرب» بر اثر نفوذ آب و جانوران در آن شکست و سیلاب عظیمى به راه افتاد و باغ ها و زراعت ها و کاخ ها را در هم کوبید و در هم برد و تنها زمینى بایر و ویران به جاى ماند به گونه اى که باقى مانده جمعیت مجبور شدند از آن سرزمین کوچ کنند.قرآن مجید درباره این گروه مى فرماید: «(وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ خَیْرٌ لاَِّنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْماً وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ); کافران هرگز گمان نکنند مهلتى که به آنان مى دهیم به نفع آنها است تنها به این سبب به آنها مهلت مى دهیم که (اگر بیدار نمى شوند) بر گناهان خود بیفزایند و (سرانجام) براى آنها عذابى خوار کننده است».(3)در این آیه شریفه نیز از واژه «املاء» (همچون کلام حکیمانه بالا) استفاده شده که به معناى «کمک دادن» و گاه به معناى «مهلت دادن» است که آن نیز نوعى کمک به شمار مى آید; ولى معمولا در قرآن مجید به مهلت دادنى اطلاق شده که مقدمه عذاب دردناک است.(4)*****پی نوشت:(1). براى توضیح بیشتر درمورد عذاب «استدراج» مى توانید به تفسیر نمونه، جلد 5، صفحه 298 ذیل آیه 44 سوره «انعام» مراجعه کنید.(2). سبأ، آیه 15.(3). آل عمران، آیه 178.(4). سند گفتار حکیمانه: نویسنده مصادر مى گوید: این کلام حکمت آمیز پیش از نهج البلاغه در کتاب تحف العقول و روضه کافى و تاریخ یعقوبى و تذکره سبط بن جوزى آمده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 107). در ضمن، این گفتار حکیمانه تحت حکمت شماره 260 نیز عیناً تکرار شده و در حکمت 462 نیز سومین جمله آن «رب مفتون بحسن القول فیه» به طور مکرر آمده است.
امام (ع) فرمود: «كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ- وَ مَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَيْهِ وَ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِ- وَ مَا ابْتَلَى اللَّهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَهُ»:امام (ع) از امورى كه خداوند بدان وسيله بندگانش را مى آزمايد، چهار مورد را بيان كرده است:1- نيكى و احسان با انواع نعمتها نسبت به بنده اش.2- پوشاندن نافرمانى و گناه او.3- خوشگويى و مدح و ستايش مردم نسبت به او.4- به تأخير انداختن مدّت و مهلت و فرصت دادن به او.و چون نتيجه آزمون به وسيله اين امورى كه در حقيقت همه آنها نعمتند، يا شكر و سپاس است و يا كفران و ناسپاسى است، چنان كه خداى متعال فرموده است: «قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الکتاب ...» و سپاسگزارى همان نتيجه خوب و مطلوب با لذّات است كه خداوند به شخص متنعّم كه از طريق سپاسگزارى اولّين نعمت مورد آزمايش قرار گرفته است، هشدار مى دهد كه چه بسا او به وسيله همين نعمت اندك اندك به عذاب كشيده شود، بنا بر اين شايسته است كه از آن غفلت نورزد، و همچنين خداوند آن شخص را كه به سبب نعمت دوم مورد آزمايش قرار گرفته، توجه داده است كه بسيارى از اوقات اين نعمت، باعث غرور و خودخواهى او نسبت به خدا شده، و شخص از پيشامد ناگوار خود را در امان مى بيند و در نتيجه گرفتار معاصى مى گردد.و در مورد سوّم توجه داده است بر اين كه آن نعمت گاهى باعث شرّ و فساد نسبت به او است و هم چنين باعث منصرف ساختن وى از شكر خدا و مبتلا شدن او به خودبينى، و در مورد چهارم توجه داده است بر اين كه اين نعمت بالاترين نعمتى است كه وى را با آن آزمايش مى كنند.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 178
الثانية عشرة بعد المائة من حكمه عليه السّلام:(112) و قال عليه السّلام: كم من مستدرج بالإحسان إليه، و مغرور بالسّتر عليه، و مفتون بحسن القول فيه، و ما ابتلى اللَّه أحدا بمثل الإملاء له. (76460- 76436)
اللغة:(المستدرج): المأخوذ بالغرّة (الاملاء): الامهال و تأخير المدّة.الاعراب:كم، خبريّة و تشير إلى عدد مبهم يشعر بالكثرة، من مستدرج، تميز لها و بهذا الاعتبار يصحّ أن يكون مبتدأ، و بالاحسان إليه ظرف مستقرّ خبر له و معرور و مفتون عطف على مستدرج.المعنى:الاستدراج، تسامح من اللَّه في عقوبة العاصي المتمرّد المصرّ على عصيانه تثبيتا لاستحقاقه العذاب الأشدّ، و هو مأخوذ من قوله تعالى «وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لا يَعْلَمُونَ» (172- الاعراف).و ربّما يقارن الاستدراج بمزيد من النعمة و الاحسان فيغترّ به العاصي و يزيد طغيانه و عصيانه، كما أنّه ربّما يكون الاستدراج بالستر و الاخفاء لما ارتكبه من المعاصي، فيغترّ بذلك.و قد يمتحن الانسان بحسن الشهرة و مدح النّاس له و اعتقادهم بأنّه محسن
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 179
أو زاهد أو عابد فيدخله العجب و الرياء من ناحية، و يتجرّء على ارتكاب المعاصي من ناحية اخرى.و قوله عليه السّلام: (و ما ابتلى اللَّه أحدا بمثل الاملاء له) مأخوذ من قوله تعالى «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ» (178- آل عمران).قال في مجمع البيان: نزلت في مشركي مكّة- إلى أن قال: ثمّ بين سبحانه أنّ إمهال الكفار لا ينفعهم إذا كان يؤدّي إلى العقاب، فقال: و لا يحسبنّ، أي لا يظنّ الّذين كفروا أنّما نملي لهم خير لأنفسهم، أي أنّ إطالتنا لأعمارهم و إمهالنا إيّاهم خير من القتل في سبيل اللَّه- انتهى.الترجمة:فرمود: بسا كسى كه بغفلت كشانده شود بوسيله احسان بوى، و بسا فريفته بوسيله نهان كردن گناهش، و بسا شيفته و آزموده شده بوسيله حسن شهرت، و خدا هيچ كس را امتحان نكند بمانند اين كه بأو مهلت دهد.بسا كس كه مغرور احسان اوست كه ستار بهر گناهان او است و يا حسن شهرت فريبش دهد بدام خلاف عظيمش كشد خدا گر كه مهلت ببدكار داد در اين آزمايش بدامش نهاد
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 7، ص328
كم من مستدرج بالاحسان اليه، و مغرور بالستر عليه، و مفتون بحسن القول فيه و ما ابتلى الله احدا بمثل الاملاء له. «چه بسا كسانى كه با نيكويى كردن به دام افتاده اند و با پرده پوشى از ايشان فريفته گشته اند و با سخن نيك كه در باره شان گفته شده است شيفته شده اند و خداوند هيچ كس را به چيزى همچون مهلت دادن نيازموده است.»
در باره استدراج و مهلت دادن سخن گفته شد. همچنين در مورد شيفته شدن آدمى به سخنان پسنديده به حد كافى گفته شد، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به مردى كه مرد ديگرى را ستود و او نشنيده بود فرمود: اى واى بر تو نزديك بود گردنش را بزنى و اگر اين سخن را شنيده بود رستگار نمى شد.»