وَ قَالَ (علیه السلام): يَنْزِلُ الصَّبْرُ عَلَى قَدْرِ الْمُصِيبَةِ، وَ مَنْ ضَرَبَ يَدَهُ عَلَى فَخِذِهِ عِنْدَ مُصِيبَتِهِ، حَبِطَ [أَجْرُهُ] عَمَلُهُ.
حَبِطَ: باطل و تباه شد.
و فرمود (ع): شكيبايى به قدر مصيبت نازل مى شود، هر كس كه به هنگام مصيبت بر زانو زند، پاداشش از ميان مى رود.
و آن حضرت فرمود: شكيبايى به اندازه مصيبت مى رسد. و آن كه زمان مصيبت جزع كند ثوابش نابود مى شود.
تناسب بردبارى با مصيبت ها (اخلاقى، معنوى):و درود خدا بر او، فرمود: صبر به اندازه مصيبت فرود آيد، و آن كه در مصيبت بى تاب بر رانش زند، اجرش نابود مى گردد.
[و فرمود:] شكيبايى به اندازه مصيبت فرود آيد، و آن كه به هنگام مصيبت دست بر رانهايش زند ثوابش به دست نيايد.
امام عليه السّلام (در شكيبائى) فرموده است:1- شكيبائى باندازه اندوه مى رسد (مصيبت هر چه بزرگ باشد خداوند برابر آن شكيبائى عطا مى فرمايد)،2- و كسيكه در مصيبت دست خويش به رانش زند (بيتابى كند) پاداشش (كه براى او در آن مصيبت مقرّر گشته) تباه مى گردد.
امام(عليه السلام) فرمود: صبر و شكيبايى به اندازه مصيبت نازل مى شود و كسى كه دستش را (به سبب بى تابى و ناشكرى) به هنگام مصيبت بر زانو زند اجر او ضايع مى گردد (و پاداشى در برابر مصيبت نخواهد داشت).
توازن صبر و مصيبت:امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به دو نكته اشاره مى كند. نخست توازن در ميان صبر و مصيبت و سپس بر باد رفتن اجر انسان به خاطر بى تابى و جزع. مى فرمايد: «صبر و شكيبايى به اندازه مصيبت نازل مى شود و كسى كه دستش را (به عنوان بى تابى و ناشكرى) به هنگام مصيبت بر زانو زند اجر او ضايع مى گردد (و پاداشى در برابر مصيبت نخواهد داشت)»; (يَنْزِلُ الصَّبْرُ عَلَى قَدْرِ الْمُصِيبَةِ، وَمَنْ ضَرَبَ يَدَهُ عَلَى فَخِذِهِ عِنْدَ مُصِيبَتِهِ حَبِطَ عَمَلُهُ).شك نيست كه در زندگى دنيا هميشه مشكلاتى بوده و خواهد بود. اين طبيعت حيات دنياست; ولى خداوندى كه انسان را براى زندگى در اين جهان آفريده نيروهايى در وجود او براى مقابله با مشكلات خلق كرده از جمله صبر و تحملى است كه به انسان داده تا بتواند مصائب را برتابد. گاه ديده ايم مادرى كه فرزند عزيزش را در جوانى از دست مى دهد، لحظات اول چنان بى تابى مى كند كه گويى مى خواهد جان به جان آفرين تسليم نمايد; اما ساعات يا ايامى مى گذرد، كم كم آرامش بر وجود او مسلط مى شود; گويى نيرويى از درون او مى جوشد و با آن مصيبت بزرگ به مبارزه بر مى خيزد و تدريجاً آن را مهار مى كند و هر قدر مصيبت سنگين تر باشد اين نيروى مقاومت كه نامش صبر و شكيبايى است قوى تر است. البته افرادى هم پيدا مى شوند كه بر خلاف اين اصل كلى رشته صبر را از دست مى دهند; يا دست به خودكشى مى زنند و يا مرگ ناگهانى به زندگى آنها پايان مى دهد. اين بيان امام(عليه السلام) در واقع مايه تسلى خاطر براى تمام مصيبت ديدگان است كه وقتى با مصيبت روبرو مى شوند بى تابى نكنند و بدانند خدا صبر لازم را به آن ها مرحمت خواهد كرد.بعضى از مفسران نهج البلاغه تفسیرى براى این جمله ذکر کرده اند که به ظاهر مراد امام(علیه السلام) نیست و آن این که تلخى صبر همیشه به اندازه تلخى مصیبت است و این خود واقعیتى است.(1)اما این که امام(علیه السلام) مى فرماید: کسى که دست خود را به هنگام مصیبت به زانو بزند اجر او ضایع مى گردد به سبب چیزى است که در روایات اسلامى آمده است که اگر انسان در مقابل مصیبت صبور و شکور باشد خداوند به او پاداش مى دهد و اگر ناشکرى و بى تابى و جزع کند اجر و پاداشى نخواهد داشت، چنان که در ضمن حکمت 291 خواهد آمد که امام(علیه السلام) به هنگام تسلیت به «اشعث بن قیس» درباره مرگ فرزندش فرمود: «إنْ صَبَرْتَ جَرى عَلَیْکَ الْقَدَرُ وَأنْتَ مَأْجوُرٌ، وَاِنْ جَزِعْتَ جَرى عَلَیْکَ الْقَدَرُ وَأنْتَ مَأْزورٌ; اگر صبر کنى مقدّرات انجام مى شود و تو اجر و پاداش خواهى داشت و اگر بى تابى کنى باز هم مقدّرات انجام مى شود و تو گناه کار خواهى بود». این مطلب در بحارالانوار نیز با اندک تفاوتى از امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده است.(2)البته گریه و عزادارى براى مرگ عزیزان در اسلام ممنوع نیست، زیرا سرچشمه هاى عاطفى دارد و اسلام هرگز با عواطف مردم مبارزه نکرده است. آنچه ممنوع است بى تابى و اظهار ناشکرى و حرکات و سخنانى است که دلیل بر شکایت از تقدیرات الهى باشد. حدیث معروف پیامبر(صلى الله علیه وآله) که به هنگام وفات فرزندش ابراهیم در کتب مختلف نقل شده نیز اشاره به همین معناست; هنگامى که خبر وفات فرزند به او رسید اشک در چشمان حضرت حلقه زد و سرازیر شد. شاید بعضى به آن حضرت ایراد کردند، فرمود: «تَدْمَعُ الْعَیْنُ وَیَحْزَنُ الْقَلْبُ وَلا نَقُولُ ما یُسْخَطُ الرَّبُ; چشم مى گرید و قلب محزون مى شود اما چیزى که موجب خشم خدا شود نمى گویم»(3). (4)*****پی نوشت:(1). فى ظلال نهج البلاغه، ج 4، ص 309 ذیل حکمت مورد بحث.(2). بحارالانوار، ج 68، ص 92.(3). کافى، ج 3، ص 262، ح 45 ; طبقات کبرى، ج 1، ص 114.(4). سند گفتار حکیمانه: در کتاب مصادر تنها اشاره به بعضى از منابع غیر از نهج البلاغه نسبت به ذیل این کلام مبارک یعنى «وَمَنْ ضَرَبَ یَدَهُ عَلى فَخِذِهِ...» شده است مى گوید: این قسمت در کتاب آداب امیرالمؤمنین لاصحابه است که جزء احادیث چهارصدگانه اى است که امام(علیه السلام) درباره دین و دنیا بیان فرموده و گروهى قبل از مرحوم سیّد رضى آن را در کتاب هاى خود آورده اند. همچنین این بخش را از زمخشرى در کتاب ربیع الابرار با مختصر تفاوتى نقل مى کند. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 123). در کتاب تحف العقول نیز این حدیث به طور کامل با مختصر تفاوتى آمده است.
امام (ع) فرمود: يَنْزِلُ الصَّبْرُ عَلَى قَدْرِ الْمُصِيبَةِ- وَ مَنْ ضَرَبَ يَدَهُ عَلَى فَخِذِهِ عِنْدَ مُصِيبَتِهِ حَبِطَ أَجْرُهُ»:خداوند براى شكيبايى انسان در مقابل مصيبت، نيرو و استعدادى در او نهاده است، پس هر كس استعداد كامل داشته باشد اين مقدار از شكيبايى از طرف خداوند به او افاضه مى گردد، و كسى كه استعداد اين فضيلت را كمتر داشته باشد بلكه ضد آن يعنى بى تابى را پيشه كند اجر و پاداشى را كه در برابر صبر و شكيبايى مقرر شده از دست داده است.امام (ع) آن چيزى را كه به طور معمول لازمه بى تابى است يعنى زدن دستها بر روى زانوها، كنايه از بى تابى آورده است. و بعضى گفته اند، بلكه اجر و پاداش قبلى اين شخص از بين مى رود، زيرا شدّت بى تابى باعث قضاى ناگوار الهى و غضب او، و بى توجهى به مصيبت سبب اجرى است كه به بردباران وعده داده شده، و اين خود انگيزه براى از بين رفتن حسنات از لوح دل و نابودى آنچه لازمه صبر يعنى اجر و پاداش اخروى است.
السادسة و الثلاثون بعد المائة من حكمه عليه السّلام:(136) و قال عليه السّلام: ينزل الصّبر على قدر المصيبة، و من ضرب يده على فخذه عند مصيبته حبط أجره [عمله ]. (77384- 77367)
المعنى:الصّبر، هو المقاومة تجاه المكاره و البلايا قولا و عملا، فالصّابر يستقبل المصيبة مع طمأنينة و وقار و لا يجرى على لسانه الشكوى من اللَّه و لا يرتكب عملا يدلّ على الجزع، و قد نهى عن أعمال مخزية جرت العادة بها عند المصيبة، كخمش الوجوه و جزّ الشعور، و الويل و الثبور، لأنّ اللَّه تعالى من فضله أعطى قوّة الاصطبار لعباده و ينزل البلاء على مقدار ما أعطاه من الصّبر.و قد ورد في الحديث: إنّ اللَّه أعطى المرأة صبر عشرة رجال، لأنها معرض للمكاره و البلايا أكثر من الرّجل، منها الابتلاء بالدّماء الثلاث و الحمل و الولادة
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 214
و لزوم اطاعتها للزّوج في امور خاصّة، و هذا كلّه يحتاج إلى قوّة الصّبر و شدّة الشكيمة.و قد أشار عليه السّلام إلى أنّ أقلّ مراتب إظهار الجزع يوجب حبط أجر المصيبة كضرب اليد على الفخذين لاظهار التأسّف و التوجّع.الترجمة:فرمود: شكيبائى باندازه مصيبت عطا مى شود، و هر كس هنگام مصيبت دستش را برانهايش بكوبد و اظهار بيتابى كند أجرش از ميان برود.بقدر هر مصيبت صبر دادند وز ان بر ريش دل مرهم نهادند مكن بيتابى و بر ران مزن دست كه اجر خود برى با ضربت دست
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 7، ص360
ينزل الصبر على قدر المصيبة، و من ضرب يده على فخذه عند مصيبة حبط اجره. «شكيبايى به اندازه مصيبت فرود آيد و آن كس كه به هنگام مصيبت دست بر رانش زند، مزدش نابود شود.» در باره شكيبايى سخن به تفصيل گفته شد.
از سخنان امير المؤمنين عليه السّلام است كه به هنگام تسليت دادن مى فرموده است: بر شما باد به شكيبايى كه دور انديش به آن دست مى يازد و بى تاب هم سر انجام آن را مى پذيرد.
ابو خراش هذلى در مصيبت برادر خود عروه چنين سروده است: «معشوقه مى گويد پس از مرگ عروه هم او را سرگرم لهو مى بينم و حال آنكه اگر بدانى اين سوگى بزرگ است، مپندار كه من عهد عروه را به فراموشى سپرده ام ولى اى اميمه شكيبايى من پسنديده است.»