وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ رَبِحَ، وَ مَنْ غَفَلَ عَنْهَا خَسِرَ، وَ مَنْ خَافَ أَمِنَ، وَ مَنِ اعْتَبَرَ أَبْصَرَ، وَ مَنْ أَبْصَرَ فَهِمَ، وَ مَنْ فَهِمَ عَلِمَ.
و فرمود (ع): هر كه حساب نفس خود كند، سود برد و هر كه بينا گردد، بفهمد و هر كه بفهمد، به دانش رسد.
و آن حضرت فرمود: كسى كه خود را محاسبه كرد سود برد، و هر كه از خود بى خبر ماند زيان ديد، و آن كه ترسيد ايمنى يافت، و هر كه عبرت گرفت بينا شد، و هر كه بينا شد فهميد، و هر كه فهميد دانست.
مراحل خودسازى (اخلاقى، تربيتى):و درود خدا بر او، فرمود: كسى كه از خود حساب كشد، سود مى برد، و آن كه از خود غفلت كند زيان مى بيند، و كسى كه از خدا بترسد ايمن باشد، و كسى كه عبرت آموزد آگاهى يابد، و آن كه آگاهى يابد مى فهمد، و آن كه بفهمد دانش آموخته است.
[و فرمود:] آن كه حساب نفس خود كرد سود برد، و آن كه از آن غافل ماند زيان ديد، و هر كه ترسيد ايمن شد و هر كه پند گرفت بينا گرديد. و آن كه بينا شد فهميد و آن كه فهميد دانش ورزيد.
امام عليه السّلام (در پند و اندرز) فرموده است:1- هر كه بحساب خويش رسيدگى نمود سود برد، و هر كه از آن غافل ماند زيان كرد،2- و هر كه (از خدا) ترسيد (از عذاب و كيفر روز رستخيز) آسوده باشد،3- و هر كه (از دنيا) پند گرفت (در كار آخرت) بينا گرديد، و هر كه بينا شد (نيك و بد را) فهميد و دريافت، و هر كه فهميد (بخدا شناسى) دانا گرديد.
امام(عليه السلام) فرمود: هر كس به حساب خود برسد سود مى برد و آن كس كه غافل بماند زيان مى بيند. كسى كه (از خدا) بترسد ايمن مى گردد و كسى كه عبرت گيرد بينا مى شود و آن كس كه بينا گردد (حقايق را) مى فهمد و آن كس كه (حقايق را) بفهمد دانا مى شود.
شش اندرز ناب:در اين كلام حكيمانه شش جمله وجود دارد كه سه جمله از آن مستقل از يكديگر و سه جمله مرتبط با يكديگر است و هر كدام نكته اى را بيان مى كند، مى فرمايد: «هر كس به حساب خود برسد سود مى برد و آن كس كه غافل بماند زيان مى بيند. كسى كه (از خدا) بترسد ايمن مى گردد و كسى كه عبرت گيرد بينا مى شود و آن كس كه بينا گردد (حقايق را) مى فهمد و آن كس كه (حقايق را) بفهمد دانا مى شود»; (مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ رَبِحَ، وَمَنْ غَفَلَ عَنْهَا خَسِرَ، وَمَنْ خَافَ أَمِنَ، وَمَنِ اعْتَبَرَ أَبْصَرَ، وَمَنْ أَبْصَرَ فَهِمَ، وَمَنْ فَهِمَ عَلِمَ).هميشه مسئله حسابرسى در زندگى مادى مردم وسيله اى براى پرهيز از زيان ها بوده است و وسايل مختلفى براى ثبت و ضبط حساب ها از قديم الايام فراهم كرده اند. در عصر و زمان ما اين وسايل بسيار متنوع و پيچيده شده و دقيق ترين حساب ها را نگهدارى مى كند. بررسى حساب سبب مى شود كه اگر انسان احساس زيان كرد به سراغ نقطه هاى آسيب پذير برود و آنها را اصلاح كند تا زيان، تبديل به سود گردد. اصولاً تمام اين جهان بر اساس حساب و نظم آميخته با آن قرار گرفته است. هر گاه درون بدن خود را ملاحظه كنيم در منطقه خون ما حساب دقيقى حكمفرماست; بيش از بيست فلز و شبه فلز و مواد مختلف حاصل از آن خون ما را تشكيل مى دهد و به مجرد اين كه نظم آن به هم بخورد بيمارى حاصل مى شود. به همين دليل پزشكان اولين دستورى را كه مى دهند محاسبه اجزاى تشكيل دهنده خون از طريق آزمايش است تا به وسيله اين حسابگرى جلوى بيمارى را بگيرند. آن كس كه اين آزمايش ها را به فراموشى بسپارد ممكن است زمانى متوجه شود كه خسارت و زيان وسيعى دامن او را گرفته، در امور مادى دنيا ورشكست و در مسائل طبيعى مانند سلامتى جسم گرفتار بيمارى هاى غير قابل علاج شده است. اسلام مى گويد: در امور معنوى نيز بايد همين گونه بلكه دقيق تر به حساب خويش رسيد. آن كس كه مراقب اعمال خويش باشد و حسابرسى دقيق كند سود معنوى مى برد و كسى كه از آن غافل گردد گرفتار خسران و زيان در دنيا و آخرت مى شود.در حدیثى از رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «لا یَکُونُ الْعَبْدُ مُؤْمِناً حَتّى یُحاسِبُ نَفْسَهُ أشَدَّ مِنْ مُحاسَبَةِ الشَّریکِ شَریکَهُ وَالسَّیِّدُ عَبْدَهُ; انسان فرد باایمانى نخواهد بود مگر زمانى که با دقت اعمال خود را محاسبه کند; دقیق تر از آنچه شریک به حساب شریک خود مى رسد یا مولا به حساب بنده خویش».(1)حسابگرى در مسائل معنوى و امور اخروى باید شدیدتر و دقیق تر باشد، زیرا غیر ما حسابگرانى هستند که حساب دقیق اعمال ما را دارند، در حالى که در امور مادى، هر کس خودش حسابگر خویش است و معمولا کسى بر او نظارتى ندارد.قرآن مجید مى گوید: «(وَإِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ * کِرَاماً کَاتِبِینَ * یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ); و به یقین نگاهبانانى بر شما گمارده شده، والا مقام و نویسنده (اعمال نیک و بد شما) که مى دانند شما چه مى کنید».(2)در جاى دیگر مى فرماید: روز قیامت خطاب به گناهکاران مى شود و خداوند به آنها مى گوید: «(هَذَا کِتَابُنَا یَنطِقُ عَلَیْکُمْ بِالْحَقِّ إِنَّا کُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ); این نامه اعمال شماست که ما نوشته ایم و به حق بر ضدّ شما سخن مى گوید; ما آنچه را انجام مى دادید مى نوشتیم».(3)در روایات اسلامى تأکید شده است که همه روز به حساب خود برسید; یعنى شب هنگام همان گونه که معمول بسیارى از بازرگان ها و تجار است که دفاتر خود را به خانه مى برند و به حساب روز خود مى رسند شما هم شب هنگام به اعمالى که در روز انجام دادید نگاهى حسابگرانه بیفکنید; اگر خطایى بوده توبه کنید و اگر کار خوبى بوده شکر خدا به جا آورید و آن را تکرار نمایید.امام کاظم(علیه السلام) در حدیثى مى فرماید: «لَیْسَ مِنّا مَنْ لَمْ یُحاسِبْ نَفْسَهُ فی کُلِّ یَوْم فَإنْ عَمِلَ خَیْراً اسْتَزادَ اللهَ مِنْهُ وَحَمِدَ اللهَ عَلَیْهِ وَإنْ عَمِلَ شَرّاً اسْتَغْفَرَ اللهَ مِنْهُ وَتابَ إلَیْهِ; کسى که همه روز به حساب خود نرسد از ما نیست; اگر کار خیرى انجام داده از خداوند توفیق فزونى بطلبد و خدا را بر آن شکر بگوید و اگر کار بدى انجام داده استغفار کند و توبه نماید و به سوى خدا باز گردد».(4)ارباب سیر و سلوک نیز براى پیمودن مسیر قرب خدا از نخستین توصیه هایى که به رهروان این راه مى کنند مراقبت اعمال و سپس محاسبه آن است، چرا که بدون آن، پیمودن این راه پر خوف و خطر امکان پذیر نیست.سپس امام(علیه السلام) در سومین جمله از این گفتار حکیمانه به این مسأله اشاره مى کند که اگر کسى خواهان امنیت و آرامش است باید خائف باشد; همیشه خوف سپرى است در برابر حوادث خطرناک و راز این که خداوند آن را در وجود انسان قرار داده، این است که اگر ترسى در کار نباشد خیلى زود انسان خود را به پرتگاه ها مى افکند و در چنگال حوادث سخت گرفتار مى سازد و به مرگ زودرس مبتلا مى شود.البته اگر این خوف در حد اعتدال باشد به یقین سپرى در برابر بلاهاست و اگر به افراط بینجامد انسان را از تلاش و کوشش باز مى دارد و به محرومیت منجر مى شود و اگر به تفریط گراید و از موجودات خطرناک نترسد گرفتار انواع حوادث مرگبار خواهد شد.شک نیست که خوف در کلام امام(علیه السلام) اشاره به خوف از خدا یعنى خوف از عدالت و مجازات هاى عادلانه اوست. کسانى که داراى چنین خوفى باشند از عذاب الهى در دنیا و آخرت در امانند و به عکس آنها که تنها به رحمت او امیدوار گردند و اثرى از خوف در وجود آنها نباشد آلوده انواع گناهان شده و گرفتار مجازات خداوند در این سرا و آن سرا مى شوند. به همین دلیل در تعلیمات دینى ما کراراً آمده است که انسان باایمان باید با دو بال خوف و رجا پرواز کند.امام صادق(علیه السلام) از وصایاى لقمان حکیم جمله اى را نقل مى کند و مى فرماید: در وصایاى لقمان مسائل شگفت آورى بود. از همه شگفت آورتر این که به فرزندش چنین گفت: «خَفِ اللهَ عَزَّوَجَلَّ خیفَةً لَوْ جِئْتَهُ بِبِرِّ الثَّقَلَیْنِ لَعَذَّبَکَ وَأرْجُ اللهَ رَجاءً لَوْ جِئْتَهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَیْنِ لَرَحِمَکَ; آن گونه از خداوند عزوجل ترسان باش که اگر تمام اعمال نیک جن و انس را به جا آورى احتمال ده که تو را (به سبب بعضى از اعمالت) عذاب مى کند و آنچنان به خداوند امیدوار باش که اگر گناه انس و جن را انجام داده باشى ممکن است مشمول رحمت او واقع شوى».(5)سپس امام صادق(علیه السلام) افزود: پدرم چنین مى فرمود: «إنّه لَیْسَ مِنْ عَبْد مُؤْمِن إلاّ وَفی قَلْبِهِ نُورانِ: نُورُ خیفَة وَنُورُ رَجاء لَوْ وُزِنَ هذا لَمْ یَزِدْ عَلى هذا وَلَوْ وُزِنَ هذا لَمْ یَزِدْ هذا; در قلب هر فرد با ایمانى دو نور هست: نور خوف و نور رجا، اگر این را وزن کنند چیزى اضافه بر آن نیست و اگر آن را وزن کنند چیزى اضافه بر این نخواهد بود».(6)البته منظور این نیست که واقعاً همه گناهان را انجام مى دهند و با همان حالت از دنیا مى روند; بلکه مقصود این است که امیدوار باشند سرانجام توبه مى کنند و در مقام اصلاح بر مى آیند و سپس از دنیا مى روند.در روایت دیگرى در همان باب از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که راوى عرض مى کند: جمعى از دوستان شما هستند که خود را آلوده گناهان مى کنند و مى گویند: امید (به رحمت خدا و محبت اهل بیت) داریم، امام فرمود: «کَذَبُوا لَیْسُوا لَنا بِمُوال; آنها دروغ مى گویند از دوستان ما نیستند». سپس افزود: «اُولئِکَ قَوْمٌ تَرَجَّحَتْ بِهِمِ الاْمانِىُّ مَنْ رَجا شَیْئاً عَمِلَ لَهُ وَمَنْ خافَ مِنْ شَىْء هَرَبَ مِنْهُ; آنها کسانى هستند که در چنگال آرزوها گرفتار شده اند (زیرا) کسى که امید به چیزى داشته باشد براى آن عمل مى کند و کسى که از چیزى بترسد از آن مى گریزد».(7)آن گاه امام در سه جمله اخیر از کلام نورانى خود به این نکته اشاره مى کند که اگر انسان با چشم عبرت به اطراف خود بنگرد به حقایق این عالم آشنا مى شود، سپس به تحلیل آن حقایق مى پردازد و اسباب و نتایج آن را درک مى کند و کسى که به اسباب و نتایج آن حقایق آشنا مى گردد عالم مى شود; یعنى راه را به سوى مقصد پیدا مى کند. در واقع پیوند ناگسستنى میان سه موضوع هست: چشم عبرت داشتن، تحلیل حوادث کردن و عالم و آگاه شدن.منظور از عبرت گرفتن این است که انسان حادثه اى را که مى بیند نخست به مقدماتى که آن را تشکیل داده و آثارى که بر آن مترتب مى شود توجه کند سپس مشابه آن را در زندگى خود در نظر بگیرد که این مایه ابصار و بصیرت است و هنگامى که از آن قاعده اى کلى براى خود و دیگران بسازد، این فهم واقعى حادثه است که به صورت علمى قابل قبول در روح و جان انسان جایگزین مى شود. در ذیل حکمت پنجم بحث قابل ملاحظه اى درباره عبرت و تفکّر آورده ایم.(8)*****پی نوشت:(1). بحارالانوار، ج 67، ص 72 .(2). انفطار، آیه 10-12.(3). جاثیه، آیه 29 .(4). بحارالانوار، ج 67، ص 72 .(5). کافى، ج 2، ص 67 .(6). کافى، ج 2، باب الخوف و الرجاء، ص 67، ح 1.(7). همان، ص 68، ح 6.(8). سند گفتار حکیمانه: در مصادر نهج البلاغه آمده است که جمله اول از این کلام حکیمانه در غررالحکم و جمله دوم و سوم در کتاب کنزالفوائد با تفاوتى ذکر شده و سایر جمله ها هماهنگ با قرآن مجید و سنت پاک نبوى و عقل و ذوق سلیم است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 170). مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار حدیثى شبیه همین گفتار حکیمانه را از امام على بن موسى الرضا(علیه السلام) با اضافاتى نقل کرده است. (بحارالانوار، ج 75، ص 352)
امام (ع) فرمود: سه جمله: «مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ رَبِحَ وَ مَنْ غَفَلَ عَنْهَا خَسِرَ- وَ مَنْ خَافَ أَمِنَ وَ مَنِ اعْتَبَرَ أَبْصَرَ- وَ مَنْ أَبْصَرَ فَهِمَ وَ مَنْ فَهِمَ عَلِمَ»:1- هر كس به حساب خود رسيد سود برد. زيرا كسى كه از اعمال خود، براى خويشتن حسابى داشته باشد، سود و زيان خود را مى فهمد و براى سود، كار مى كند و از خلافى كه باعث زيان باشد دورى مى جويد.2- و هر كس غافل ماند زيان كرد. توضيح آن كه نفس به لذّتهاى حاضر دسترسى دارد و در نتيجه به آنها علاقه مند مى شود مگر اين كه جاذبه هاى الهى او را به خود جذب كنند از قبيل موانع و مواعظى كه انسان را به ياد خدا مى اندازند، پس غفلت از جذب نفس و هشدار نسبت به گرفتاريهاى طبيعى، وسيله يادآورى وعده و وعيدهاى الهى، باعث سهل انگارى نسبت به كارهاى شايسته اى مى گردد كه نتيجه آنها سعادت اخروى، و خوددارى از آن اعمال، زيانكارى است.3- هر كس از خدا ترسيد آسوده گشت. يعنى از عذاب خدا آسوده گشت، و براى نجات از آن كار كرد تا از عذاب آسوده گردد.4- هر كس از دنيا پند آموخت، بينا شد. يعنى هر كس به موارد پند، با چشم انديشه و عبرت نگريست راه حق را شناخت و هر كس راه حق را شناخت از نحوه عبور آگاه شد، و هر كس آن را دريافت، علم و دانايى مفيد نسبت به حق پيدا كرد.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 278
السابعة و التسعون بعد المائة من حكمه عليه السّلام:(197) و قال عليه السّلام: من حاسب نفسه ربح، و من غفل عنها خسر، و من خاف أمن، و من اعتبر أبصر، و من أبصر فهم و من فهم علم. (78990- 78963)
المعنى:من أهمّ المسائل في حياة الإنسان المادّية و المعنويّة المحاسبة على أعماله و معاشه و معاده.و قد نبّه اللَّه في آيات من القرآن فقال: «هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَ الْقَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَ الْحِسابَ» (5- يونس) فجعل الشمس و القمر المحسوسين لمحاسبة الأعمال و تنظيم البرامج للمعاش و الامور المادّية، فمن لم يحاسب معاشه و يقاس نفعه على ضرّه في مكاسبه و خرجه على دخله في معاشه فقد خسر في أمر دنياه.و جعل الشرائع مقائيس لحساب النفس و السّعادة الاخروية، و بعث الأنبياء و نصب الأوصياء مصابيح في طريق هذه المحاسبة المعنويّة، و قرّر الوظائف و الأحكام ميزانا عدلا للأنام في هذا المقام.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 279
فمن لم يحاسب نفسه مع هذا الميزان فقد خسر، و إن حاسب نفسه و عرضها عليه يخاف من اللَّه و يتدارك أمر آخرته فيأمن من العذاب و ينظر إلى الدّنيا و ما فيها نظر العبرة، فتفتح عين بصيرته، و يفهم حقيقة حياته و يعلم ما ينجيه من الشقاوة و يصله إلى السعادة.الترجمة:هر كه خود را محاسبه كرد بهره برد، و هر كه از آن غفلت ورزيد زيان ديد هر كس بيم كرد امنيّت يافت، و هر كس عبرت گرفت بينا شد، و هر كه بينا شد حق را فهميد، و هر كه حق را فهميد دانشمند گرديد.هر كس برسد حساب خود را سودى ببرد ز زشت و زيبا غافل ز حساب در زيانست خائف ز خداى در امانست بينا شود آنكه يافت عبرت فهميد و بعلم يافت و صلت
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص15
من حاسب نفسه ربح، و من غفل عنها خسر، و من خاف امن، و من اعتبر أبصر، و من أبصر فهم، و من فهم علم. «هر كس نفس خود را حساب كند، سود برد و هر كس از آن غافل ماند، زيان برد و هر كس بترسد، ايمن شود و هر كس عبرت گيرد، بينا شود و هر كس بينا شود، فهم كند و هر كه فهم كند، بداند.»
در حديث مرفوع آمده است: «بيش از آنكه حساب كرده شويد، خود نفسهاى خويش را حساب كنيد.»
اينكه فرموده است هر كس بترسد، ايمن شود يعنى هر كس از خداوند بترسد، روز قيامت از عذاب خدا در امان خواهد بود.
سپس فرموده است: هر كس عبرت گيرد بينا شود، يعنى هر كس امور را با يكديگر قياس كند و از آيات خداوند پند گيرد، بينش او روشن مى شود و هر كس بينش او روشن شود، مى فهمد و هر كس بفهمد، مى داند.
اگر بگويی: فهم همان علم است، چه نيازى بوده است كه بگويد: هر كه بفهمد، مى داند؟ مى گويم: منظور از فهم در اين جا شناخت مقدمات است كه از پى آن شناخت نتيجه است كه همان علم است و اين ميوه گرانقدرى است كه براى آن چشم و همچشمى مى شود.