وَ قَالَ (علیه السلام): عُجْبُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ، أَحَدُ حُسَّادِ عَقْلِهِ.
العُجب: خود بينى، خود پسندى
و فرمود (ع): خودپسندى، از حسودان عقل آدمى است.
و آن حضرت فرمود: خود پسندى انسان يكى از حسودان عقل اوست.
خودپسندى آفت عقل (اخلاقى):و درود خدا بر او، فرمود: خودپسندى يكى از حسودان عقل است.
[و فرمود:] خود پسنديدن آدمى، يكى از حسودان خرد اوست.
امام عليه السّلام (در زيان خود پسندى) فرموده:خود بينى شخص يكى از رشكبران خرد او است (زيرا مقتضى عقل زياده كردن خوهاى نيكو است و خود بينى جلوگير آن مى باشد پس مانند آنست كه بعقل رشك برده و زياده كردن فضائل را جلو گرفته).
امام(عليه السلام) فرمود: خودپسندىِ انسان يكى از حسودان عقل اوست.
دشمن نيرومند عقل:امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به يكى از آثار سوء خودپسندى اشاره كرده، مى فرمايد: «خودپسندىِ انسان يكى از حسودان عقل اوست»; (عُجْبُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ أَحَدُ حُسَّادِ عَقْلِهِ).مى دانيم حسود كسى است كه به نعمت هايى كه به انسان رسيده رشك مى ورزد و آرزوى زوال آن را دارد و همين امر سبب مى شود به دشمنى با او برخيزد و هر كارى از دستش ساخته است، در اين راه انجام دهد، چهره او را در جامعه نازيبا نشان دهد، عيوب او را فاش سازد، افراد را از طريق شايعه پراكنى از وى دور كند و حتى به خانواده و فرزندان او دشمنى ورزد، اگر بتواند، كسب و كار و مقام او را از وى بگيرد و اگر نتواند در مسير آن مانع تراشى كند. اينها كارهايى است كه يك حسودِ عنود انجام مى دهد. خودپسندى در برابر عقل انسان نيز همين كارها را انجام مى دهد; قدرت عقل را از انسان مى گيرد و او را به خطا مى افكند، عيب انسان را ظاهر مى سازد، مردم را از او متنفر مى كند، حتى خانواده او را گرفتار مشكلات مى كند، جاه و مقام او را متزلزل مى سازد و گاه اموال و ثروت او را از دستش مى گيرد، چرا كه مردم هرگز حاضر به همكارى با افراد خودپسند و خودخواه نيستند. بنابراين، اين تعبير كه «خودپسندى يكى از حاسدان عقل انسان است» تعبيرى بسيار رساست كه تمام نكاتى را كه در بالا گفته شد در بر دارد و اين است معناى فصاحت و بلاغت كه انسان در ضمن عبارت كوتاهى حقايق فراوانى را بيان نمايد. در ضمن تعبير به «أَحَدُ حُسّادِ عَقْلِهِ; يكى از حاسدان عقل» نشان مى دهد كه عقل انسان حاسدان ديگرى نيز دارد كه از آن جمله هواى نفس و استبداد به رأى و تكبر است و در عوامل ظاهرى نيز شراب و مواد مخدر دشمن و حسودِ عنود عقل اند.درباره آثار خطرناك عُجب و خودپسندى در بحث هاى گذشته در گفتار حكيمانه 38 (وَأوْحَشَ الْوَحْشَةِ الْعُجْبُ) و گفتار گرانبهاى حكيمانه 167 (الإعْجابُ يَمْنَعُ مِنَ الاْزْديادِ) نيز مطالب قابل توجهى آمده است. اساساً عُجب و خودپسندى يكى از نشانه هاى جهل و نادانى است و طبق ضرب المثل معروف فارسى: «خودپسندى جان من برهان نادانى بود» زيرا انسان با تمام عظمتى كه دارد، موجودى ضعيف است; يك پشه آلوده به ميكروب ممكن است قوى ترين انسان ها را از پاى در آورد و يا به هنگام خوردن و آشاميدن، لقمه و آب گلوگيرش شود و او را خفه كند. بلند مرتبه ترين انسان ها از نظر مقام ظاهرى ممكن است يك شبه مقام خود را از دست بدهد و برترين ثروتمندان در مدت كوتاهى گرفتار ورشكستگى گردد و به خاك سياه بنشيند. با اين حال آيا خودپسندى و خودخواهى دليل بر نادانى نيست؟ مى دانيم انسان نادان در معرض هرگونه آفت مادّى و معنوى است. رذيله عُجب و خودپسندى سرچشمه رذيله هاى ديگر نيز نظير «تكبر» مى شود كسى كه خويشتن را مى پسندد هنگامى كه در برابر ديگران قرار گرفت تكبر مى ورزد و گاه گرفتار رذيله هاى خودمحورى و انحصارطلبى نيز مى شود، زيرا وقتى زياد به خود معتقد شد، همه چيز را براى خود مى خواهد و در هر كارى خويش را محور مى بيند.در قرآن مجيد و روايات اسلامى نيز بحث هاى آموزنده و گسترده اى درباره اين صفت رذيله آمده است. در آيه 8 سوره «فاطر» مى خوانيم: «(أَفَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإِنَّ اللهَ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِى مَنْ يَشَاءُ); آيا كسى كه عمل بدش براى او آراسته شده و آن را خوب و زيبا مى بيند (همانند كسى است كه واقع را آنچنان كه هست مى يابد)؟! خداوند هر كس را بخواهد (و مستحق بداند) گمراه مى سازد و هر كس را بخواهد هدايت مى كند».در حدیثى از امیرمؤمنان(علیه السلام) در کتاب تحف العقول آمده است: «الإعْجابُ ضِدُّ الصَّوابِ وَآفَةُ الاْلْبابِ; خودپسندى ضد واقع بینى است وآفتى است براى عقل ها».(1)تضاد عُجب با عقل تا آن حد است که در حدیث دیگرى از آن حضرت در غررالحکم مى خوانیم: «الْمُعْجِبُ لا عَقْلَ لَهُ»(2) و در حدیث دیگرى آمده است: «العُجْبُ رَأْسُ الْحِماقَةِ».(3)در حدیث جالب و پرمعنایى که در ذیل حکمت 38 گذشت این حقیقت منعکس شده است که حضرت مسیح مى گوید: «من بیماران غیر قابل علاج را درمان کردم و حتى مردگان را به اذن خدا زنده نمودم ولى نتوانستم احمق را درمان کنم و هنگامى که از حضرت سؤال مى کنند: احمق کیست؟ بارزترین صفت او را عُجب و خودپسندى ذکر مى کند و این اعجاب سبب مى شود که تمام فضائل را مخصوص خود بداند و تمام حقوق را ویژه خود بشمارد و هیچ حقى براى دیگرى قائل نباشد. در آخر آن حدیث آمده است: «فَذلِکَ الاْحْمَقُ الّذی لا حیلَةَ فی مُداواتِهِ;(4) این همان احمقى است که راهى براى درمان او نیست».(5)*****پی نوشت:(1). تحف العقول، ص 74 .(2). غررالحکم، ح 7090.(3). همان، ح 7096 .(4). بحارالانوار، ج 14، ص 324 .(5). سند گفتار حکیمانه: به گفته مرحوم خطیب در مصادر، این گفتار گرانبها قبل از نهج البلاغه در کتاب تحف العقول به این گونه آمده است: «أوَّلُ إعْجابِ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ فَسادُ عَقْلِهِ» و در همان کتاب به صورت دیگرى نیز چنین آمده است: «إعْجابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ یَدُلُّ عَلى ضَعْفِ عَقْلِهِ» و بعد از نهج البلاغه در کتاب ربیع الابرار و مطالب السؤول و روض الاخیار نیز آمده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 173)
امام (ع) فرمود: «عُجْبُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ أَحَدُ حُسَّادِ عَقْلِهِ»:امام (ع) لفظ حاسد را از آن جهت كه در پيشگيرى عقل از افزون خواهى و زياده طلبى فضيلت، مؤثر است، -همانند حاسد كه با حسد خود، در حال محسود و كاستى آن مؤثر است- براى خودخواهى آدمى استعاره آورده است.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 284
الحادية بعد المائتين من حكمه عليه السّلام:(201) و قال عليه السّلام: عجب المرء بنفسه أحد حسّاد عقله. (79125- 79117)
المعنى:الانسان مع صغر جثمانه يمثّل العالم الكبير بما فيه من الموافقات و المخالفات و الأنداد و الأضداد، و النور و الظلمة، و الصّحو و السحاب، فالعقل أشرق الكواكب في سماء وجود الانسان يشرق على جميع حواسه و أعضائه كنجم ثاقب، و لكن العجب بالنفس عدوّه و حاسده، يمنع من نوره كالسحاب المظلم المانع من نور الشمس فيصير وجود الانسان بسبب العجب مظلما مدلهمّا ينبعث منه الوحشة و الحذر و الخوف و الخطر.الترجمة:فرمود: خودبيني يكى از حسودان خرد خود انسانست.اگر خودبين شدى تاريك گردي حسود عقل تو خودبينى تو است
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص17
عجب المرء بنفسه احد حساد عقله. «به خود شيفتگى آدمى يكى از حسودان خرد اوست.»
درباره به خود شيفتگى پيش از اين سخن گفته شد، و معنى اين كلمه اين است كه حسود همواره در آشكار ساختن معايب محسود و پوشيده نگه داشتن محاسن او مى كوشد و چون به خودشيفتگى آدمى نشان دهنده كم خردى اوست مانند حاسدى مى شود كه عادت او اظهار عيب و كاستى محسود است.
گفته شده است هر كس از خود راضى شود، خشمگينان او زياد مى شوند.
مطرّف بن شخير مى گفته است: اگر شب را آسوده بخوابم و صبح پشيمان باشم، براى همه دوست داشتنى تر از آن است كه شب را به شب زنده دارى -عبادت- بگذرانم و بامداد به خود شيفته باشم.