جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص22
من كساه الحياء ثوبه، لم ير الناس عيبه. «هر كس آزرم جامه خود را بر او بپوشاند مردم عيب او را نمى بينند.»
ابن ابى الحديد ضمن آنكه مى گويد سخن بسيار درباره شرم و آزرم گفتيم، فصلى درباره شرم و آنچه درباره آن گفته شده آورده است كه به ترجمه چند مورد از آن قناعت مى شود.
گفته شده است: حيا تمامى كرم است و بردبارى تمامى خرد.
اما اينكه حيا چگونه به دست مى آيد، بر آدمى حق است كه چون آهنگ كارى زشت مى كند، تصور كند كسى كه اجل از خود اوست او را مى بيند، زيرا آدمى از كسى كه او را در نفس خود بزرگ مى داند، آزرم مى كند و نمى خواهد چنان كسى بر عيب او آگاه گردد. به همين سبب است كه آدمى از جانوران و كودكانى كه تشخيص نمى دهند، آزرم نمى كند و حال آنكه از عالم بيشتر آزرم مى دارد تا از نادان و از جماعت بيشتر آزرم مى دارد تا از يك فرد. معمولا كسانى كه آدمى از آنان آزرم مى دارد، سه كس هستند، نخست آدم ديگر، دوّم از نفس خويشتن و سديگر از خداى متعال، ولى بيشتر مردم نخست از ديگران و سپس از خود و سرانجام از خداى خود آزرم مى كنند و اين به سبب كمى توفيق او و بدى اختيار اوست.
و بدان، آن كس كه از مردم آزرم مى دارد و از خويشتن آزرم نمى دارد، خود را از ديگران فرومايه تر مى داند، و هر كس از ديگران و خود آزرم مى كند، و از خداوند متعال آزرم نمى كند، عارف نيست كه اگر عارف به خدا باشد، از مخلوق آزرم نمى كند، بدون آنكه از خدا آزرم كند. مگر نمى بينى كه انسان به ناچار از كسى آزرم مى كند كه او را بزرگ مى شمرد و مى داند كه او را مى بيند و خبر كارهاى او را مى شنود و او را سرزنش مى كند. كسى كه خدا را نشناسد، چگونه ممكن است او را تعظيم كند و چگونه مى داند كه خداوند بر او آگاه است. و در اين گفتار پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه فرموده است: «از خداوند آن چنان كه سزاوار است، آزرم كنيد»، امر به شناخت خدا و تشويق بر آن است.
خداوند خود فرموده است: «مگر نمى داند كه خداوند مى بيند.» يعنى اگر بنده بداند كه خدايش او را مى بيند، از انجام دادن گناه آزرم مى كند.
پيامبر فرموده است: «آزرم شعبه اى از ايمان است»، و فرموده است: «ايمان برهنه است، جامه اش پرهيزكارى و زيورش آزرم است.»