وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ أَطَاعَ التَّوَانِيَ ضَيَّعَ الْحُقُوقَ، وَ مَنْ أَطَاعَ الْوَاشِيَ ضَيَّعَ الصَّدِيقَ.
و فرمود (ع): هر كه در كارها سستى پيشه كند، حقوق خويش تباه كرده و هر كه از سخن چين پيروى كند، دوست خود از دست داده.
و آن حضرت فرمود: هر كس در پى سستى باشد حقوق همگان را ضايع نمايد، و هر كه سخن چين را اطاعت كند دوست خود را از دست بدهد.
زشتى سستى و سخن چينى: (اخلاقى، اجتماعى)و درود خدا بر او، فرمود: هر كس تن به سستى دهد، حقوق را پايمال كند، و هر كس سخن چين را پيروى كند دوستى را به نابودى كشاند.
[و فرمود:] آن كه زمام خود را به دست سستى سپارد، حقوق را خوار دارد، و آن كه سخن چين را پيروى كند، دوست را از دست بدهد.
امام عليه السّلام (در زيان سستى و سخن چينى) فرموده است:1- هر كه (در كارها) سستى نمايد بهره ها را از دست مى دهد،2- و كسيكه به گفتار سخن چين (دو بهم زن) گوش دهد دوست (خويش) را از دست مى دهد.
امام(عليه السلام) فرمود: آن كس كه از سستى اطاعت كند حقوق افراد را ضايع مى سازد و كسى كه از سخن چين پيروى كند دوستان خود را از دست خواهد داد.
نه سستى و نه پيروى از سخن چين:امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه خود به دو خصلت بد و آثار منفى آنها اشاره كرده مى فرمايد: «آن كس كه از سستى اطاعت كند حقوق افراد را ضايع مى سازد و كسى كه از سخن چين پيروى كند دوستان خود را از دست خواهد داد»; (مَنْ أَطَاعَ التَّوَانِيَ ضَيَّعَ الْحُقُوقَ، وَمَنْ أَطَاعَ الْوَاشِيَ ضَيَّعَ الصَّدِيقَ).توانى از ماده «ونى» (بر وزن رمى) به معناى سستى كردن است. منظور امام(عليه السلام) از اطاعت «توانى» آن است كه انسان در كارهاى خود تنبلى كند و امورى را كه لازم است به موقع انجام گيرد انجام ندهد و تدبير و مديريت صحيح در كارهاى خود نداشته باشد. روشن است كه سستى در انجام كارها در موقع مناسب سبب تراكم آنها مى گردد و تراكم آنها سبب ضايع شدن بخشى از آن مى شود. به يقين چنين كسى هم حق خالق را ضايع مى كند و هم حق مخلوق را كه ساده ترين نمونه آن كاهل بودن در نماز است; كسى كه نماز را به تأخير مى اندازد بسيار مى شود كه آن را ضايع مى كند. در مورد حقوق مخلوق نيز همين گونه است; مثلاً شخصى كارمند يا اجير كسى شده كه امورى را براى او انجام دهد. اگر تنبلى بر وجود او مستولى شود، به وقت سر كار نيايد، تا آخر وقت كار نكند و در اثناى وقت سستى به خرج دهد، حق كسانى را كه او را استخدام كرده اند ضايع خواهد كرد. حتى افراد سست و تنبل، حق حيواناتى را كه در اختيار او هستند و از آنها بهره بردارى مى كند ضايع مى سازد; به موقع به آنها استراحت نمى دهد، غذا و آب نمى رساند، مراقبت هاى لازم را انجام نمى دهد و در نتيجه حق آنها ضايع مى شود.منظور از «واشى» افراد سخن چين است كه براى بر هم زدن رابطه دوستان، خواه به منظور حسادت باشد يا به دليل ديگر، نقطه ضعف هايى را از اين دوست به آن دوست منتقل مى كنند و بالعكس و در نتيجه آن دو را به يكدگر بدبين و از هم جدا مى سازند. ممكن است هر دو دوست نقطه ضعف هايى داشته باشند و آنچه سخن چين مى گويد مطابق واقع باشد و يا اين كه دوستى درباره دوستش لغزشى پيدا كند و سخن نامناسبى در غياب او بگويد; ولى نقل كردن اين عيوب يا لغزش ها براى دوست ديگر كه سبب سردى آنها مى شود حرام و گناه است و اگر دروغ و تهمت باشد گناه مضاعفى خواهد بود.قرآن مجید نیز پیامبر(صلى الله علیه وآله) را از گوش دادن به گفتار سخن چینان و عیب جویان نهى کرده خطاب به رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «(وَلاَ تُطِعْ کُلَّ حَلاَّف مَّهِین * هَمَّاز مَّشَّاء بِنَمِیم); و از کسى که سوگند یاد مى کند و پست است اطاعت مکن. کسى که عیب جو و سخن چین است».(1)رابطه این دو جمله (مَنْ أطاعَ التَّوانی ... وَمَنْ أطاعَ الْواشی...) از این نظر است که هر دو مربوط به رعایت حقوق است و انجام هر دو سبب تضییع حقوق مى گردد.این دو موضوع در روایات دیگر معصومان(علیهم السلام) نیز بازتاب گسترده اى دارد.رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در یکى از دعاهایش از چند چیز به خدا پناه مى برد: از غم و اندوه و ناتوانى و تنبلى، عرضه مى دارد: «اللّهُمَّ إنّی أعُوذُ بِکَ مِنَ الْهَمِّ وَالْحُزْنِ وَالْعَجْزِ وَالْکَسَلِ».(2)در حدیثى از امام امیرمؤمنان که در غررالحکم آمده مى خوانیم: «مَنْ أطاعَ التَّوانی أحاطَتْ بِهِ النَّدامَةُ; کسى که از سستى پیروى کند پشیمانى از هر سو او را احاطه خواهد کرد».(3)در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) آمده است: «إیّاکَ وَالتَّوانی فیما لا عُذْرَ لَکَ فیهِ فَإلَیْهِ یَلْجَأُ النّادِمُونَ; از سستى کردن در آنجا که عذرى ندارى بپرهیز که پناه گاه پشیمان ها است».(4)در حدیث دیگرى که در کتاب کافى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) نقل شده مى خوانیم: «إِنَّ الاَْشْیَاءَ لَمَّا ازْدَوَجَتْ ازْدَوَجَ الْکَسَلُ وَالْعَجْزُ فَنُتِجَا بَیْنَهُمَا الْفَقْرَ; هنگامى که اشیاء با یکدگر ازدواج کردند تنبلى و ناتوانى نیز به هم پیوستند و فرزند آنها فقر بود».(5)شاعر عرب نیز این مضمون لطیف را در شعر زیباى خود منعکس کرده است مى گوید:إنَّ التَّوانی أَنْکَحَ الْعَجْزَ بِنْتَهُ *** وَساقَ إلَیْها حینَ زَوَّجَها مَهْراًفِراشاً وَطیئاً ثُمَّ قالَ لَها: إتّکی *** قُصاراهُما لابُدَّ اَنْ یَلِدَا الْفَقْراسستى و تنبلى دخترش را به ازدواج «عجز» در آورد و هنگامى که اقدام به ازدواج او کرد، مهرى براى او فرستاد.(آن مهر عبارت از) بسترى آماده بود و به دخترش گفت: بر آن تکیه کن و نتیجه کار آن دو این مى شود که فرزندى به نام فقر به بار آورند.(6)در مورد سخن چینى نیز روایات فراوانى وارد شده و نسبت به آن هشدار شدیدى در این روایات دیده مى شود. در حدیثى که در غررالحکم از امیرمؤمنان على(علیه السلام) نقل شده مى فرماید: «إیّاکَ وَالنَّمِیمَةِ فَإنَّها تَزْرَعُ الضَّغینَةَ وَتُبْعِدُ عَنِ اللهِ وَالنّاسِ; از سخن چینى بپرهیز که بذر عداوت مى افشاند و انسان را از خدا و مردم دور مى سازد».(7)در حدیث دیگرى که از امام صادق(علیه السلام) در پاسخ نامه «نجاشى» والى اهواز نوشته و «شهید ثانى» در کتاب الغیبة آن را مسنداً نقل کرده، آمده است: «إِیَّاکَ وَالسُّعَاةَ وَأَهْلَ النَّمَائِمِ فَلاَ یَلْتَزِقَنَّ بِکَ أَحَدٌ مِنْهُمْ وَلاَ یَرَاکَ اللَّهُ یَوْماً وَلاَ لَیْلَةً وَأَنْتَ تَقْبَلُ مِنْهُمْ صَرْفاً وَلاَ عَدْلاً فَیَسْخَطَ اللَّهُ عَلَیْکَ وَیَهْتِکَ سِتْرَکَ; از سخن چینان و اهل نمیمه بپرهیز. نباید احدى از آنها به دستگاه تو راه یابند و مبادا خداوند تو را روز یا شبى ببیند که از آنها سخنى مى پذیرى که سبب مى شود بر تو خشمگین شود و پرده تو را بدرد».(8)این سخن را با حدیث پر از تأکیدى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) پایان مى دهیم که فرمود: «أَ لاَ أُنَبِّئُکُمْ بِشِرَارِکُمْ قَالُوا بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِیمَةِ الْمُفَرِّقُونَ بَیْنَ الاَْحِبَّةِ الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَایِبَ; آیا بدترین افراد شما را به شما معرفى نکنم؟ عرض کردند: آرى اى رسول خدا. فرمود: آنهایى که پیوسته سخن چینى مى کنند و در میان دوستان جدایى مى افکنند و براى بى گناهان عیب مى تراشند».(9)بسیار مى شود که دوستان پى به خیانت سخن چین مى برند و با هم صلح و آشتى مى کنند و در این میان سخن چین بدبخت شرمسار مى شود و به گفته سعدى:کنند این و آن خوش دگر باره دل *** وى اندر میان شوربخت و خجل (10)*****پی نوشت:(1). قلم، آیه 10 و 11 .(2). من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 335 .(3). غررالحکم، ح 10631 .(4). بحارالانوار، ج 75، ص 164 .(5). کافى، ج 5، ص 86، ح 8.(6). شرح نهج البلاغه علامه شوشترى، ج 13، ص 314.(7). غررالحکم، ح 2663 .(8). بحارالانوار، ج 74، ص 191، ح 11.(9). کافى، ج 2، ص 369، ح 1.(10). سند گفتار حکیمانه: در کتاب مصادر مدرک دیگرى که براى این کلام حکیمانه نقل شده است غررالحکم است که با تفاوتى آن را ذکر نموده. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 188)
امام (ع) فرمود: «مَنْ أَطَاعَ التَّوَانِيَ ضَيَّعَ الْحُقُوقَ- وَ مَنْ أَطَاعَ الْوَاشِيَ ضَيَّعَ الصَّدِيقَ»:تسليم در برابر كاهلى، نسبت به حقوقى كه انسان در پى آنهاست، باعث مى شود كه وقت مناسب براى دست آوردن آنها از دست برود، و اين خود مستلزم تباه ساختن و از دست دادن آن حقوق خواهد بود، و هم چنين تسليم شدن در برابر سخن چين كه كارش، تلاش در برهم زدن ميان دو دوست است، و اطاعت از گفتار وى باعث ايجاد سردى و كدورت در بين دوستان، و از دست دادن يكديگر است.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 308
التاسعة و العشرون بعد المائتين من حكمه عليه السّلام:(229) و قال عليه السّلام: من أطاع التّوانى ضيّع الحقوق، و من أطاع الواشى ضيّع الصّديق. (79677- 79664)
اللغة:(وشى) به إلى السلطان: نمّ و سعى، فهو واش- مجمع البحرين.المعنى:التّواني هو التسامح و التكاسل عن العمل، و من انقاد لهذا الخلق السيّيء لا يقدم على ما يجب عليه من أداء الحقوق المتعلّقة به لنفسه او لغيره، فيترك تدبير نفسه بأداء العبادة و المحافظة على النظافة و تدبير أمر عياله و إصلاح ماله، و من أطاع النمّام و صدّقه فيما يحكى عن أصدقائه يتركهم و يعاديهم.الترجمة:فرمود: هر كس خود را بسستى سپارد أداء حقوقي را واگذارد، و هر كس از گفتار سخن چين پيروى كند دوست خود را از دست بدهد.هر كه سستي گرفت حق بنهاد گوش نمّام دوست از كف داد
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص36
من اطاع التّوانى ضيّع الحقوق، و من اطاع الواشى ضيّع الصديق. «هر كس از سستى پيروى كند، حقوق را تباه سازد و هر كس از سخن چين پيروى كند، دوست را تباه سازد.»
پيش از اين درباره سستى و ناتوانى و هم درباره سخن چينى و خبر كشى سخن گفته شد. به خسرو پرويز گزارش دادند مسيحيانى كه به درگاه پادشاه مى آيند، معروف به تجسس براى پادشاه روم هستند. گفت: براى هر كس گناهى آشكار نشود، از سوى ما عقوبتى براى او آشكار نخواهد شد.
به او گزارش دادند كه مردم گوش دادن پادشاه را به سخنان سخن چينان زشت مى شمرند. بر پشت رقعه نوشت: ايشان همچون روزنه هايى هستند كه در خانه تاريك نور و روشنايى مى آورند و به علت نياز به اين روزنه ها، نبايد آنها را بست و در رأى خردمندان اين كار به مصلحت نيست.