وَ قَالَ (علیه السلام): الْوَفَاءُ لِأَهْلِ الْغَدْرِ، غَدْرٌ عِنْدَ اللَّهِ؛ وَ الْغَدْرُ بِأَهْلِ الْغَدْرِ، وَفَاءٌ عِنْدَ اللَّهِ.
و فرمود (ع): وفادارى با بى وفايان، بى وفايى با خداست و بى وفايى با بى وفايان، وفادارى با خداست.
و آن حضرت فرمود: وفا با پيمان شكنان پيمان شكنى نزد خداست، و بى وفايى با پيمان شكنان وفاى نزد خداوند است.
شناخت جايگاه وفادارى (اخلاقى اجتماعى، سياسى):و درود خدا بر او، فرمود: وفادارى با خيانتكاران نزد خدا نوعى خيانت، و خيانت به خيانتكاران نزد خدا وفادارى است.
[و فرمود:] وفا با بيوفايان، بيوفايى است با خدا، و بيوفايى با بيوفا وفا بود نزد خدا.
امام عليه السّلام (در باره بيوفايان به پيمان و دوستى) فرموده است:وفا نمودن با بيوفايان بيوفائى با خدا است، و بيوفائى با بيوفايان وفاى با خدا است (چون هر كه به پيمان و دوستى خود وفا نكرد بدستور خدا رفتار ننموده است).
امام عليه السلام فرمود: وفادارى در برابر پيمانشكنان، پيمانشكنى در پيشگاه خداست وپيمانشكنى با آنان، وفادارى نزد خداوند است.
جزاى پيمانشكنان:امام عليه السلام در اين گفتار حكمتآميز دستورى درباره پيمانشكنان داده، مىفرمايد: «وفادارى در برابر پيمانشكنان، پيمانشكنى در پيشگاه خداست وپيمانشكنى با آنان، وفادارى نزد خداوند است»؛ (أَلْوَفَا لاَِهْلِ الْغَدْرِ غَدْرٌ عِنْدَ اللّهِ، وَالْغَدْرُ بِأَهْلِ الْغَدْرِ وَفَاءٌ عِنْدَاللّهِ).«غَدْر» در اصل به معناى ترك گفتن چيزى است، ازاينرو به كار كسى كه پيمان و عهد خود را بشكند و آن را ترك گويد «غدر» گفته مىشود و گودالهاى آب را ازآنرو «غدير» مىگويند كه در آنها مقدارى آب باران رها و ترك شده است. امام عليه السلام در اين گفتار آموزنده مىفرمايد: انسان نبايد در برابر پيمانشكنان وكسانى كه پايبند به عهد خود نيستند دچار وسوسه شود و پيمان شكستن در برابر آنها را گناه بداند، بلكه به عكس اگر آنها عهد خود را بشكنند و ما در برابر آنها به عهد خود وفا كنيم، نشانه ضعف و ذلت ما در برابر آنهاست و آن را حمل بر ترس ما مىكنند و سبب جسارت آنها در وقايع مشابه مىشود، ازاينرو دستور داده شده كه در برابر آنها مقابله به مثل كنيد. اين مقابله به مثل نوعى وفا در پيشگاه خدا محسوب مىشود.قرآن مجيد نيز دراين باره دستور قاطعى داده است. «(وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللهَ لاَ يُحِبُّ الْخَائِنِينَ)؛ و هرگاه (با ظهور نشانههايى،) از خيانت گروهى بيم داشته باشى (كه عهد خود را شكسته، حمله غافلگيرانه كنند)، بهطور عادلانه به آنها اعلام كن كه پيمانشان لغو شده است، زيرا خداوند، خائنان را دوست نمىدارد!».در شأن نزول آيه آمده است كه اشاره به قوم يهود مدينه است كه آنها بارها با پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله پيمان بستند و پيمان خويش را ناجوانمردانه شكستند، ازاينرو مىفرمايد: اگر از خيانت و پيمانشكنى آنها بترسى، پيمانت را با آنها قطع كن. البته اين سخن به آن معنا نيست كه يكجانبه و بدون هيچ نشانهاى پيمان با آنها را بشكنند بلكه هميشه به دنبال نشانههايى از اراده پيمانشكنى خوف حاصل مىشود. هرگاه اين نشانهها ظاهر شد دستور داده شده پيمان با آنها شكسته شود مبادا از آن براى غافلگير ساختن مسلمانان سوء استفاده كنند.اين در حالى است كه قرآن تأكيد مىكند نسبت به آنهايى كه به عهد خود وفادارند وفادار بمانيد. در چهارمين آيه از سوره «توبه» بعد از اعلان جنگ با مشركان پيمانشكن مىفرمايد: «(إِلاَّ الَّذِينَ عَاهَدتُّمْ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنقُصُوكُمْ شَيْئآ وَلَمْ يُظَاهِرُوا عَلَيْكُمْ أَحَدا فَأَتِمُّوا إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ)؛ مگر كسانى از مشركان كه با آنها عهد بستيد و چيزى از آن را در حقّ شما فروگذار نكردند، و احدى را بر ضدّ شما تقويت ننمودند؛ پيمان آنها را تا پايان مدّتشان محترم بشمريد، زيرا خداوند پرهيزكاران را دوست دارد!».ولى درباره پيمانشكنان در آيه 12 تأكيد به مقابله به مثل كرده مىفرمايد : «(وَإِنْ نَّكَثُوا أَيْمَانَهُمْ مِّنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِى دِينِكُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنتَهُونَ)؛ و اگر پيمانهاى خود را پس از عهد خويش بشكنند، وآيين شما را مورد طعن قرار دهند، با پيشوايان كفر پيكار كنيد، چراكه آنها پيمانى ندارند؛ شايد (با شدّت عمل) دست بردارند!».اينها همه با توجه به اين است كه در اسلام به كمتر چيزى بهاندازه وفاى به عهد و اداى امانت اهميت داده شده است تا آنجا كه پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله مىفرمايد : «مَنْ كَانَ يُوْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآْخِرِ فَلْيَفِ إِذَا وَعَدَ؛ كسى كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد بايد هرگاه وعدهاى مىدهد (و عهدى مىبندد) به آن وفا كند».در حديث ديگرى از امام زين العابدين عليه السلام مىخوانيم كه در برابر اين سؤال كه جميع تعليمات اسلام در چه چيزى خلاصه مىشود؟ فرمود: «قَوْلُ الْحَقِّ وَالْحُكْمُ بِالْعَدْلِ وَالْوَفَاءُ بِالْعَهْدِ؛ سخن حق گفتن و عادلانه قضاوت كردن و وفاى به عهد نمودن است».اين حديث را نيز سابقاً در ذيل حكمت 155 آورديم كه امام صادق عليه السلام مىفرمايد: سه چيز است كه هيچكس عذرى در مخالفت با آن ندارد. و دومين آن را وفاى به عهد مىشمارد خواه در برابر نيكوكار باشد يا بدكار. اشتباه نشود، منظور از وفاى به عهد در برابر بدكاران اين نيست كه در مقابل پيمانشكنان وفاى به عهد كنيد، بلكه منظور اين است كه اگر با كسى كه گناهان مختلفى انجام مىدهد و پايبند به احكام دين نيست عهد و پيمانى بستيد و او به عهد و پيمانش وفادار بود شما هم وفادار باشيد. به بيان ديگر، فسق و فجور او خارج از حوزه پيمانى است كه با ما بسته است.
امام (ع) فرمود: «الْوَفَاءُ لِأَهْلِ الْغَدْرِ غَدْرٌ عِنْدَ اللَّهِ- وَ الْغَدْرُ بِأَهْلِ الْغَدْرِ وَفَاءٌ عِنْدَ اللَّهِ»:توضيح اين كه از جمله عهد و پيمانهاى الهى در دستورات دينى اش، بى وفايى نسبت به فريبكاران به هنگام فريبكارى آنهاست به دليل قول خداى تعالى: «... وَ إِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ...» بعضى گفته اند: اين آيه در باره يهود بنى قينقاع نازل شده است كه با پيامبر (ص) عهدى بسته بودند و تصميم بر پيمان شكنى داشتند كه خداوند، پيامبر (ص) را خبر داد و دستور داد تا با آنان بجنگد و به جهت پيمان شكنى آنها را مجازات كند، زيرا وفادارى نسبت به آنان، بى وفايى نسبت به پيمان با خدا بود. و فريبكارى و بى وفايى نسبت به آنها -وقتى كه فريبكارى كنند- وفادارى نسبت به پيمان الهى است.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 329
التاسعة و الاربعون بعد المائتين من حكمه عليه السّلام:(249) و قال عليه السّلام: الوفاء لأهل الغدر غدر عند اللَّه، و الغدر بأهل الغدر وفاء عند اللَّه. (80105- 80090)
المعنى:مشاكلة (الغدر) هو نقض العهد و ترك الوفاء بالميثاق المؤكّد، و العهد قد يكون بين المسلم و غيره، و قد يكون بين غير المسلمين بعضهم مع بعض.أمّا في القسم الأول فيجب الوفاء به، و قد نهي عن الغدر في أخبار كثيرة و كان من وصايا النبيّ صلّى اللَّه عليه و آله إذا بعث سريّة إلى الغزو مع الأعداء و اهتمّ به المسلمون و تجويز الغدر في كلامه هذا ناظر إلى القسم الثاني، و المقصود أنّ العهود غير مانعة عن قبول الاسلام و قال ابن ميثم: و ذلك أنّ من عهد اللَّه في دينه الغدر و عدم الوفاء لهم إذا غدروا لقوله تعالى: «وَ إِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلى سَواءٍ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْخائِنِينَ» (8- الانفال) قيل: نزلت في يهود بنى قينقاع، و كان بينهم و بين الرّسول صلّى اللَّه عليه و آله عهد فعزموا على نقضه فأخبره اللَّه تعالى بذلك و أمره بحربهم و مجازاتهم بنقض عهدهم، فكان الوفاء لهم غدرا بعهد اللَّه، و الغدر بهم إذا غدروا وفاء بعهد اللَّه انتهى.أقول: في مثل هذا المورد لا يكون ترك الوفاء غدرا، و إطلاق الغدر عليه بنحو من العناية من باب المشاكلة كقوله تعالى: «وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها» فانّ جزاء السيّئة لا يكون سيّئة حقيقة، فتدبّر.الترجمة:فرمود: وفاء با پيمان شكنان پيمان شكنى محسوب است نزد خدا، و پيمان شكني با أهل غدر وفاداريست در نزد خدا. چه خوش سروده:با بدان بد باش، با نيكان نكو جاي گل گل باش، جاى خار خار
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص51
الوفاء لاهل الغدر غدر عند الله، و الغدر باهل الغدر وفاء عند الله. «وفا كردن براى اهل غدر در نزد خدا بى وفايى است، و غدر كردن با اهل غدر در پيشگاه خداوند وفاست.»
معنى اين كلمه اين است كه اگر خوى و سرشت دشمن اين باشد كه غدر ورزى كند و پايبند به گفته ها و سوگندها و پيمانهاى خود نباشد، جايز نيست نسبت به او وفادار بود بلكه واجب است كه عهد و پيمان او شكسته شود و به آن اعتنايى نشود، زيرا وفادارى نسبت به كسى كه حال او اين چنين باشد نه تنها در پيشگاه خداوند وفادارى نيست بلكه از لحاظ زشتى همچون غدر شمرده مى شود. غدر نسبت به كسى كه چنين باشد نه تنها زشت نيست بلكه پسنديده است و در پيشگاه خداوند به منزله وفادارى نسبت به وفادار است.