وَ قَالَ (علیه السلام): كُلُّ مُعَاجَلٍ يَسْأَلُ الْإِنْظَارَ، وَ كُلُّ مُؤَجَّلٍ يَتَعَلَّلُ بِالتَّسْوِيف.
الِانْظَار: تأخير، مهلت.مُؤَجَّل: مهلت داده شده، كسى كه اجل و سرآمدش به تأخير افتاده است.التَّسْوِيف: به تأخير انداختن.
و فرمود (ع): از همه مى خواهند كه شتاب كنند ولى آنها مهلت مى خواهند و براى هر يك مدتى معين نهاده اند و آنها بهانه آورند و كار به تأخير اندازند.
و آن حضرت فرمود: آن كه مرگش را به شتاب اراده كرده اند مهلت مى خواهد، و آن را كه مهلت داده اند با به تأخير انداختن مهلت تعلّل مى ورزد.
ضرورت استفاده از فرصت ها (اخلاقى):و درود خدا بر او، فرمود: آنان كه وقتشان پايان يافته خواستار مهلتند، و آنان كه مهلت دارند كوتاهى مى ورزند.
[و فرمود:] همگان را به شتاب خواهانند و همگان مهلت جويانند، و همه را وقتى معين نهاده اند و آنان درنگ مى كنند و از كار باز ايستاده اند.
امام عليه السّلام (در سرزنش كسيكه كار را بموقع انجام ندهد) فرموده است:با هر كه تعجيل و شتاب نمايند (مرگش زود برسد) مهلت مى خواهد (كه عبادت و بندگى كند) و هر كس را مهلت دهند و زود نخواهند (عمرش دراز باشد) با تأخير افتادن (كه وقت دارم و در آينده انجام مى دهم) بهانه جويد (كار امروز به فردا اندازد).
امام عليه السلام فرمود: آن كس كه زمانش پايان گرفته، خواهان مهلت است و آن كس كه مهلت دارد (در انجام كارهاى نيك و نهى از گناه) كوتاهى مى كند.
از دست دادن فرصتها:امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه، از يك واقعيت كه دامان غالب مردم را مى گيرد ـ هرچند گروهى از نيكان و پاكان از آن مستثنا هستند ـ خبر مى دهد و مردم را به دو گروه تقسيم مى كند: گروهى كه مهلت آنها سرآمده؛ يا پير و ناتوانند، يا بيمار و در آستانه مرگ و يا مستحق مجازاتند. اينها از خداوند متعال و يا از خلق خدا تقاضاى مهلت مى كنند تا خطاهاى خود را جبران نمايند در حالى كه زمانى طولانى فرصت در اختيار داشته و كارى نكرده اند. امام عليه السلام درباره اينها مى فرمايد: «آن كس كه زمانش پايان گرفته، خواهان مهلت است»؛ (كُلٌّ مُعَاجَلٌ يَسْأَلُ آلاِْنْظَارَ، وَكُلٌّ مُؤَجَّلٌ يَتَعَلَّلُ بِالتَّسْوِيفِ).اينها همانها هستند كه قرآن مجيد درباره آنها مى گويد: «(حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمْ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّى أَعْمَلُ صَالِحا فِيمَا تَرَكْتُ)؛ (آنها همچنان به راه غلط خود ادامه مى دهند) تا زمانى كه مرگ يكى از آنها فرا رسد مى گويد: پروردگارا! مرا بازگردان شايد در آنچه ترك (و كوتاهى) كرده ام عمل صالحى انجام دهم».گروه دوم كسانى هستند كه براى هرگونه اعمال نيك يا جبران گناهان گذشته فرصت دارند؛ جوانند، سالمند، در محيطى آرام و امن و امان زندگى مى كنند؛ ولى با اين حال از فرصت خود استفاده نمى كنند و پيوسته امروز و فردا مى نمايند. امام عليه السلام درباره چنين كسانى مى گويد: «آن كس كه مهلت دارد تعلل مى ورزد و كوتاهى مى كند»؛ (وَكُلُّ مُوَجَّلٍ يَتَعَلَّلُ بِالتَّسْوِيفِ).اينها همان كسانى هستند كه امام سجاد عليه السلام در دعاى ابوحمزه، گويا از زبان آنان سخن مى راند و عرضه مى دارد: «(خداوندا!) فَقَدْ أَفْنَيْتُ بِالتَّسْوِيفِ وَ الآْمَالِ عُمُرِي؛ من به واسطه تعلل وتسويف و آرزوهاى دور و دراز، عمرم را بر باد دادم».اين يك واقعيت است كه آمال و آرزوهاى دور و دراز و جاذبه هاى شهوات به انسان اجازه نمى دهد از فرصتى كه در دست دارد بهره گيرد و خطاها و گناهان گذشته را جبران نمايد و با اعمال صالح آثار شوم آنها را بزدايد. جوانان نبايد بپندارند هميشه مرگ به سراغ پيران مى رود و آنان در امانند. همچنين افراد سالم نبايد تصور كنند كه مردن مخصوص بيماران است و آنها كه ايمن هستند نبايد چنين پندارند كه هميشه در امن و امان خواهند بود. امام صادق عليه السلام مى فرمايد: «تَأْخِيرُ التَّوْبَةِ اغْتِرَارٌ وَطُولُ التَّسْوِيفِ حَيْرَةٌ؛ تأخير انداختن توبه نوعى غرور و فريفتگى و امروز و فردا كردن مايه حيرت وسرگردانى است».اين سخن را با حديث ديگرى از رسول خدا صلي الله عليه و آله پايان مى دهيم. آنجا كه به ابوذر فرمود: «يَا أَبَا ذَرٍّ إِيَّاکَ وَالتَّسْوِيفَ بِأَمَلِکَ فَإِنَّکَ بِيَوْمِکَ وَلَسْتَ بِمَا بَعْدَهُ فَإِنْ يَكُنْ غَدٌ لَکَ فَكُنْ فِي الْغَدِ كَمَا كُنْتَ فِي الْيَوْمِ وَإِنْ لَمْ يَكُنْ غَدٌ لَکَ لَمْ تَنْدَمْ عَلَى مَا فَرَّطْتَ فِي الْيَوْمِ؛ اى ابوذر از امروز و فردا كردن به سبب آرزوها بپرهيز. تو مسئول كار امروزت هستى نه كار فردا. اگر فردايى در كار بود فردا نيز چنان باش كه امروز بودى و اگر فردايى در كار نباشد پشيمان بر كوتاهى هاى امروزت نخواهى شد (زيرا كوتاهى نكرده اى)».
امام (ع) فرمود: «كُلُّ مُعَاجَلٍ يَسْأَلُ الْإِنْظَارَ- وَ كُلُّ مُؤَجَّلٍ يَتَعَلَّلُ بِالتَّسْوِيفِ»:امام (ع) سرزنشى است براى كسانى كه در حال تعجيل و در مهلت و فرصت از عمل صالح دورى مى جويند.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 374
الرابعة و السبعون بعد المائتين من حكمه عليه السّلام:(274) و قال عليه السّلام: كلّ معاجل يسأل الإنظار، و كلّ مؤجّل يتعلّل بالتّسويف. (81718- 81707)
المعنى:يبيّن عليه السّلام عدم انتهاء تعلّل العاصى عن ارتكاب المعاصى، و المسئول عن انجاز ما يجب عليه، فانه إذا عوجل عليه يطلب الانظار، و إذا اجّل يسامح بالتأخير عن العمل حتى يفوت عليه الفرصة.الترجمة:هر كه را شتاب بر سر است خواستار مهلت است، و هر كه مهلت در بر است دچار مسامحه و ول انگاريست.چون شتاب آيد ز مهلت دم زند گاه مهلت خويش بر غفلت زند
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص76
كل معاجل يسال الانظار، و كل موجل يتعلل بالتسويف. «همگان را به شتاب به مرگ فرا مى خوانند و مهلت مى خواهند و هر كه را زمان داده اند براى درنگ كردن - از توبه و بازگشت به خدا- بهانه مى تراشد.»
خداوند متعال در آيه نود و نهم سوره المؤمنون مى فرمايد: «تا آن گاه كه يكى از ايشان را مرگ در مى رسد، مى گويد: بار خدايا مرا برگردان شايد كه من نسبت به آنچه واگذارده ام عمل صالحى انجام دهم، هرگز نه چنان است و آن سخنى است كه او گوينده آن است و از پى ايشان برزخى است تا روزى كه برانگيخته مى شوند.» و اين است آنچه كسى كه مرگش شتابان رسيده است، مسألت مى كند. آن كسى را هم كه مهلت مى دهند، امروز و فردا مى كند و مى گويد: به زودى چنين و چنان و توبه مى كنم و خود را از اعمال زشتى كه در آن هستم بيرون مى كشم. بيشتر اين اشخاص هم بدون اينكه به اين آرزوى خود برسند، غافلگير مى شوند و در بدترين حالات مرگ آنان را در مى ربايد و برخى از ايشان هم سعادتمند مى شوند و پيش از مرگ توبه مى كنند و عاقبت به خير مى گردند و شمارشان در اين عالم همچون تار مويى سپيد بر پيكره گاوى سياه است.