وَ قَالَ (علیه السلام): رَسُولُكَ تَرْجُمَانُ عَقْلِكَ، وَ كِتَابُكَ أَبْلَغُ مَا يَنْطِقُ عَنْكَ.
و فرمود (ع): فرستاده اى كه نزد كسى مى فرستى، ترجمان عقل توست و نامه تو رساتر چيزى است كه از سوى تو سخن مى گويد.
و آن حضرت فرمود: فرستاده تو نزد ديگران بيان كننده عقل توست، و نامه ات رساترين چيزى است كه از جانب تو سخن مى گويد.
احتياط در فرستادن پيكها و نامه ها (اجتماعى، سياسى):و درود خدا بر او، فرمود: فرستاده تو بيانگر ميزان عقل تو، و نامه تو گوياترين سخنگوى تو است.
[و فرمود:] فرستاده تو ميزان خرد تو را رساند و نامه ات رساتر چيزى است كه از سوى تو سخن راند.
امام عليه السّلام (در باره پيام فرستادن) فرموده است:1- پيامبر تو (براى ديگرى) عقل ترا بيان ميكند (پس بايد زيرك و دانا باشد تا بتواند مراد ترا با الفاظ شيرين و سخن رسا بفهماند)2- و نامه تو رساتر چيزى است كه از جانبت سخن مى گويد (مانند زبان تو است و چون پيام برنده نيست كه شايد كم و زياده بگويد و باعث گرفتارى و تباهى گردد).
امام عليه السلام فرمود: فرستاده تو نشانه عقل تو و نامه ات گوياترين سخنگوى توست.
از نشانه هاى عقل:امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به دو نكته اشاره مى كند كه هركدام براى شناخت اشخاص، كارساز است. نخست مى فرمايد: «فرستاده تو نماينده عقل توست»؛ (رَسُولُکَ تَرْجُمَانُ عَقْلِکَ).يعنى مردم مى توانند از انتخاب فرستاده، به ميزان عقل تو پى ببرند؛ هرگاه تو، انسان فرهيخته، دانشمند و عاقل و باتقوا و شجاع را به عنوان فرستاده خود به سوى شخص يا جمعيتى برگزينى آنها مى فهمند كه تو در چه پايه اى از عقل ودرايت قرار دارى و به تعبير ديگر، آنچه در درون توست از اين طريق بيرون مى ريزد و خفاياى وجودت آشكار مى شود. در ضمن اين درسى است براى همه ما كه در انتخاب فرستاده دقت كنيم و براى شناخت مخالفان خود نيز ازاين روش بهره بگيريم.در دومين جمله مى فرمايد: «نامه تو گوياترين سخنگوى توست»؛ (وَكِتَابُکَ أَبْلَغُ مَا يَنْطِقُ عَنْکَ!). زيرا آنچه در درون افكار انسان است و همچنين فضايل و رذايل اخلاقى از نوك قلم انسان بر صفحه كاغذ جارى مى شود. به همين دليل هر كسى را به خوبى مى توان از نوشته او شناخت. امروز نيز بهترين راه براى قضاوت كردن درباره كسانى كه صدها يا هزاران سال قبل از ما مى زيستند مطالعه آثار مكتوب آنهاست، چراكه شخصيتشان در آثار مكتوبشان تجلى مى كند. بر اين اساس، اين جمله نيز حاوى دو دستور است: هم مراقب نوشته هاى خود باشيم، هم روحيات ديگران را از نوشته هايشان استنباط كنيم.يكى از شعراى عرب اين دو جمله حكيمانه را در دو بيت شعر به صورت زيبايى آورده، مى گويد:تَخَيَّر إذا ما كُنْتَ فِي الاَْمْرِ مُرْسِلاً فَمَبْلَغُ آراءِ الرِّجالِ رَسُولُهاوَ رَوِّ وَ فَكِّرْ فِي الْكِتابِ فَإِنَّما بِأَطْرافِ أَقْلامِ الرِّجالِ عُقُولُهادر انتخاب فرستاده دقت كن ـ زيرا فرستاده هاى افراد نشانه آراء و افكارآنها هستند. به هنگام نوشتن نامه بسيار دقت و فكر كن، زيرا ـ عقول انسانها از نوك قلم هاى آنها تراوش مى كند.*****نكته:طرق شناخت انسانها:بسيارى از مردم به آسانى باطن خود را ظاهر نمى كنند و انسان در تعامل با آنها گرفتار مشكل مى شود. براى شناختن اينگونه اشخاص راههاى فراوانى هست كه در قرآن مجيد و روايات اسلامى اشاراتى به آنها شده است. قرآن مجيد، هم درباره خوبان و هم درباره بدان اشاراتى دارد. درمورد نيازمندان آبرومندى كه هيچگاه نياز خود را آشكار نمى كنند مى فرمايد: «(يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِيمَاهُمْ)؛ و از شدّت خويشتندارى، افراد ناآگاه آنها را بى نياز مى پندارند؛ امّا آنها را از چهره هايشان مى شناسى». درباره منافقانى كه سعى دارند چهره واقعى خود را با سخنان دروغين مخفى كنند مى فرمايد: «(وَلَوْ نَشَاءُ لاََرَيْنَاكَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِيمَاهُمْ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِى لَحْنِ الْقَوْلِ وَاللهُ يَعْلَمُ أَعْمَالَكُمْ)؛ و اگر ما بخواهيم، آنها را به تو نشان مى دهيم تا آنان را با قيافه هايشان بشناسى، هر چند مى توانى آنها را از طرز سخنانشان بشناسى؛ وخداوند اعمال شما را مى داند».در كلمات قصار خوانديم: «مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَيْئاً إِلاَّ ظَهَرَ فِي فَلَتَاتِ لِسَانِهِ وَصَفَحَاتِ وَجْهِهِ؛ هيچكس چيزى را در دل پنهان نمى كند مگر اينكه در سخنانى كه از زبان او مى پرد و در چهره و قيافه اش آشكار مى گردد».در ذيل گفتار حكيمانه 295 نيز اين روايت گذشت كه امام اميرمؤمنان عليه السلام مى فرمايد: «مَنِ اشْتَبَهَ عَلَيْكُمْ أَمْرُهُ وَلَمْ تَعْرِفُوا دِينَهُ فَانْظُرُوا إِلَى خُلَطَائِهِ؛ هرگاه وضع باطنى كسى بر شما مشتبه شود و دين او را نتوانيد بشناسيد، نگاه به همنشينانش كنيد».از كلام حكيمانه مورد بحث نيز مى توان همين معنا را استفاده كرد كه براى شناختن افراد به دو چيز در آنها دقت كنيم: نخست، رسولان و فرستادگان آنها وديگر، لحن و محتواى نامه هايشان. البته اين گفته درباره كسانى صادق است كه داراى رسول و فرستاده و نامه هاى خاصى هستند.اين سخن در تاريخ زندگى پيغمبر اكرم صلي اله عليه وآله و اميرمؤمنان عليه السلام و ساير اولياء الله به خوبى ديده مى شود. رسول خدا صلي اله عليه وآله براى پيشگيرى از توطئه مشركان مكه در حبشه، جعفر بن ابى طالب را كه مردى هوشيار و شجاع بود به نمايندگى خويش همراه گروه مهاجران فرستاد. در داستان آيات برائت كه مبدأ تحولى در جهان اسلام شد، آن را به وسيله على بن ابى طالب عليه السلام فرستاد و اميرمؤمنان عليه السلام در داستان حَكَميّت اصرار داشت كه ابن عباس يا مالك اشتر حكميّت از جانب او و اصحابش را بپذيرند، هرچند افراد نادان و ظاهربين مخالفت كردند و ابوموسى را بر حضرت تحميل كردند ودر مقابل، معاويه عمرو عاص را فرستاد كه مردى بسيار حيله گر و دنياپرست وبى ايمان بود.درمورد اينكه نامه انسانها از عقل و درايت آنان حكايت مى كند نيز روايات زيادى از معصومان وارد شده است؛ از جمله در حديثى از امام اميرمؤمنان عليه السلام مى خوانيم: «إذا كَتَبْتَ كِتابآ فَأَعِدْ فِيهِ النَّظَرَ قَبْلَ خَتْمِهِ فَإِنَّما تَخْتِمُ عَلى عَقْلِکَ؛ هنگامى كه نامه اى مى نويسى بار ديگر پيش از آنكه آن را مهر و امضا كنى در آن نگاه دقيق كن، زيرا عقل خود را مهر و امضا مى كنى». در حديث ديگرى از آن حضرت آمده است: «عُقُولُ الْفُضَلاءِ في أطْرافِ أقْلامِها؛ عقول دانشمندان در نوك قلمهاى آنهاست».
امام (ع) فرمود: «رَسُولُكَ تَرْجُمَانُ عَقْلِكَ- وَ كِتَابُكَ أَبْلَغُ مَا يَنْطِقُ عَنْكَ»:لفظ «الترجمان للعقل» را براى «رسول» استعاره آورده است براى اين كه رسول از جانب [پيام دهنده] خبر مى رساند و امّا اين كه نامه رساترين چيزى است كه از طرف صاحبش سخن مى گويد، از آن جهت است كه مقصود صاحب خود را ضبط مى كند بر خلاف زبان پيام رسان، كه بسا از روى اشتباه يا به عمد پيام را آن چنان كه بايد نمى رساند، و از اين رو اشكالى پيش مى آيد كه حتّى ممكن است باعث هلاكت فرستنده پيام شود.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 392
التسعون بعد المائتين من حكمه عليه السّلام:(290) و قال عليه السّلام: رسولك ترجمان عقلك، و كتابك أبلغ ما ينطق بك [عنك]. (82186- 82175)
المعنى:من أهمّ الامور انتخاب الرّسول و المبلّغ في إنجاح المطالب و إنجاز المارب و قد نبّه عليه السّلام إلى أنّ الرّسول لا بدّ و أن يقرب من المرسل في التعقل و الأدب لئلا يخلّ بما ارسل في طلبه، و قد اهتمّ زعماء الشعوب و رؤساء البلاد بانتخاب السفراء و الرّسل من خاصّة ذوي الألباب.و لمّا امر النبيّ صلّى اللَّه عليه و آله بارسال آيات من صدر سورة التوبة إلى المشركين بعث بها أبا بكر و لم يلبث أن استردّها منه بأمر من ربّ العالمين مخاطبا بأنّه لا يبلغها إلّا أنت أو رجل من أهل بيتك فأخذها منه و أمر بها عليّ بن أبي طالب عليه الصلاة و السلام و أمّا الكتاب فأمره أهمّ، لأنّه لسان المرسل بعينه و ينطق عنه بلسان قلمه حيث لا يبلغه لسان فمه.الترجمة:فرمود: فرستاده تو مترجم خرد تو است، و نامه ات رساترين گوينده تو است.فرستاده ات ترجمان خرد بود نامه گويا ز تو خوب و بد
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص88
رسولك ترجمان عقلك، و كتابك ابلغ ما ينطق عنك. «فرستاده تو مفسر عقل توست و نامه ات رساتر چيزى است كه از سوى تو سخن مى گويد.»