وَ قَالَ (عليه السلام): مِنَ الْخُرْقِ الْمُعَاجَلَةُ قَبْلَ الْإِمْكَانِ، وَ الْأَنَاةُ بَعْدَ الْفُرْصَة.
الْخُرْق: نادانى، حماقت.الَاناة: تأنى.الْفُرْصَة: زمان مناسبى كه در آن امكان موفقيت وجود دارد.
و فرمود (ع): از حماقت است شتاب نمودن در كارى پيش از پديد آمدن امكان آن و درنگ كردن، پس از فرا رسيدن فرصت.
و آن حضرت فرمود: شتاب ورزيدن پيش از امكان، و كندى نمودن بعد از فرصت از حماقت است.
نشانه بى خردى (اخلاقى):و درود خدا بر او، فرمود: شتاب پيش از توانايى بر كار، و سستى پس از به دست آوردن فرصت از بى خردى است.
[و فرمود:] از ابلهى است پيش از توانا بودن شتابيدن، و پس از فرصت داشتن درنگ ورزيدن.
امام عليه السّلام (در نكوهش شتاب و سستى) فرموده است:از حماقت و نفهمى است شتاب نمودن (بكارى) پيش از توانائى (بر آن) و سستى نمودن پس از رسيدن وقت مناسب (زيرا شتاب افراط است و سستى تفريط و خردمند از هر دو دورى گزيند).
امام(عليه السلام) فرمود: عجله كردن پيش از فراهم شدن امكانات، و از دست دادن امكانات و سستى كردن پس از فرصت، از حماقت و نادانى است.
دو دليل نادانى:امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به دو چيز كه از نشانه هاى نادانى است اشاره كرده، مى فرمايد: «عجله كردن پيش از فراهم شدن امكانات، و از دست دادن امكانات و سستى نمودن پس از فرصت، از حماقت و نادانى است»; (مِنَ الْخُرْقِ الْمُعَاجَلَةُ قَبْلَ الاِْمْكَانِ، وَ الاَْنَاةُ بَعْدَ الْفُرْصَةِ).«خُرْق» (بر وزن مرغ) به گفته غالب ارباب لغت به معناى نادانى و كم عقلى است ولى «خَرق» (بر وزن خلق) به معناى پاره كردن يا سوراخ كردن چيزى به عنوان افساد است كه در قرآن مجيد در داستان موسى و خضر(عليهما السلام) به آن اشاره شده است و بعيد نيست هر دو به يك ريشه بازگردد زيرا پاره كردن و فاسد كردن، كار افراد نادان است. واژه «أناة» به معناى صبر كردن و تأنى نمودن در انجام كارى است. اين واژه هرگاه درمورد خداوند به كار برده مى شود و مى گويند: خداوند ذو أناة است مفهومش اين است كه در مجازات گنهكاران هرگز تعجيل نمى كند تا اتمام حجت بر آن ها شود، و گاه اين واژه به معناى سستى كردن نيز به كار مى رود همانگونه كه در گفتار حكيمانه بالا ديده مى شود.به هر حال امام(عليه السلام) دو چيز را در اين جا نشانه حماقت و نادانى مى شمرد: نخست تعجيل كردن قبل از فراهم شدن امكانات است مثل اين كه كسى در فصل غوره كردن درختان انگور اصرار بر چيدن انگور داشته باشد كه نشانه نادانى است و ديگر اين كه وقتى فرصت ها فراهم مى شود سستى كند و به اصطلاح اين دست و آن دست نمايد تا فرصت از دست برود; فرصتى كه شايد هرگز بازنگردد اين هم نشانه بى خبرى و نادانى است. عاقل و دانا كسى است كه صبر كند و در انتظار فرصت باشد و هنگامى كه فرصت فراهم شد بدون فوت وقت دست به كار شود و به مقصود خود برسد. اين كار نشانه مديريت صحيح است.در روايات اسلامى در نكوهش عجله و شتاب بى مورد و همچنين نكوهش از دست دادن فرصت ها مطالب زيادى وارد شده است. ازجمله درباره عجله و شتاب بى مورد در حديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «إِنَّمَا أَهْلَكَ النَّاسَ الْعَجَلَةُ وَلَوْ أَنَّ النَّاسَ تَثَبَّتُوا لَمْ يهْلِكْ أَحَدٌ; مردم را عجله (بى جا) هلاك مى كند و اگر مردم در كارها درنگ مى كردند (و با آرامش و دقت كارها را انجام مى دادند) احدى هلاك نمى شد». [1]قابل توجه اين كه در دنياى امروز يكى از مهم ترين عوامل تصادف هاى وسايل نقليه و مرگوميرهاى ناشى از آن عجله و سرعت هاى غير مجاز ذكر شده است.در حديث ديگرى از امام اميرمؤمنان(عليه السلام) در غررالحكم آمده است: «العَجولُ مُخْطِئٌ وإن مَلَكَ، المُتَأنِّى مُصِيبٌ وإن هَلَك; عجول، خطاكار است هر چند (تصادفاً) پيروز شود و كسى كه با تأنى (و حساب) كار مى كند به واقع مى رسد هر چند (در پاره اى از اوقات، ظاهراً) ناكام شود».[2]در حديث ديگرى كه مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار از اميرمؤمنان على(عليه السلام) نقل كرده است مى خوانيم: «مَنِ اسْتَطَاعَ أَنْ يمْنَعَ نَفْسَهُ مِنْ أَرْبَعَةِ أَشْياءَ فَهُوَ خَلِيقٌ بِأَنْ لاَ ينْزِلَ بِهِ مَكْرُوهٌ أَبَداً قِيلَ وَ مَا هُنَّ يا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ الْعَجَلَةُ وَ اللَّجَاجَةُ وَ الْعُجْبُ وَ التَّوَانِى; كسى كه بتواند خود را از چهار چيز بازدارد سزاوار است كه هرگز گرفتار حادثه ناگوارى نشود. عرض كردند: اى اميرمؤمنان آن چهار چيز چيست؟ فرمود: عجله و لجاجت و خودپسندى و تنبلى».[3]در برابر روايات مذكور، در بعضى از روايات ديگر مشاهده مى كنيم كه دستور به عجله داده شده است ازجمله در حديثى امام باقر(عليه السلام) مى فرمايد: «مَنْ هَمَّ بِشَىء مِنَ الْخَيرِ فَلْيعَجِّلْهُ فَإِنَّ كُلَّ شَىء فِيهِ تَأْخِيرٌ فَإِنَّ لِلشَّيطَانِ فِيهِ نَظْرَةً; كسى كه تصميم به كار خيرى گرفت بايد در آن شتاب كند زيرا به هنگام تأخير، شيطان ممكن است در آن وسوسه كند و آن را (براى هميشه) به عقب بيندازد».[4]بديهى است كه هيچ گونه تضادى بين اين گونه از روايات نيست. عجله مذموم در جايى است كه انسان بدون فراهم شدن مقدمات و امكانات شتاب كند و نيروى خود را به هدر دهد و عجله ممدوح آن است كه هرگاه تمام مقدمات و امكانات فراهم شد به تأخير نيندازد زيرا شياطين انس و جن ممكن است در آن موانعى ايجاد كنند.درمورد نكوهش از دست دادن فرصت ها نيز روايات فراوانى از معصومين(عليهم السلام) در كتب مختلف نقل شده است ازجمله در حديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «تَرْكُ الفُرَصِ غُصَصٌ; از دست دادن فرصت ها سبب انواع غصه هاست».[5]در حديث ديگرى از اميرمؤمنان(عليه السلام) آمده است: «مَنْ أَخَّرَ الْفُرْصَةَ عَنْ وَقْتِهَا فَلْيكُنْ عَلَى ثِقَة مِنْ فَوْتِهَا; كسى كه به موقع از فرصت استفاده نكند مطمئن باشد كه فرصت از دست خواهد رفت».[6]روشن است كه استفاده كردن از فرصت به معناى عجله بى جا نيست بلكه شتاب و سرعت در كارهايى است كه اسباب آن فراهم شده و هر لحظه ممكن است موانعى پيش آيد. در اين گونه موارد بايد شتاب كرد و پيش از فوت فرصت به مقصد رسيد[7]. [8]*****پی نوشت:[1]. بحارالانوار، ج 68، ص 340، ح 11.[2]. غررالحكم، ح 5789 و 10961.[3]. بحارالانوار، ج 75، ص 62، ح 144.[4]. كافى، ج 2، ص 143، ح 9.[5]. بحارالانوار، ج 74، ص 167، ح 192.[6]. ميزان الحكمة، ج 8 باب التحذير من اضاعة الفرص.[7]. براى توضيح بيشتر مى توانيد به كتاب اخلاق در قرآن، ج 2، ص 415 به بعد مراجعه كنيد.[8]. سند گفتار حكيمانه: مرحوم خطيب مى گويد: دانشمند و اديب معروف «ميدانى» آن را با تفاوت مختصرى در كتاب مجمع الامثال خود آورده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 267). اضافه مى كنيم: آمدى نيز در غررالحكم آن را با تفاوت هايى نقل كرده كه نشان مى دهد از منبع ديگرى گرفته است. (غررالحكم، ح 5772) و حلوانى از علماى قرن پنجم نيز آن را در كتاب خود نزهة الظاهر ذكر كرده است. (نزهة الظاهر، ص 48)
امام (ع) فرمود: «مِنَ الْخُرْقِ الْمُعَاجَلَةُ قَبْلَ الْإِمْكَانِ- وَ الْأَنَاةُ بَعْدَ الْفُرْصَةِ»:شتابزدگى براى رسيدن به حاجتى و شتافتن به سمت آن پيش از فرا رسيدن وقت ممكن، افراط در جستن آن است، و سستى در آن نيز در وقت ممكن تفريط است و اين هر دو نكوهيده است و صاحب آنها نيز كار را بى موقع انجام داده است و اين نادانى روشن و كاستى در عقل و كم تدبيرى است. و راه درست همان ميانه روى يعنى انجام كار در وقت ممكن و فرصت مناسب مى باشد.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 445
الثامنة و الاربعون بعد ثلاثمائة من حكمه عليه السّلام:(348) و قال عليه السّلام: من الخرق المعاجلة قبل الإمكان و الأناة بعد الفرصة. (83621- 83610)
اللغة:(الخرق) بالتحريك: الدهش من الخوف أو الحياء- صحاح- و قد يفسّر بالحمق و قلّة العقل، و كأنّه تفسير بما يلازمه أو يستلزمه.المعنى:العجلة و الاسراع إلى شيء قبل أوانه سفاهة كمن يتوقّع العنب في فصل الحصرم كما أنّ الاناة و التسامح في العمل يعد سنوح الفرصة و تحقّق الامكان سفاهة، فهما مذمومان و صاحبهما واضع الشيء في غير موضعه، و هو نقصان عقل التدبير و الادارة.الترجمة:شتاب در چيزي پيش از امكان، مانند از دست دادن آن پس از فرصت، از كم خرديست.مشتاب بكارى كه نباشد وقتش فرصت مده از دست بهنگام عمل
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص120
من الخرق المعاجله قبل الامكان، و الاناة بعد الفرصة. «شتاب كردن بيش از امكان و درنگ ورزيدن پس از به دست آمدن فرصت از حماقت است.»