وَ قَالَ (عليه السلام) لِجَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ: يَا جَابِرُ، قِوَامُ الدِّينِ وَ الدُّنْيَا بِأَرْبَعَةٍ: عَالِمٍ مُسْتَعْمِلٍ عِلْمَهُ، وَ جَاهِلٍ لَا يَسْتَنْكِفُ أَنْ يَتَعَلَّمَ، وَ جَوَادٍ لَا يَبْخَلُ بِمَعْرُوفِهِ، وَ فَقِيرٍ لَا يَبِيعُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ. فَإِذَا ضَيَّعَ الْعَالِمُ عِلْمَهُ اسْتَنْكَفَ الْجَاهِلُ أَنْ يَتَعَلَّمَ، وَ إِذَا بَخِلَ الْغَنِيُّ بِمَعْرُوفِهِ بَاعَ الْفَقِيرُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ. يَا جَابِرُ، مَنْ كَثُرَتْ نِعَمُ اللَّهِ عَلَيْهِ، كَثُرَتْ حَوَائِجُ النَّاسِ إِلَيْهِ؛ فَمَنْ قَامَ لِلَّهِ فِيهَا بِمَا يَجِبُ فِيهَا، عَرَّضَهَا لِلدَّوَامِ وَ الْبَقَاءِ، وَ مَنْ لَمْ يَقُمْ فِيهَا بِمَا يَجِبُ، عَرَّضَهَا لِلزَّوَالِ وَ الْفَنَاءِ.
اسْتَنْكَفَ: خوددارى كرد، امتناع ورزيد.عَرَّضَها لِلدَّوامِ: آن را (نعمت) در معرض دوام قرار داد.
به جابر بن عبد الله الانصارى فرمود: اى جابر، قوام دنيا بر چهار كس است: عالمى كه علم خود را به كار دارد. جاهلى كه از فرا گرفتن علم سر بر نتابد، بخشنده اى كه در بخشش بخل نورزد و فقيرى كه دنيا را به آخرتش نفروشد. هرگاه، عالم، علم خود را به كار ندارد، جاهل از آموختن سر بر تابد و هرگاه، توانگر از بخشيدن مال خود بخل ورزد، فقير آخرتش را به دنيا خواهد فروخت.اى جابر، هر كس كه از نعمت خدا بسيار بهره مند شود، نيازهاى مردم به او افزون باشد. هركس كه در نعمتى كه خدا به او ارزانى داشته به گونه اى كه بر او واجب است عمل كند، خداوند نعمت او را دوام بخشد و باقى گذارد و هر كه چنين نكند، داراييش را به فنا و زوال كشاند.
و آن حضرت به جابر به عبد اللّه انصارى فرمود: اى جابر، بر پايى دين و دنيا به چهار چيز است: دانشمندى كه دانشش را به كار گيرد، و نادانى كه از آموختن خوددارى نكند، و سخاوتمندى كه به خيرش بخل نورزد، و تهيدستى كه آخرتش را به دنيايش نفروشد. زمانى كه دانشمند دانشش را ضايع نمايد نادان از فراگيرى علم خوددارى كند، و وقتى ثروتمند به نيكى اش بخل ورزد تهيدست آخرتش را به دنيايش بفروشد.اى جابر، كسى كه نعمت خدا بر او زياد شود نياز مردم به او بسيار گردد، پس كسى كه به اداى واجبات مالى برخيزد نعمتش را در گردونه دوام و بقا قرار داده، و آن كه به واجب مالى اقدام نكند ثروتش را در معرض زوال و نابودى نهاده.
عوامل استحكام دين و دنيا (علمى، اخلاقى، اقتصادى):و درود خدا بر او، (به جابر بن عبد اللَّه انصارى فرمود) اى جابر استوارى دين و دنيا به چهار چيز است: عالمى كه به علم خود عمل كند، و جاهلى كه از آموختن سرباز نزند، و بخشنده اى كه در بخشش بخل نورزد، و فقيرى كه آخرت خود را به دنيا نفروشد. پس هر گاه عالم علم خود را تباه كند، نادان به آموختن روى نياورد، هر گاه بى نياز در بخشش بخل ورزد، تهيدست آخرت خويش را به دنيا فروشد.اى جابر كسى كه نعمت هاى فراوان خدا به او روى كرد، نيازهاى فراوان مردم نيز به او روى آورد، پس اگر صاحب نعمتى حقوق واجب الهى را بپردازد، خداوند نعمت ها را بر او جاودانه سازد، و آن كس كه حقوق واجب الهى در نعمت ها را نپردازد، خداوند، آن را به زوال و نابودى كشاند.
[و جابر پسر عبد اللّه انصارى را فرمود:] جابر دنيا به چهار چيز برپاست: دانايى كه دانش خود را به كار برد، و نادانى كه از آموختن سرباز نزند و بخشنده اى كه در بخشش خود بخل نكند، و درويشى كه آخرت خويش را به دنياى خود نفروشد. پس اگر دانشمند دانش خود را تباه سازد نادان به آموختن نپردازد، و اگر توانگر در بخشش خويش بخل ورزد درويش آخرتش را به دنيا در بازد.جابر آن كه نعمت خدا بر او بسيار بود نياز مردمان بدو بسيار بود. پس هر كه در آن نعمتها براى خدا كار كند خدا نعمتها را براى وى پايدار كند. و آن كه آن را چنانكه واجب است به مصرف نرساند، نعمت او را ببرد و نيست گرداند.
امام عليه السّلام بجابر ابن عبد اللّه انصارىّ (از نيكان اصحاب رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در باره پايدارى دين و دنيا) فرموده است:1- اى جابر، قوام و برپا بودن دين و دنيا به چهار كس است: عالمى كه علم خود بكار برد (بآن رفتار نمايد و بمردم بياموزد) و جاهلى كه ننگ نداشته باشد از اينكه ياد گيرد، و توانگرى كه به نيكى و احسان خود (در باره ديگرى) بخل نورزد، و فقيرى كه آخرت خويش را بدنيا نفروشد پس هنگاميكه عالم علم خود را بكار نبرد جاهل از آموختن و ياد گرفتن ننگ خواهد داشت، و هنگاميكه غنىّ و توانگر به نيكى و احسان خويش بخل ورزد فقير آخرتش را به دنيايش مى فروشد (كارهاى ناشايسته بجا مى آورد).2- اى جابر، هر كه نعمتهاى خدا (دارائى و دانائى و بزرگى و مانند آنها) بر او بسيار شود درخواستهاى مردم باو بسيار مى گردد، پس كسيكه براى خدا در آن نعمتها بآنچه كه واجب است قيام نمايد آنها را هميشگى و پايدار مى سازد، و آنكه براى خدا در آنها بآنچه كه واجب است قيام ننمايد آنها را به نابودى و نيستى مى كشد.
امام عليه السلام به جابر بن عبدالله انصارى چنين فرمود: اى جابر! قوام و استوارى دين و دنيا به چهار چيز است: عالم و دانشمندى كه علم خود را بهكار گيرد و نادانى كه از فراگيرى سر باز نزند و سخاوتمندى كه در بذل وبخشش بخل نورزد و نيازمندى كه آخرتش را به دنيا نفروشد. ازاينرو هرگاه عالم علمش را ضايع كند (و بهكار نگيرد)، جاهل از فراگيرى علم خوددارى خواهد كرد (زيرا به علم عالم بدبين مىشود) و هرگاه اغنيا در نيكى بخل ورزند، نيازمندان آخرت خود را به دنيا مىفروشند (و به اموال اغنيا حمله مىكنند).اى جابر! كسى كه نعمت فراوان خداوند به او روى آورد نياز مردم به او بسيار خواهد شد. در اين حال آن كس كه وظيفه واجب خود را در برابر اين نعمت هاى الهى انجام دهد زمينه دوام و بقاء آن ها را فراهم ساخته و آن كس كه به وظيفه واجب خود در برابر آن ها عمل نكند آن ها را در معرض زوال و فنا قرار داده است.
اركان دين و دنيا:اميرمؤمنان على(عليه السلام) در اين كلام جامع و نورانى خطاب به جابر بن عبدالله انصارى (آن يار وفادار و باشخصيت) درباره قوام دين و دنيا سخن مى گويد و مى فرمايد: «اى جابر! استوارى دين و دنيا به چهار چيز است»; (لِجَابِرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ الاَْنْصَارِيِّ: يَا جَابِرُ، قِوَامُ الدِّينِ وَالدُّنْيَا بِأَرْبَعَة). اشاره به اين كه اگر اين چهار چيز هركدام در جاى خود قرار گيرد هم دين مردم سامان مى يابد و هم دنياى آنها.سپس در توضيح آن فرمود: «(نخست) دانشمندى كه علم خود را به كار گيرد (و دوم) نادانى كه از فراگيرى علم سر باز نزند»; (عَالِم مُسْتَعْمِل عِلْمَهُ، وَجَاهِل لاَيَسْتَنْكِفُ أَنْ يَتَعَلَّمَ).بنابراين نخستين پايه ها علم و دانش، و تعليم و تعلم است و تا اين دو پايه محكم نشود نه دين مردم سامان مى يابد نه دنياى آنها; در دينشان گرفتار انواع خرافات و بدعت ها مى شوند و در دنيايشان گرفتار انواع پريشانى ها و اختلافات و رنج ها و ناكامى ها.آنگاه به ركن سوم و چهارم اشاره كرده، مى فرمايد: «(و سوم) سخاوتمندى كه در كمك هاى مالى به ديگران بخل نورزد و (چهارم) نيازمندى كه آخرت خود را به دنيا نفروشد»; (وَ جَوَاد[1] لاَ يَبْخَلُ بِمَعْرُوفِهِ، وَ فَقِير لاَ يَبِيعُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ).«معروف» در اين جا به معناى كمك مالى كردن به مردم است.اشاره به اين كه بعد از علم و دانش، دو ركن اصلى ديگر، مال و ثروت و تقسيم عادلانه آن و حل مشكلات نيازمندان است. جامعه فقير و همچنين جامعه اى كه ثروتمندان بخيلى داشته باشد از آرامش و امنيت محروم خواهد بود.آنگاه امام(عليه السلام) اشاره به نقطه مقابل اين چهار ركن و آثار شوم آن مى كند و مى فرمايد: «پس هرگاه عالم، علم خود را به كار نگيرد و ضايع كند جاهل از فراگيرى علم خوددارى خواهد كرد و زمانى كه اغنيا در كمك هاى مالى بخل ورزند، نيازمندان، آخرت خود را به دنيا مى فروشند»; (فَإِذَا ضَيَّعَ الْعَالِمُ عِلْمَهُ اسْتَنْكَفَ الْجَاهِلُ أَنْ يَتَعَلَّمَ، وَ إِذَا بَخِلَ الْغَنِيُّ بِمَعْرُوفِهِ بَاعَ الْفَقِيرُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ).بديهى است كه افراد غير عالم هنگامى كه ببينند علما به علم خود پايبند نيستند، هم به خود آن ها بى اعتماد مى شوند و هم به علمشان و در اين حال به دنبال فراگيرى علوم آن ها نمى روند و مى گويند: اگر علم آن ها حقيقتى داشت خودشان به آن عمل مى كردند. به تعبير ديگر، بهترين راه تبليغ علم، عمل به آن است همان گونه كه در حديث معروف از امام صادق(عليه السلام) آمده است: «كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَيرِ أَلْسِنَتِكُمْ».[2]در حديث ديگرى از آن حضرت مى خوانيم كه فرمود: «إِنَّ الْعَالِمَ إِذَا لَمْ يعْمَلْ بِعِلْمِهِ زَلَّتْ مَوْعِظَتُهُ عَنِ الْقُلُوبِ كَمَا يزِلُّ الْمَطَرُ عَنِ الصَّفَا; هنگامى كه عالم به علمش عمل نكند مواعظ و اندرزهاى او از دل ها فرو مى ريزد آن گونه كه باران از سنگ هاى سخت فرو مى ريزد (و بر آن باقى نمى ماند)».[3]نيز روشن است كه هرگاه اغنيا به وظايف خود در برابر نيازمندان عمل نكنند آن ها سد تقوا را شكسته و آلوده انواع گناهان، امثال سرقت و غارت، خيانت در امانت، حتى قيام هاى عمومى بر ضد ثروتمندان و رفتن به سراغ نظام هاى اشتراكى و كمونيستى مى شوند.در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «إِنَّ مِنْ بَقَاءِ الْمُسْلِمِينَ وَ بَقَاءِ الاِْسْلاَمِ أَنْ تَصِيرَ الاَْمْوَالُ عِنْدَ مَنْ يعْرِفُ فِيهَا الْحَقَّ وَ يصْنَعُ فِيهَا الْمَعْرُوفَ فَإِنَّ مِنْ فَنَاءِ الاِْسْلاَمِ وَ فَنَاءِ الْمُسْلِمِينَ أَنْ تَصِيرَ الاَْمْوَالُ فِى أَيدِى مَنْ لاَ يعْرِفُ فِيهَا الْحَقَّ وَ لاَ يصْنَعُ فِيهَا الْمَعْرُوفَ; از عوامل بقاء اسلام و مسلمين اين است كه اموال و ثروت ها به دست كسانى بيفتد كه حق را در آن بشناسند و به ديگران كمك كنند، و از عوامل فناء اسلام و مسلمين اين است كه اموال به دست كسانى بيفتد كه حق را در آن نشناسند و كمك به ديگران نكنند».[4]سپس امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن به نكته مهم ديگرى اشاره كرده، مى فرمايد: «اى جابر! كسى كه نعمت فراوان خداوند به او روى آورد نياز مردم به او بسيار خواهد شد»; (يَا جَابِرُ، مَنْ كَثُرَتْ نِعَمُ اللّهِ عَلَيْهِ كَثُرَتْ حَوَائِجُ النَّاسِ إِلَيْهِ).طبيعى است كه تشنگان به دنبال چشمه هاى آب مى روند و گرسنگان به دنبال منابع غذا. بنابراين كسانى كه خداوند نعمت فراوانى به آن ها داده بايد از مراجعات مكرر مردم تعجب يا وحشت نكنند، و اين خود نعمت ديگرى است كه بتوانند با نعمت هاى وافرى كه در اختيار آنهاست گره از كار مردم بگشايند.سپس امام(عليه السلام) به واكنش هاى مختلف افراد پرنعمت در برابر اين وضع و آثار آن اشاره كرده، مى فرمايد: «در اين حال آن كس كه وظيفه واجب خود را در برابر اين نعمت هاى الهى انجام دهد زمينه دوام و بقاء آن ها را فراهم ساخته و آن كس كه به وظيفه واجب خود در برابر آن ها عمل نكند آن ها را در معرض زوال و فنا قرار داده است»; (فَمَنْ قَامَ لِلّهِ فِيهَا بِمَا يَجِبُ فِيها عَرَّضَهَا لِلدَّوَامِ وَ الْبَقَاءِ، وَ مَنْ لَمْ يَقُمْ فِيهَا بِمَا يَجِبُ عَرَّضَهَا لِلزَّوَالِ وَالْفَنَاءِ).«عرّض» از ماده «تعريض» به معناى چيزى را در معرض شخص يا حادثه اى قرار دادن است.همين مضمون با تفاوتى در كتب متعددى از امام حسين سيدالشهدا(عليه السلام) نقل شده است كه در يكى از خطبه هاى خود فرمود: «وَاعْلَمُوا أَنَّ حَوَائِجَ النَّاسِ إِلَيكُمْ مِنْ نِعَمِ اللَّهِ عَلَيكُمْ فَلاَ تَمَلُّوا النِّعَمَ فَتَحُورَ نِقَما; بدانيد نيازهاى مردم به شما از نعمت هاى خدا بر شماست از اين نعمت ناراحت نشويد كه تبديل به نقمت خواهد شد».[5]روشن است كه هرگاه درخت پرميوه اى در باغ باشد، تمام افرادى كه وارد باغ مى شوند چشم به آن مى دوزند و از آن توقع و انتظار دارند، حتى پرندگان نيز از آن سهمى مى خواهند. در صورتى كه توقعات مردم برآورده نشود، امواج كينه و عداوت در دل ها پيدا مى شود و همين امر آن نعمت را در معرض زوال قرار مى دهد. اضافه بر اين خداوند بركت را از آن برمى دارد و آن نعمت به سوى زوال و فنا مى رود.از سويى ديگر نعمت هاى بزرگى كه خداوند به افراد مى دهد خواه مال فراوان باشد يا قدرت بسيار يا هوش سرشار، همه آن براى زندگى شخصى آن ها لازم نيست. پيداست كه خداوند آن ها را مأمور ساخته كه به وسيله آن بار مشكلات را از دوش ديگران بردارند و گره از كار آن ها بگشايند. حال اگر اين امانت دار الهى به وظيفه خود عمل نكند خداونداو را عزل كرده امانتش رابه دست ديگرى مى سپارد.در قرآن مجيد در داستان قارون ثروتمند گردنكش نيز آمده است كه عقلاى بنى اسرائيل به او گفتند: «(وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللهُ الدَّارَ الاْخِرَةَ وَلاَ تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَأَحْسِنْ كَمَا أَحْسَنَ اللهُ إِلَيْكَ وَلاَ تَبْغِ الْفَسَادَ فِى الاَْرْضِ إِنَّ اللهَ لاَ يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ); و در آنچه خدا به تو داده، سراى آخرت را بطلب; و بهره ات را از دنيا فراموش مكن، و همان گونه كه خدا به تو نيكى كرده نيكى كن، و هرگز در زمين در جستوجوى فساد مباش، كه خدا مفسدان را دوست ندارد».[6]ولى قارون اين نصيحت منطقى و عاقلانه را نپذيرفت و آن ثروت عظيم را مولود علم و تدبير خود شمرد و براى ديگران در آن سهمى قائل نشد. سرانجام خداوند او و ثروتش را در زمين فرو برد. زلزله اى واقع شد و شكافى در زمين ايجاد گرديد و او و سرمايه اش در آن دفن شدند (فَخَسَفْنَا بِهِ وَبِدَارِهِ الاَْرْضَ).[7]در حديثى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: «مَنْ عَظُمَتْ نِعْمَةُ اللَّهِ عَلَيهِ اشْتَدَّتْ مَئُونَةُ النَّاسِ عَلَيهِ فَاسْتَدِيمُوا النِّعْمَةَ بِاحْتِمَالِ الْمَئُونَةِ وَ لاَ تُعَرِّضُوهَا لِلزَّوَالِ فَقَلَّ مَنْ زَالَتْ عَنْهُ النِّعْمَةُ فَكَادَتْ أَنْ تَعُودَ إِلَيهِ; كسى كه نعمت خداوند بر او فراوان و عظيم شود نياز مردم به او شديد خواهد شد پس نعمت ها را از طريق تحمل اين هزينه ها بر خود پايدار سازيد و آن را در معرض زوال قرار ندهيد زيرا هنگامى كه نعمت (براثر ناسپاسى) زائل شود كمتر ديده مى شود كه بازگردد».[8]در كتاب كافى در همين باب روايات ديگرى به همين مضمون وارد شده است و در باب «حسن جوار النعم» نيز رواياتى در اين زمينه ديده مى شود ازجمله يكى از ياران امام صادق(عليه السلام) مى گويد: از آن حضرت شنيدم كه فرمود: «أَحْسِنُوا جِوَارَ النِّعَمِ قُلْتُ وَ مَا حُسْنُ جِوَارِ النِّعَمِ قَالَ الشُّكْرُ لِمَنْ أَنْعَمَ بِهَا وَ أَدَاءُ حُقُوقِهَا; همسايه و ملازم خوبى براى نعمت هاى الهى باشيد. راوى عرض مى كند: چگونه همسايه و ملازم خوبى باشيم؟ امام(عليه السلام) مى فرمايد: شكر بخشنده نعمت را به جاى آوريد و حقوق آن را ادا كنيد».[9]*****نكته:جابر بن عبدالله يكى از اصحاب جليل القدر پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و از عاشقان اهل بيت(عليهم السلام) است و روايات فراوانى در فضيلت او نقل شده است. او در داستان عقبه (گروه هفتاد نفرى اى كه قبل از هجرت پيامبر(صلى الله عليه وآله) به مدينه، به نزديكى مكه آمدند و با پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) پيمان وفادارى بستند) شركت داشت و در آن زمان جوان كم سن و سالى بود و بعداً كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) به مدينه هجرت فرمود جزء ياران خاص آن حضرت شد و در غالب غزوات اسلامى در ركاب پيغمبر(صلى الله عليه وآله) شركت داشت و در عمر طولانى خود امامان متعددى را ملاقات كرد و در اواخر عمر نابينا شده بود ولى خدمت امام باقر(عليه السلام) را درك كرد و سلام پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) را به او رساند.در حديثى كه مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار نقل كرده است مى خوانيم كه امام محمّد بن على بن الحسين (الباقر)(عليهم السلام) مى فرمايد: «دَخَلْتُ عَلَى جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ فَسَلَّمْتُ عَلَيهِ فَرَدَّ عَلَى السَّلاَمَ قَالَ لِى مَنْ أَنْتَ وَ ذَلِكَ بَعْدَ مَا كُفَّ بَصَرُهُ فَقُلْتُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِى بْنِ الْحُسَينِ قَالَ يا بُنَى ادْنُ مِنِّى فَدَنَوْتُ مِنْهُ فَقَبَّلَ يدِى ثُمَّ أَهْوَى إِلَى رِجْلِى يقَبِّلُهَا فَتَنَحَّيتُ عَنْهُ ثُمَّ قَالَ لِى رَسُولُ اللَّهِ يقْرِئُكَ السَّلاَمَ فَقُلْتُ وَعَلَى رَسُولِ اللَّهِ السَّلاَمُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ فَكَيفَ ذَاكَ يا جَابِرُ فَقَالَ كُنْتُ مَعَهُ ذَاتَ يوْم فَقَالَ لِى يا جَابِرُ لَعَلَّكَ تَبْقَى حَتَّى تَلْقَى رَجُلاً مِنْ وُلْدِى يقَالُ لَهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِى بْنِ الْحُسَينِ يهَبُ اللَّهُ لَهُ النُّورَ وَ الْحِكْمَةَ فَأَقْرِئْهُ مِنِّى السَّلاَمَ; روزى بر جابر بن عبدالله انصارى وارد شدم و به او سلام كردم. پاسخ سلام مرا گفت. بعد سؤال كرد گفت: تو كيستى؟ ـ و اين بعد از آن بود كه نابينا شده بود ـ گفتم: محمّد بن على بن الحسين هستم. گفت: فرزندم نزديك من بيا. به نزديك او رفتم. دست مرا بوسيد و خم شد تا پاهاى مرا ببوسد كه من خود را عقب كشيدم. سپس به من گفت: رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به تو سلام رساند. گفتم: سلام و رحمت و بركات الهى بر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) باد. اى جابر! اين بيان چگونه بوده است؟ جابر عرض كرد: من روزى خدمت پيامبر (صلى الله عليه وآله) بودم، فرمود: اى جابر! گويا تو باقى مى مانى تا مردى از فرزندان مرا ملاقات كنى كه نامش محمّد بن على بن الحسين است. خداوند نور و حكمت و دانش را به او مى بخشد. سلام مرا به او برسان».[10]داستان زيارت قبر امام حسين(عليه السلام) توسط جابر در اوّلين اربعين، مشهور است و از نشانه هاى عشق و علاقه او به خاندان پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى باشد كه در آن سن و سال در حالى كه نابينا بود مسير ميان مدينه و كربلا را طى كرد و خود را در ميان انبوه مشكلات به آن جا رسانيد و آن زيارت پرمعناى مخصوص را در كنار قبر حضرت خواند و گريست.جابر بن عبدالله انصارى در سال 74 هجرى قمرى در حالى كه 94 ساله بود در شهر مدينه چشم از دنيا بربست[11]. [12]*****پی نوشت:[1]. در بسيارى از نسخه هاى اين حديث شريف ازجمله در خصال صدوق، غررالحكم، تحف العقول و مشكاة الانوار به جاى واژه «جواد» واژه «غنى» آمده است و مناسب هم همين است زيرا نقطه مقابل فقير، غنى است نه جواد. غنى ممكن است بخل بورزد يا نورزد ولى جواد هرگز بخل نخواهد ورزيد. در ذيل همين كلام نيز واژه «غنى» آمده است.[2]. كافى، ج 2، ص 78، ح 14.[3]. كافى، ج 1، ص 44، ح 3.[4]. همان، ج 4، ص 25، ح 1.[5]. بحارالانوار، ج 75، ص 121، ح 4.[6]. قصص، آيه 77 .[7]. قصص، آيه 81 .[8]. كافى، ج 4، ص 37، ح 1.[9]. كافى، ج 4، ص 38، ح 2.[10]. بحارالانوار، ج 46، ص 227، ح 8.[11]. براى اطلاع بيشتر از حالات جابر مى توانيد به كتاب اعيان الشيعه، ج 4، ص 45 و سفينة البحار مرحوم محدث قمى ماده «جبر» مراجعه كنيد.[12]. سند گفتار حكيمانه: ازجمله كتاب هايى كه قبل از تدوين نهج البلاغه اين گفتار حكيمانه را نقل كرده، تفسير منسوب به امام حسن عسكرى(عليه السلام) و خصال صدوق و تحف العقول ابن شعبه حرانى است. بعد از نهج البلاغه نيز در كتاب هاى متعددى از شيعه و اهل سنت آمده است ازجمله مناقب خوارزمى، روضة الواعظين، مشكاة الانوار و تذكرة الخواص سبط بن جوزى و مجمع الامثال ميدانى است كه با مختصر تفاوتى آن را آورده اند. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 272)
امام (ع) به جابر بن عبد اللّه انصارى فرمود: «يَا جَابِرُ قِوَامُ الدُّنْيَا بِأَرْبَعَةٍ- عَالِمٍ مُسْتَعْمِلٍ عِلْمَهُ- وَ جَاهِلٍ لَا يَسْتَنْكِفُ أَنْ يَتَعَلَّمَ- وَ جَوَادٍ لَا يَبْخَلُ بِمَعْرُوفِهِ- وَ فَقِيرٍ لَا يَبِيعُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ- فَإِذَا ضَيَّعَ الْعَالِمُ عِلْمَهُ- اسْتَنْكَفَ الْجَاهِلُ أَنْ يَتَعَلَّمَ- وَ إِذَا بَخِلَ الْغَنِيُّ بِمَعْرُوفِهِ- بَاعَ الْفَقِيرُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ- يَا جَابِرُ مَنْ كَثُرَتْ نِعَمُ اللَّهِ عَلَيْهِ- كَثُرَتْ حَوَائِجُ النَّاسِ إِلَيْهِ- فَمَنْ قَامَ لِلَّهِ فِيهَا بِمَا يَجِبُ فِيهَا عَرَّضَهَا لِلدَّوَامِ وَ الْبَقَاءِ وَ مَنْ لَمْ يَقُمْ فِيهَا بِمَا يَجِبُ عَرَّضَهَا لِلزَّوَالِ وَ الْفَنَاءِ»:دنيا به وسيله مال و ثروت، و پس از آن به علم و دانش استوار است، علم براى صرف مال در جاى خود، و شناخت راههاى مختلف به دست آوردن آن كه آيا شايسته است يا نه، از حلال است يا حرام. و اين همان علم فقه، اصول فقه، تفسير قرآن و سنّت رسول خداست كه احكام نيز از آن دو آموخته مى شود، و بعد از اينها آنچه از علوم عربى و نظير آن لازم است.چون به هر حال ناگزير از داشتن علم است و از طرفى مال نيز نگهبانى لازم دارد، از اين رو واجب است تا مطابق دستور اوّلى عمل شود، و در مورد شرط دوّم نيز بايد در مواردى كه شايسته است مال را صرف كرد، اگر نه هيچ كدام سودى نخواهند داشت و حالات مردم يعنى امور دنيا استوار نخواهد ماند. و چون دانشمندان و غير دانشمندان، همه بايد بميرند، و از طرفى دنيا و نظام دنيا ايجاب مى كند كه علم و دانش از نسلى به نسلى منتقل گردد، قهرى است كه نادانانى نيز خواهند بود كه از آموختن دانش ننگ خواهند داشت، و چون در نظام دنيا نياز بعضى از مردم به بعضى حتمى است، و در اين نظام -به دلايل معلوم و يا نامعلوم- ممكن نيست همه از يكديگر بى نياز باشند، لازم است آن كسانى كه در دنيا مالى ندارند تا از آن طريق خواسته خود را به دست آورند، و با صرف مال از اعمال ضرورى و لازم پاسدارى كنند، در اين صورت برپايى دنيا بدون اين چهار چيز ميسّر نخواهد بود.البته امام (ع) در باره فقير، شرط كرد بر اين كه آخرتش را به دنيا نفروشد، زيرا فروشنده آخرت به دنيا ستمگر و بيرون از مرز عدالت است، بنا بر اين دنيا بدو استوار نگشته و او شايستگى آباد ساختن دنيا را ندارد.و آنگهى امام (ع) پس از اين كه اركان دنيا را بيان كرد، اشاره به پيامد فاسد ضدّ آنها فرموده با عبارت: «فاذا ضيع... بدنياه» از آن برحذر داشت، زيرا كه تباه ساختن علم باعث استفاده نبردن از آن است، و ننگ داشتن نادان از آموختن به دليل بدبينى اش به دانش و دانشمند -به دليل اين كه او معتقد است كه اينان علم را ضايع مى كنند و مطابق ميل او عمل نمى كنند- بر ناآگاهى خود بر فايده دانش باقى مى ماند. و بخل ورزيدن مالدار از احسان، باعث سود نبردن از مال است، و لازمه آن بالا گرفتن نياز فقير و فروختن آخرت خود به دنياست و آن مستلزم فساد است كه با مصلحت دنيا و آخرت وى ناسازگار است سپس اشاره بر اين مطلب فرموده است كه لازمه فزونى نعمت خدا بر بنده، افزايش درخواستهاى مردم به اوست، تا براى صاحب نعمت روشن شود كه سپاس نعمت و اقدام بر احسان به نيازمندان در حدّ لازم، براى رضاى خدا امر واجبى است.در اين باره نيز با بيان اين كه لازمه احسان پايدار ساختن نعمت است و بدين وسيله بنده نعمت الهى را براى خود هميشگى مى سازد و فزونى مى دهد، به ترغيب و تشويق پرداخته است. و با بيان اين كه اقدام نكردن به واجبات، باعث به نيستى كشاندن نعمت است، از آن برحذر داشته است.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 459
السابعة و الخمسون بعد ثلاثمائة من حكمه عليه السّلام:(357) و قال عليه السّلام لجابر بن عبد اللَّه الأنصاري: يا جابر، قوام [الدّين و- ج 19 ابن أبي الحديد ط مصر] الدّنيا بأربعة: عالم مستعمل علمه، و جاهل لا يستنكف أن يتعلّم، و جواد لا يبخل بمعروفه، و فقير لا يبيع آخرته بدنياه، فإذا ضيّع العالم علمه استنكف الجاهل أن يتعلّم، و إذا بخل الغنىّ بمعروفه باع الفقير آخرته بدنياه. يا جابر، من كثرت نعم اللَّه عليه كثرت حوائج النّاس إليه فمن قام للّه فيها بما يجب فيها عرّضها للدّوام و البقاء، و من لم يقم فيها بما يجب عرّضها للزّوال و الفناء. (84098- 84014)
المعنى:العلم مصباح الهداية للجامعة البشريّة في شتّى نواحى حياته، و لا يمكن الارتقاء في الشئون المعنويّة و الماديّة و الروحيّة و الجسميّة و الدينيّة و الدنيويّة إلّا بالعلم و المعرفة، و إنّما يثمر العلم في ترقية شئون الحياة باستعماله و العمل به، و إلّا فمجرّد الصور الذهنيّة لا تفيد شيئا إذا لم تقترن بالعمل و لا تقع في سبيل الاستفادة و الاجراء. و حيث إنّ العلم قائم بوجود العالم و العالم معرض للموت و الفناء كسائر الأفراد فلا بدّ من بقاء العلم و العالم من وجود المتعلّم و المستفيد ليقوم التّلميذ مقام الاستاذ إذا مات أو عجز عن العمل، فالجاهل المتعلّم هو الركن الثاني لقوام العالم و بقائه. و حيث إنّ العمل بالعلم و تعليمه و إبقائه يحتاج إلى مصارف ماليّة من معاش العالم و مصارف تحصيل المتعلّم و المدارس و المكاتب و الكتب المحتاج إليها لحفظ العلم و للتعليم، فلا بدّ من وجود الأفراد ذوي الثروة و الجود ليصرفوا مالهم في هذا السبيل و ينشئوا مدارس و مكاتب و خزنة الكتب و يبنوا جامعات و مساجد للدّرس و العبادة، فهذا هو الركن الثالث لقوام الدّين و الدّنيا. و حيث إنّ الفقر و الحاجة ماسّة بالاجتماع البشري من وجوه شتّى فلا بدّ من حسن النظام الاجتماعي أن يكون الفقير صابرا ديّنا لا يبيع آخرته بدنياه فيرتكب الجرائم المخلّ بنظام الاجتماع كالسرقة و الخيانة و الضوضاء، فيصير الفقير الصابر الدّين هو الركن الرابع. و كلّ هذه الأركان الأربعة يرتبط بعضها ببعض و إذا اخلّ منها ركن يسرى خلله إلى سائر الأركان، فاذا ضيّع العالم علمه استنكف الجاهل من التعلّم لما رأى من عدم فائدة العلم مع الصّعوبة في طريق تحصيله، و إذا بخل الغنيّ بمعروفه الواجب عليه في صرف ماله اختلّ نظام العلم و المعرفة و ينقص التربية المؤثّرة في نفوس الفقراء
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 460
فصاروا جهلة غير مثقفين و يبيعوا الاخرة بالدّنيا، و يرتكبوا الجرائم العظمى. و نبّه عليه السّلام في آخر كلامه إلى أنّ شكر نعم اللَّه من العلم و المال و غيرهما بالقيام فيها بما يجب من بذلها للمستحقّ و صرفها في مصارفها، و إلّا فيكون كفرانا لها موجبا لزوالها و فنائها.الترجمة:بجابر بن عبد اللَّه أنصارى فرمود: أي جابر نظام جهان بر چهار پايه استوار است دانشمندى كه علم خود را بكار بندد، و نادانى كه از آموختن دانش سرباز نزند و بخشنده اى كه از صرف مال خود دريغ نورزد، و فقيرى كه آخرتش را بدنيا نفروشد و چون دانشمند علم خود را ضايع گذاشت و بدان عمل نكرد، نادان از تحصيل و آموختن علم روگردان مى شود، و چون توانگر بمال خود دريغ كرد و بمصرف شايسته صرف نكرد فقير هم آخرتش را بدنيا بفروشد. اى جابر هر كس نعمت فراوان خدا را داشت نياز مردم بوى بسيار گردد و هر كس براى خدا بدانچه در شكر نعمتش بايد قيام كند آن نعمت را در معرض دوام و پايش نهاده، و هر كس بدانچه بايدش در نعمت حق قيام نكند آنرا در معرض زوال و فنا در آورده و از دست بدهد.علي با جابر انصارى راد حكيمانه چنين داد سخن داد كه اي جابر قوام دين و دنيا بود بر چار پايه پاى بر جا بدانشمند اندر كار دانش بدانشجوى باهوش پر ارزش بثروتمند راد با سخاوت كه صرف حق نمايد مال و ثروت بدرويش صبور با ديانت كه نفروشد بدنيا دين و ملّت چه دانا علم خود را كرد ضايع ز كسب علم نادان گشت مانع توانگر چون باحسان بخل ورزيد فقير از آخرت چشمان بپوشيد أيا جابر هر آن كس نعمت افزود نياز مردمان بر خود بيفزود اگر صرف نعم در راه حق كرد دوام نعمتش را مستحق كرد و گر در راه باطل صرف سازد بزودي نعمت خود را ببازد
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص127
و قال عليه السّلام لجابر بن عبد الله الانصارى: يا جابر، قوام الدين و الدنيا باربعة: عالم يستعمل علمه، و جاهل لا يستنكف ان يتعلّم، و جواد لا يبخل بمعروفه، و فقير لا يبيع آخرته بدنياه، فاذا ضيّع العالم علمه استنكف الجاهل ان يتعلّم، و اذا بخل الغنى بمعروفه باع الفقير آخرته بدنياه. يا جابر، من كثرت نعمة الله عليه، كثرت حوائج الناس اليه، فمن قام بما يجب للّه فيها عرّض نعمة الله لدوامها، و من ضيّع ما يجب للّه فيها عرّض نعمته لزوالها.و آن حضرت به جابر بن عبد الله انصارى فرمود: «اى جابر، پايدارى دين و دنيا به چهار چيز وابسته است: دانايى كه دانش خود را به كار بندد و نادانى كه از آموختن سرباز نزند و بخشنده اى كه در بخشش خود بخل نورزد، و درويشى كه آخرت خود را به دنياى خويش نفروشد، و هرگاه عالم، علم خود را تباه سازد، نادان از آموختن سرباز مى زند و هرگاه توانگر در بخشش مال خود بخل بورزد، درويش آخرت خود را به دنيايش مى فروشد. اى جابر، هر كس نعمت خدا بر او فزون شود، نيازهاى مردم بر او فزونى مى يابد و هر كس به آنچه خداوند در نعمت او واجب فرموده است قيام كند، خداوند نعمتش را براى او پايدار فرمايد، و هر كس آنچه را خداوند در نعمت او واجب فرموده است تباه سازد خداوند نعمتش را به زوال كشاند.»