وَ عَنْ أَبِي جُحَيْفَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ (عليه السلام) يَقُولُ:أَوَّلُ مَا تُغْلَبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْجِهَادِ، الْجِهَادُ بِأَيْدِيكُمْ، ثُمَّ بِأَلْسِنَتِكُمْ، ثُمَّ بِقُلُوبِكُمْ؛ فَمَنْ لَمْ يَعْرِفْ بِقَلْبِهِ مَعْرُوفاً وَ لَمْ يُنْكِرْ مُنْكَراً قُلِبَ، فَجُعِلَ أَعْلَاهُ أَسْفَلَهُ وَ أَسْفَلُهُ أَعْلَاهُ.
تُغْلَبُونَ عَلَيْهِ: از آن مغلوب مى شويد، يعنى بر شما بسيار سخت و دشوار مى آيد اگر به آن عمل كنيد.
ابو جحيفه گويد: از امير المؤمنين (ع) شنيدم كه فرمود:نخستين جهادى كه در آن شكست مى خوريد، جهاد با دستهايتان است. سپس، جهاد است با زبانهايتان و آن گاه جهاد با دلهايتان. كسى كه كار نيكويى را در دل نستايد و كار زشتى را در دل نكوهش نكند، دگرگون شود و زير و زبر گردد.
از ابو جحيفه روايت است گويد: از امير المؤمنين عليه السّلام شنيدم مى فرمود:اول چيزى كه از جهاد از شما گرفته مى شود جهاد با دست، سپس به زبان، آن گاه به قلب است. آن كه با دل معروف را نشناخت، و منكر را انكار نكرد واژگون مى شود و نيكى هايش نابود، و بديهايش آشكار مى گردد.
مراحل شكست در مبارزه (سياسى، نظامى، اخلاقى):(از ابى جحيفه(1) نقل شد، گفت از امير مؤمنان شنيدم كه فرمود): اوّلين مرحله از جهاد كه در آن باز مى مانيد، جهاد با دستانتان، سپس جهاد با زبان، و آنگاه جهاد با قلب هايتان مى باشد، پس كسى كه با قلب، معروفى را ستايش نكند، و منكرى را انكار نكند، قلبش واژگون گشته، بالاى آن پايين، و پايين قلب او بالا قرار خواهد گرفت._____________________________(1). نام او وهب بن عبد اللَّه سوائى است كه زمان رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در حالى كه كودك بود درك كرد، امير المؤمنين عليه السّلام او را بر بيت المال كوفه گمارد و او را وهب الخير مى ناميد كه در سال 72 هجرى درگذشت. «قاموس الرّجال ج 9 ص 264»
[و ابو جحيفه گويد از امير المؤمنين (ع) شنيدم كه مى گفت:]نخست درجه از جهاد كه از آن باز مى مانيد، جهاد با دستهاتان بود، پس جهاد با زبان، سپس جهاد با دلهاتان، و آن كه به دل كار نيكى را نستايد و كار زشت او را ناخوش نيايد، طبيعتش دگرگون شود چنانكه پستى وى بلند شود و بلنديش سرنگون -زشتيهايش آشكار و نيكوييهايش ناپديدار-.
از ابو جحيفه (كنيه وهب ابن عبد اللّه سوآئىّ است كه از نيكان اصحاب امام عليه السّلام و دوست و مورد اطمينان بود، و حضرت او را وهب الخير مى ناميد و در كوفه بر بيت المال گماشت) روايتست كه گفت: شنيدم امير المؤمنين عليه السّلام (در باره امر بمعروف و نهى از منكر) مى فرمود:1- اوّل چيزيكه از آن مغلوب مى گرديد و شكست مى خوريد (بر اثر بدبختى و دور ماندن از رحمت الهىّ از شما گرفته ميشود) جهاد (زد و خورد) با دستهاتان است (كه با كفّار و مشركين نمى جنگيد و حدود خدا را بر فاسقين و ستمكاران و گناهكاران اجراء نمى نمائيد و آنها را تعزير و تأديب نمى كنيد) پس از آن جهاد با زبانهاتان مى باشد (كه معاصى و زشتيها را مى بيند و مى شنويد و نديده و نشنيده مى انگاريد) پس از آن جهاد با دلهاتان است (كه با ستمكاران و بدكاران سود رسان دوستى و احترام نموده و با پرهيزكاران و نيكان دست تهى بى اعتنائى كرده دورى مى گزينيد پس اين هنگام كار دين تمام است چون جهاد با دست و زبان اگر ممكن نباشد همه كس توانائى بر جهاد بدل دارد هر چند نتواند آنرا آشكار سازد پس هر گاه آنرا هم از دست داد نشانه تبدّل اخلاق و گمراهى و بدبختى او در دنيا و آخرت است)2- پس كسيكه بدل كار شايسته را نشناخت و ناشايسته را انكار ننمود (نيكوكاران را دوست نداشته و بد كاران را دشمن ندانست كه اين كار در باب امر بمعروف و نهى از منكر اقلّ واجب است) وارونه گشته و سرش پائين و پايش بالا خواهد شد (در دنيا آسايش نداشته سرگردان شود و در آخرت نيكبختى را از دست داده بكيفر هميشگى گرفتار گردد).
ابوجحيفه مىگويد: از اميرمؤمنان عليه السلام شنيدم كه مى فرمود:نخستين مرحلهاى از جهاد كه از شما مى گيرند و در آن مغلوب مىشويد جهاد با دست (جهاد عملى) است سپس جهاد با زبان و بعد جهاد با قلب. آنكس كه حتى با قلبش به طرفدارى معروف و مبارزه با منكر برنخيزد قلبش واژگونه مىشود! بالاى آن پايين و پايين آن بالا مىرود (و حس تشخيص نيك و بد را از دست مىدهد).
قلب هاى واژگونه!اين كلام نورانى در واقع تكميل بر دو گفتار حكيمانه اى است كه قبلا تحت شماره 373 و 374 آمد و ناظر به مراحل سه گانه امر به معروف و نهى از منكر است و در واقع هركدام از زاويه اى به اين مسئله مهم مى نگرد. «در اين جا ابوجحيفه[1] مى گويد: من از اميرمؤمنان(عليه السلام) شنيدم كه مى فرمود: نخستين مرحله اى از جهاد كه از شما مى گيرند و در آن مغلوب مى شويد جهاد با دست (جهاد عملى) است سپس جهاد با زبان و بعد جهاد با قلب»; (وَ عَنْ أَبِي جُحَيْفَةَ قَالَ: سَمِعْتُ أَمِيرَالْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) يَقُولُ: أَوَّلُ مَا تُغْلَبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْجِهَادِ الْجِهَادُ بِأَيْدِيكُمْ، ثُمَّ بِأَلْسِنَتِكُمْ ثُمَّ بِقُلُوبِكُمْ).روشن است كه ظالمان و دشمنان اسلام نخست تلاش مى كنند چراغ پرفروغ امر به معروف و نهى از منكر عملى را از مسلمانان بگيرند و اجازه ندهند كسى عملاً امر به معروف يا نهى از منكر كند مبادا موقعيت آن ها به خطر بيفتد.هنگامى كه جهاد عملى را خاموش كردند به سراغ جهاد زبانى مى روند و اجازه نمى دهند كسى بر فراز منابر يا در مجامع ديگر امر به معروف و نهى از منكر كند و كسانى را كه اقدام به اين كار كنند تحت تعقيب قرار مى دهند و حتى در تاريخ مى خوانيم كه گاه زبان بعضى از آن ها را قطع مى كردند تا نتوانند امر به معروف و نهى از منكر كنند و بساط ظالمان را متزلزل سازند مانند آنچه درباره ميثم تمار، آن يار باوفا و دوست مخلص على(عليه السلام) نقل شده كه حتى هنگامى كه او را به چوبه دار آويزان كردند (معمول بود طناب را زير بغل شخصى كه مى خواستند به دار بياويزند قرار مى دادند) باز بر فراز چوبه دار فضايل على(عليه السلام) را بيان مى كرد. ابن زياد دستور داد زبانش را قطع كردند.يا اين كه همچون ابوذر به نقطه دور افتاده اى تبعيد مى شدند تا كسى پيام زبان حق گويشان را نشنود آن گونه كه در زمان معاويه و خليفه سوم روى داد.و هنگامى كه اين مرحله از جهاد را گرفتند تبليغات منفى را آغاز مى كنند به گونه اى كه آن حالت تنفر قلبى را به تدريج از مردم بگيرند تا شعله جهاد با قلب نيز خاموش شود و يا اين كه وقتى جهاد عملى و جهاد با زبان گرفته شد و مدتى گذشت به تدريج انسان ها زشتى منكرات را فراموش مى كنند همان گونه كه انسان ماهر در انجام يك كار اگر مدتى آن را ترك كند مهارت خود را به كلى از دست خواهد داد.بعضى از شارحان نهج البلاغه احتمال ديگرى در تفسير اين كلام داده اند و آن اين كه وقتى حاكميت ظالمان ادامه پيدا كند نسل هايى كه بعداً روى كار مى آيند زشتى منكرات را فراموش مى كنند و به اين ترتيب جهاد با قلب نيز ترك مى شود.آنگاه امام(عليه السلام) در يك نتيجه گيرى پرمعنا مى فرمايد: «كسى كه حتى با قلبش از نيكى ها طرفدارى و با منكرات مبارزه نكند قلبش واژگونه مى شود، بالاى آن پايين و پايين آن بالا قرار مى گيرد»; (فَمَنْ لَمْ يَعْرِفْ بِقَلْبِهِ مَعْرُوفاً، وَ لَمْ يُنْكِرْ مُنْكَراً، قُلِبَ فَجُعِلَ أَعْلاَهُ أَسْفَلَهُ وَ أَسْفَلُهُ أَعْلاَهُ).معلوم است كه منظور از «قلب» در اين جا آن عضو صنوبرى كه وسيله رسانيدن خون به تمام اعضاى بدن است نمى باشد بلكه قلب در اين جا به معناى عقل و حس تشخيص است زيرا يكى از معانى قلب در لغت، همان عقل است. اشاره به اين كه انسان حس تشخيص نيك و بد را در چنان محيطى از دست مى دهد و به تدريج نيكى ها در نظرش زشت و زشتى ها در نظرش زيبا خواهد شد.در حديثى پرمعنا و پيشگويانه از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) چنين مى خوانيم: «كَيفَ بِكُمْ إِذَا فَسَدَتْ نِسَاؤُكُمْ وَ فَسَقَ شَبَابُكُمْ وَ لَمْ تَأْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ لَمْ تَنْهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ فَقِيلَ لَهُ وَ يكُونُ ذَلِكَ يا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ نَعَمْ وَ شَرٌّ مِنْ ذَلِكَ كَيفَ بِكُمْ إِذَا أَمَرْتُمْ بِالْمُنْكَرِ وَ نَهَيتُمْ عَنِ الْمَعْرُوفِ فَقِيلَ لَهُ يا رَسُولَ اللَّهِ وَ يكُونُ ذَلِكَ قَالَ نَعَمْ وَ شَرٌّ مِنْ ذَلِكَ كَيفَ بِكُمْ إِذَا رَأَيتُمُ الْمَعْرُوفَ مُنْكَراً وَ الْمُنْكَرَ مَعْرُوفاً; چگونه خواهيد بود هنگامى كه زنان شما فاسد شوند و جوانان شما فاسق و امر به معروف و نهى از منكر را ترك كنيد؟ كسى عرض كرد: اى رسول خدا(صلى الله عليه وآله)! آيا چنين امرى واقع مى شود؟ پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: آرى و بدتر از اين واقع خواهد شد. چگونه خواهيد بود هنگامى كه امر به منكر مى كنيد و نهى از معروف؟ عرض كردند: اى رسول خدا(صلى الله عليه وآله)! آيا چنين چيزى واقع خواهد شد؟ فرمود: آرى و بدتر از اين روى مى دهد. چگونه خواهيد بود هنگامى كه معروف را منكر و منكر را معروف (و زيبايى ها را زشت و زشتى ها را زيبا) خواهيد ديد؟».[2]در قرآن مجيد نيز آمده است كه يكى از كارهاى شيطان اين است كه زشتى ها را در نظر انسان زيبا نشان مى دهد: «(وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ فَهُمْ لاَ يَهْتَدُونَ); و شيطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داده، و آن ها را از راه بازداشته; و ازاين رو هدايت نمى شوند!».[3]اين كار مخصوص شياطين جن نيست بلكه شيطان هاى انسان نما نيز اين كار را انجام مى دهند.[4]*****پی نوشت:[1]. نام او وهب بن وهب و بعضى گفته اند وهب بن عبد الله سوائى است كه در خردسالى پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) را درك كرد و جزء جوان ترين صحابه محسوب مى شود با اين حال احاديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) شنيده و روايت كرده است. در حديثى آمده است كه ابو جحيفه غذاى فراوانى خورده بود و خدمت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) رسيد و در حضور آن حضرت آروغى زد. پيغمبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: ابو جحيفه چنين مكن. كسى كه در دنيا بيش از همه سير شود در قيامت بيش از همه گرسنه خواهد بود. ابو جحيفه كه اين سخن را شنيد ديگر هرگز شكم خود را پر از غذا نمى كرد حتى فرداى شبى كه شام مى خورد، صبحانه نمى خورد و آن روز كه صبحانه مى خورد شام نمى خورد (و گفتار پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) را به طور كامل اطاعت كرد) ابو جحيفه بعداً به كوفه آمد و در تمام جنگ هاى اميرمؤمنان على(عليه السلام) در ركاب آن حضرت بود. على (عليه السلام) او را دوست مى داشت و به او اعتماد مى كرد و او را وهب الخير مى ناميد و (به سبب اعتمادى كه به او داشت) او را مأمور بيت المال كوفه كرد. وى در سال 72 هجرى قمرى دنيا را وداع گفت. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 276)[2]. كافى، ج 5، ص 59، ح 14.[3]. نمل، آيه 24.[4]. سند گفتار حكيمانه: در مصادر چنين آمده است كه اين كلام نورانى را قبل از سيد رضى على بن ابراهيم قمى در تفسيرش و قاضى قضاعى در كتاب دستور معالم الحكم با تفاوتى آورده اند. همچنين سيد ابوطالب يحيى بن الحسين الحسنى (متوفاى 424) در امالى خود آن را به صورت مسند ذكر كرده و (بعد از سيد رضى) ابو حامد غزالى در احياء العلوم آن را با تفاوتى آورده است و نيز روايت آمدى در غررالحكم تفاوتى با روايت سيد رضى و روايت ديگران دارد و نشان مى دهد هركدام آن را از منبع خاص خود گرفته اند. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 277)
ابو جحيفه«» مى گويد شنيدم: امير المؤمنين (ع) مى فرمود: «أَوَّلُ مَا تُغْلَبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْجِهَادِ- الْجِهَادُ بِأَيْدِيكُمْ ثُمَّ بِأَلْسِنَتِكُمْ ثُمَّ بِقُلُوبِكُمْ- فَمَنْ لَمْ يَعْرِفْ بِقَلْبِهِ مَعْرُوفاً وَ لَمْ يُنْكِرْ مُنْكَراً- قُلِبَ فَجُعِلَ أَعْلَاهُ أَسْفَلَهُ وَ أَسْفَلُهُ أَعْلَاهُ»:جهاد با دست و زبان و دل همان انكار و ردّ منكر به وسيله آنهاست، و جهاد با دست نخستين چيزى است كه باعث شكست مى شود، از اين رو هدف نخستين دشمن، از بين بردن قدرت دست و مقاومت با دست است، در صورتى كه بتواند اين كار را بكند، از بين بردن قدرت زبان سهل خواهد بود.پس اگر بپرسى: چرا امام (ع) فرمود: «ثمّ بقلوبكم» جهاد با قلب را در آخر آورد در حالى كه معلوم است، دشمن از دل آگاه نمى شود، و قدرت از بين بردن جهاد به وسيله دل را ندارد.در پاسخ مى گويم: مقصود امام (ع) آن است كه وقتى آنان در جهاد با دست و زبان شكست بخورند، و مدّتى بر آنها بگذرد كه امر به معروف و نهى از منكر را ترك گويند و منكر مكرّر به گوشها، چشمها و دلهايشان برخورد كند و با اين همه، انكارى به عمل نيايد، اين خود معناى شكست در جهاد با دل است.عبارت: «فمن لم يعرف بقلبه...» براى آن است كه از ترك امر به معروف و نهى از منكر برحذر دارد به دليل آن كه باعث زير و رو شدن انسان مى شود، و كلمه قلب را براى واژگون افتادن در گودالهاى زشتيها و دركات آتش جهنّم استعاره آورده است. و از آن رو تنها انكار قلبى را باعث چنين پى آمدى دانسته كه انكار قلبى هميشه ممكن است و زيان ترسناك جهاد با دست و زبان را نيز ندارد.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 466
الستون بعد ثلاثمائة من حكمه عليه السّلام:(360) و عن أبي جحيفة قال: سمعت أمير المؤمنين عليه السّلام يقول: [إنّ] أول ما تغلبون عليه من الجهاد الجهاد بأيديكم ثمّ بألسنتكم ثمّ بقلوبكم، فمن لم يعرف بقلبه معروفا، و لم ينكر منكرا قلب فجعل أعلاه أسفله و أسفله أعلاه. (84363- 84326)
المعنى:أخبر عليه السّلام في هذا الكلام إلى تسلّط الجائرين على حكومة الاسلام فيسلبون من المسلمين المؤمنين القوّة و القدرة على إجراء أحكام الدّين و الأمر بالمعروف و النهي عن المنكر فلم يكن لهم إمام ظاهر قاهر يمنع من المناهي و يجري الحدود على من ارتكب المعاصي فيكتفون بالوعظ و الانذار باللّسان، فلمّا استكمل سلطة الغاصب منع من ذلك فلا يقدرون على أداء الوظيفة باللّسان أيضا. ثمّ إذا دام ملك الجور و الباطل و نشأ بينهم الولدان الأصاغر لا يحصل لهم ملكة الايمان و الاعتقاد، فلا ينكرون المنكر بقلوبهم، بل يصير المنكر معروفا و المعروف منكرا فينتكس قلوبهم و يدركون الحق باطلا، و الباطل حقا فقوله عليه السّلام (جعل أعلاه أسفله) كناية عن درك خلاف الحق و الواقع. قال الشارح المعتزلي: و من يقول بالأنفس الجسمانية، و أنها بعد المفارقة يصعد بعضها إلى العالم العلوي، و هي نفوس الأبرار، و بعضها ينزل إلى المركز و هي نفوس الأشرار، يتأوّل هذا الكلام على مذهبه، فيقول: إنّ من لا يعرف بقلبه معروفا أي لا يعرف من نفسه باعثا عليه و لا متقاضيا بفعله، و لا ينكر بقلبه منكرا أى لا يأنف منه و لا يستقبحه و يمتعض من فعله يقلب نفسه الّتي كان سبيلها أن تصعد إلى عالمها فتجعل هاوية في حضيض الأرض، و ذلك عندهم هو العذاب و العقاب- انتهى.الترجمة:أبي جحيفه گويد: شنيدم أمير المؤمنين مى فرمود: نخست چيزى كه از وظيفه جهاد از دست شما گرفته شود جهاد با دست است، و سپس جهاد با زبان، و سپس جهاد با دل، و كسى كه از دل شناساى معروف نباشد و با دل منكر را ناپسند نداند دلش وارونه شده و سروته گرديده.
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص131
و روى ابو جحيفة قال: سمعت امير المؤمنين عليه السّلام يقول: انّ اول ما تغلبون عليه من الجهاد، الجهاد بايديكم، ثم بألسنتكم، ثم بقلوبكم، فمن لم يعرف بقلبه معروفا و لم ينكر منكرا، قلب فجعل اعلاه اسفله، و اسفله اعلاه. «ابو جحيفه گويد: از امير المؤمنين عليه السّلام شنيدم مى فرمود: نخستين مرحله از جهاد كه از آن باز مى مانيد، جهاد با دستهايتان خواهد بود و سپس به زبانهايتان و پس از آن به دلهايتان و آنكه با دل كار پسنديده را پسنديده و كار ناپسند را زشت نشمرد سرشت او دگرگون مى گردد، فرازش نشيب و نشيب او فراز مى شود.»