وَ قَالَ (عليه السلام): الْبُخْلُ جَامِعٌ لِمَسَاوِئِ الْعُيُوبِ، وَ هُوَ زِمَامٌ يُقَادُ بِهِ إِلَى كُلِّ سُوء.
و فرمود (ع): بخل صفتى است جامع همه بديها و عيبها. بخل مهارى است كه آدمى را به سوى هر ناشايست مى كشاند.
و آن حضرت فرمود: بخل جامع تمام عيب هاى زشت است، و اين خصلت افسارى است كه آدمى را به سوى تمام زشتى ها مى برد.
آثار شوم بخل ورزى (اخلاقى، اقتصادى):و درود خدا بر او، فرمود: بخل ورزيدن كانون تمام عيب ها، و مهارى است كه انسان را به سوى هر بدى مى كشاند.
[و فرمود:] تنگ چشمى همه بديها را فراهم گرداند و مهارى است كه به سوى هر بدى كشاند.
امام عليه السّلام (در نكوهش بخل و زفتى) فرموده است:بخل گرد آورنده بديها و زشتيها و مهارى است كه (شخص) بآن بهر بدى كشيده ميشود (چون بخل بحسد و حرص و قطع رحم و ظلم به مستمندان و مانند اين معاصى مى كشد).
امام(عليه السلام) فرمود: بخل، جامع تمام عيوب است و وسيله اى است كه انسان را به هر بدى اى مى كشاند.
سرچشمه تمام عيوب:امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه بخل را به عنوان يك صفت رذيله كه سرچشمه رذايل ديگر است معرفى كرده، مى فرمايد: «بخل، جامع تمام عيب ها و وسيله اى است كه انسان را به سوى هر بدى اى مى كشاند»; (الْبُخْلُ جَامِعٌ لِمَسَاوِي الْعُيُوبِ، وَهُوَ زِمَامٌ يُقَادُ بِهِ إِلَى كُلِّ سُوء).«مساوى» ظاهراً جمع «مسائة» به معناى بدى است و بعضى گفته اند كه «مساوى» جمع «مسوى» مى باشد. انسان بخيل از يك سو از پرداخت حقوق شرعى امتناع كرده و سعى مى كند تا آن جا كه ممكن است از آن بكاهد. از سويى ديگر در مواردى كه صله رحمى ايجاب مى كند به احرام كمك نمايد خوددارى مى كند و به اين ترتيب جزء قاطعان رحم مى شود. از سويى ديگر به سبب علاقه فوق العاده به اندوختن مال ممكن است آلوده احتكار، رباخوارى، غش در معامله و انواع كسب هاى حرام شود. نيز براى پوشانيدن چهره واقعى خود به سراغ رياكارى مى رود و براى اين كه در برابر درخواست كنندگان كمك جواب رد بدهد متوسل به انواع دروغ ها مى شود و به اين ترتيب بخل، سرچشمه گناهان فراوان و عيوب بسيار خواهد بود. از طرف ديگر شخص بخيل در اعتقادات خود نيز مشكل دارد چراكه اگر سوءظن به خدا نداشت انفاق مى كرد و به وعده هاى الهى دل خوش بود. البته بخل درجاتى دارد و تمام صفاتى كه گفته شد مربوط به تمام درجات نيست هرچه شديدتر باشد آثار سوئش بيشتر است.حقيقت بخل آن است كه انسان نخواهد ديگرى از اموال يا موقعيت او و يا علم او برخوردار شود. دانشمندان براى بخل انواع و اقسامى شمرده اند. كمترين آن اين است كه انسان نخواهد ديگران از امكانات او استفاده كنند و بالاترين آن اين است كه نخواهد ديگران از اموال يكديگر، يا از اموال خودشان بهره مند گردند و گاه بخل به قدرى شديد مى شود كه انسان دربرابر خويشتن هم بخيل مى گردد و حاضر نيست خودش از امكاناتش بهره مند شود.قرآن مجيد بخيلان را به عذاب خواركننده تهديد كرده است، مى فرمايد: «(الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَاباً مُّهِيناً); آن ها كسانى هستند كه بخل مى ورزند، و مردم را به بخل دعوت مى كنند، و آنچه را كه خداوند از فضل (و رحمت) خود به آن ها داده، كتمان مى نمايند. (اين عمل، در حقيقت از كفرشان سرچشمه گرفته;) و ما براى كافران، عذاب خواركننده اى آماده كرده ايم».[1]قابل توجه اين كه خداوند اينگونه افراد را جزء كافران شمرده است.در احاديث اسلامى نكوهش هاى زيادى درباره بخل و بخيل آمده است ازجمله در حديثى كه در غررالحكم از امام اميرمؤمنان(عليه السلام) نقل شده است مى خوانيم: «البُخلُ يُذِلّ مُصاحِبَه وَيُعِزّ مُجانِبَهُ; بخل، صاحبش را ذليل و بيگانه از او را عزيز مى كند».[2]در حديث ديگرى از همان منبع و از همان حضرت مى خوانيم: «البَخيلُ يَبخَلُ عَلى نَفسِه باليَسيرِ مِن دُنياه ويَسمَحُ لِوراثهِ بِكُلِّها; بخيل حتى مقدار كمى از دنيا را بر خود حرام مى كند ولى همه آن را در اختيار وارث مى گذارد».[3]نيز در حديث ديگرى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «الْبَخِيلُ بَعِيدٌ مِنَ اللَّهِ بَعِيدٌ مِنَ الْجَنَّةِ قَرِيبٌ مِنَ النَّار; بخيل از خدا و مردم دور است و به آتش دوزخ نزديك».[4]سرچشمه اصلى بخل همان سوءظن به وعده هاى الهى است آن جا كه در برابر انفاق وعده جبران بى شمار فرموده و بخيل به اين وعده هاى صريح الهى اعتنا نمى كند.اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى فرمايد: «البُخلُ بالمَوجودِ سُوءُ الظّنِّ بالمَعبودِ; بخل ورزيدن درباره آنچه انسان در اختيار دارد نشانه سوءظن به معبود است».[5]نقطه مقابل بخل سخاوت است كه صفت بارز اولياءالله و مؤمنان راستين مى باشد. آن ها آنقدر سخاوت به خرج مى دادند كه گاه تمام يا بخش عمده زندگى خود را در اختيار ديگران مى گذاشتند.يكى از شاخه هاى بخل، بخل در علم است كه متأسفانه مصاديق زيادى دارد: مطلبى را كشف كرده و حاضر نيست به ديگران بياموزد و گاه بخيلانى در علوم پيدا مى شوند كه علم و دانش خود را با خود به گور مى برند. در دنياى امروز بخل در علم از ناحيه سردمداران جهان يك كار رايج و بسيار زشت است كه حاضر نيستند حتى فرمول هاى داروهاى نجات بخش را در اختيار ديگران بگذارند هرچند اين كار سبب مرگ افراد زيادى شود.البته همه بخيلان در تمام شاخه هاى بخل مشترك نيستند بعضى بخل به مال دارند بعضى بخل به مقام و گروهى بخل به علم و دانش و گاه بعضى همه اين بخل ها را در خود جمع مى كنند.در عصر و زمان ما كسانى پيدا مى شوند كه چندين شغل را در اختيار گرفته اند (گاه بيش از ده شغل) در حالى كه جوانانى پيدا مى شوند كه از عهده آن ها برمى آيند ولى آن بخيلان حاضر نيستند يكى از آن ها را در اختيار آنان بگذارند و اين نهايت بخل و پستى است. به خدا پناه مى بريم از اين كه گرفتار چنين رذيله اخلاقى شويم كه ما را، هم از خدا دور مى كند و هم از خلق خدا.[6]*****پی نوشت:[1]. نساء، آيه 37.[2]. غررالحكم، ح 6553.[3]. غررالحكم، ح 6515.[4]. مستدرك الوسائل، ج 15، ص 259، ح 14.[5]. غررالحكم، ح 6512.[6]. سند گفتار حكيمانه: در مصادر آمده است كه اين كلام حكيمانه را طرطوشى (متوفاى 520 از دانشمندان اندلس كه در شهر طرطوش مى زيسته است) در كتاب سراج الملوك در ضمن حكمت هاى آن حضرت(عليه السلام) آورده و مرحوم ابن شعبه حرانى آن را در كتاب تحف العقول در وصيت حضرت به امام حسين(عليه السلام) با تفاوت هايى ذكر كرده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 280). اضافه بر اين ميدانى در مجمع الامثال، ج 2، ص 421 با تفاوت هايى و زمخشرى در ربيع الابرار، ج 4، ص 393 عين آن را ذكر كرده است.
امام (ع) فرمود: «الْبُخْلُ جَامِعٌ لِمَسَاوِئِ الْعُيُوبِ- وَ هُوَ زِمَامٌ يُقَادُ بِهِ إِلَى كُلِّ سُوءٍ»:بخل صفت ناپسند كوتاهى از فضيلت بخشندگى است و لازمه آن نادانى است زيرا شخص بخيل نمى داند كه مال را در كجا بايد مصرف كند و نيز مستلزم تبهكارى است زيرا او در خواسته هاى خود و دلبستگى فراوانش به دنيا افراط كرده است و نيز موجب ترس است چون كسى كه در مال خود بخل بورزد، نسبت به جان خويش بخيلتر خواهد بود، و اين باعث تن به ظلم دادن و ستم كردن است، به جهت كوتاهى وى از فضيلت عدل و ميانه روى در مال خود. و همين طور باعث حرص، حسد، آزمندى و دون همّتى و دروغ، و مكر و خيانت و قطع رحم و رعايت نكردن برابرى و مواسات است. بى توجهى و كوتاهى نسبت به فضيلتى از فضايل از پيامدهاى بخل و از ملحقات آن است يعنى از معايب زشتى است كه امام (ع) بخل را جامع همه زشتيها دانسته است، و بخل است كه انسان را به سمت تمام آن بديها مى كشاند.كلمه «زمام» را به اعتبار اين كه چون افسارى به سمت اين بديها رهبرى مى كند و مى كشاند، استعاره آورده است.
الثالثة و الستون بعد ثلاثمائة من حكمه عليه السّلام:(363) و قال عليه السّلام: البخل جامع لمساوى العيوب، و هو زمام يقاد به إلى كلّ سوء. (84430- 84416)
المعنى:البخل: انقباض في النفس يمنع البخيل عن بذل ما في وسعه من المقدرة الانسانية و المالية فيما يستحقّه و يستحسن، فيمنع الفقير عن بذل المال لرفع سوء الحال و يبخل باعطاء المعونة في مورد الاستعانة، و يجمع له مساوى العيوب من ترك الطاعة للّه و قطع الاعانة عن عباد اللَّه.قال الشارح المعتزلي: و حق للجود بأن يقرن بالايمان، فلا شيء أخصّ به و أشدّ مجانسة له منه، فانّ من صفة المؤمن انشراح الصدر كما قال تعالى: «فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً كَأَنَّما يَصَّعَّدُ فِي السَّماءِ» (125- الانعام) و هذا من صفات الجواد و البخيل لأنّ الجواد واسع الصدر منشرح مستبشر للانفاق و البذل، و البخيل قنوط ضيق الصّدر حرج القلب ممسك قال النبيّ صلّى اللَّه عليه و آله «و أىّ داء أدوأ من البخل» و البخل على ثلاثة
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 469
أضرب: بخل الانسان بماله على نفسه، و بخله بماله على غيره، و بخله بمال غيره على غيره أو على نفسه.و قال ابن ميثم: و كلّ طرف تفريط لفضيلة من الفضائل فانّه من توابع البخل و لواحقه، و هي مساوي العيوب الّتي اخبر عن استجماعه لها، و أنّه زمام إلى كلّ منها.الترجمة:فرمود: بخل جامع همه بديهاى عيوبست و مهاريست كه بوسيله آن به هر بدى كشانده مى شود.
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص132
البخل جامع لمساوىء العيوب، و هو زمام يقاد به الى كل سوء. «بخل جمع آورنده براى بديهاى همه عيوب است و لگامى است كه به سوى هر بدى مى كشاند.»
درباره بخل و تنگ چشمى پيش از اين سخن گفته شد و اينك مطالب ديگرى در اين باره مى آوريم. پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده است: «جود درختى از درختهاى بهشت است، هر كس يكى از شاخه هاى آن را در دست بگيرد او را به بهشت مى رساند، و بخل درختى از درختهاى دوزخ است، هر كس يكى از شاخه هاى آن را در دست بگيرد او را به دوزخ مى رساند.» و همان حضرت فرموده است: «چه دردى بدتر از بخل است.»
و خداوند سبحان فرموده است: «و هر كس از بخل نفس خويش نگه داشته شود همانا كه آنان رستگاران هستند.»، و از شرافت جود اين است كه خداوند آن را با ايمان قرين ساخته و شخص بخشنده را اهل فلاح دانسته و در آغاز سوره بقره فرموده است: «كسانى كه به غيب ايمان آورده اند و نماز را برپا مى دارند و از آنچه به ايشان روزى كرده ايم انفاق مى كنند... آنان رستگاران هستند.» و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرموده است: «هرگز ايمان و بخل در دلى جمع نمى شود.»
گفته اند، جود فقط در مورد جود خداوند به كار مى رود كه خالى از هر خواسته و غرض است و كسى كه به خواسته و غرضى جود مى كند و به عنوان مثل ستايش را دوست مى دارد و به آن منظور جود مى كند، تاجرى است كه چيزى را مى دهد تا چيز ديگرى را بستاند.