وَ قَالَ (عليه السلام): لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ، بَلْ لَا تَقُلْ كُلَّ مَا تَعْلَمُ؛ فَإِنَّ اللَّهَ فَرَضَ عَلَى جَوَارِحِكَ كُلِّهَا فَرَائِضَ يَحْتَجُّ بِهَا عَلَيْكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.
و فرمود (ع): چيزى را كه نمى دانى مگوى، حتى بسيارى از چيزهايى را، كه مى دانى، بر زبان مياور. زيرا خدا بر اعضاى تو احكامى واجب كرده كه در آن روز به آنها بر تو حجت آورد.
و آن حضرت فرمود: آنچه را نمى دانى مگو، بلكه هر چه را هم مى دانى به زبان نياور، كه خداوند پاك برنامه هايى را بر اندامت واجب نموده كه در قيامت به همانها بر تو احتجاج خواهد كرد.
ارزش سكوت (اخلاقى، تربيتى):و درود خدا بر او، فرمود: آنچه نمى دانى مگو، بلكه همه آنچه را كه مى دانى نيز مگو، زيرا خداوند بزرگ بر اعضاء بدنت چيزهايى را واجب كرده كه از آنها در روز قيامت بر تو حجّت آورد.
[و فرمود:] مگو آنچه نمى دانى، بلكه مگو هر چه مى دانى، چه خدا بر اندامهاى تو چيزهايى واجب كرد و روز رستاخيز بدان اندامها بر تو حجت خواهد آورد.
امام عليه السّلام (نيز در باره سخن) فرموده است:آنچه را نمى دانى مگو (چون يا دروغ است يا احتمال دروغ در آن مى رود و ديگر از سخن روى جهل و نادانى واجب است دورى گزيد) بلكه هر چه را هم ميدانى مگو (چون ممكن است براى خودت يا براى ديگرى زيان داشته باشد مانند فاش كردن راز كسى) زيرا خداوند سبحان بر همه اعضاء و اندام تو احكامى را واجب كرده كه روز قيامت بآنها بر تو دليل و بهانه مى آورد (مثلا مى فرمايد بتو زبان دادم كه سخن حقّ و بجا بگوئى و چون اطاعت نكردى شايسته عذاب و كيفر هستى).
امام(عليه السلام) فرمود: چيزى را كه علم به آن ندارى مگو بلكه همه آنچه را كه مى دانى نيز مگو، زيرا خداوند بر تمام اعضاى تو واجباتى قرار داده كه روز قيامت از آن ها بازخواست خواهد كرد.
دو نكته حكيمانه:امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به دو نكته مهم اشاره مى فرمايد: نخست اين كه انسان بايد از گفتن چيزى كه درباره آن آگاهى ندارد بپرهيزد، مى فرمايد: «آنچه را نمى دانى مگو»; (لاَ تَقُلْ مَا لاَ تَعْلَمُ).زيرا اولاً در آيات متعددى از قرآن مجيد از اين كار نهى شده است به خصوص هرگاه اسناد به خداوند متعال داده شود. در سوره بقره مى فرمايد: «(إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ); او شما را فقط به بدى ها و كار زشت فرمان مى دهد; (و نيز دستور مى دهد) آنچه را كه نمى دانيد، به خدا نسبت دهيد».[1]در سوره اعراف نيز مى خوانيم كه خداوند مى فرمايد: «(قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّىَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالاِْثْمَ وَالْبَغْىَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَنْ تُشْرِكُوا بِاللهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَاناً وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ); بگو: «خداوند، تنها اعمال زشت را، چه آشكار باشد چه پنهان، حرام كرده است; و (همچنين) گناه و ستم به ناحق را; و اين كه چيزى را كه خداوند دليلى براى آن نازل نكرده، شريك او قرار دهيد; و به خدا مطلبى نسبت دهيد كه نمى دانيد».[2]در سوره اسراء مى فرمايد: «(وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولا); از آنچه به آن آگاهى ندارى، پيروى مكن، چراكه گوش و چشم و دل، همه مسئول اند».[3]ثانياً ازنظر عقل نيز كار قبيحى است زيرا هنگامى كه انسان چيزى را نمى داند ولى به طور قطع از آن خبر مى دهد مفهومش اين است كه من درباره آن علم و اطلاع دارم در حالى كه اين دروغ است و دروغ، از زشت ترين كارهاست.اضافه بر اين امكان دارد آن سخن برخلاف واقع و كذب باشد بنابراين ذكر آن به طور قطع، نوعى تجرى در برابر خداوند است چراكه چيزى را بى پروا مى گويد كه احتمال دارد معصيت خداوند باشد.مرحوم كلينى در جلد اول كتاب كافى بابى تحت عنوان «النَّهْى عَنِ الْقَوْلِ بِغَيرِ عِلْم» ذكر كرده كه در آن روايات بسيارى آورده است. ازجمله در حديثى از امام صادق(عليه السلام) نقل مى كند كه فرمود: «لِلْعَالِمِ إِذَا سُئِلَ عَنْ شَىء وَ هُوَ لاَ يعْلَمُهُ أَنْ يقُولَ اللَّهُ أَعْلَمُ وَلَيسَ لِغَيرِالْعَالِمِ أَنْ يقُولَ ذَلِكَ; هنگامى كه سؤالى از شخص عالمى شود در حالى كه پاسخ آن را نمى داند بايد بگويد: «الله اعلم» و كسى كه عالم نيست حتى اين جمله را هم نبايد بگويد (زيرا او علمى ندارد كه خدا را از خود اعلم بداند)».[4]در حديث ديگرى از آن حضرت آمده است كه شخص غير عالم در برابر چنين سؤالى بايد بگويد: «لا ادرى; نمى دانم» و نگويد: «الله اعلم».[5]در حديث ديگرى مى خوانيم كه زرارة ابن اعين از امام باقر(عليه السلام) پرسيد: خداوند چه حقى بر بندگان دارد؟ امام(عليه السلام) فرمود: «أَنْ يقُولُوا مَا يعْلَمُونَ وَيقِفُوا عِنْدَ مَا لاَ يعْلَمُون; از آنچه مى دانند سخن بگويند و درباره آنچه نمى دانند توقف كنند».[6]احاديث ديگرى نيز قريب به همين مضمون نقل شده است.مرحوم علامه مجلسى نيز در جلد دوم بحارالانوار باب 16، همين مطلب (نهى از گفتن چيزى بدون آگاهى از آن) را عنوان كرده و آيات متعدد و 50 روايت در اين زمينه نقل كرده است.در دومين نكته امام(عليه السلام) مى فرمايد: «بلكه همه آنچه را مى دانى نيز مگو زيرا خداوند بر تمام اعضاى انسان واجباتى قرار داده كه در قيامت از آن ها بازخواست مى كند»; (بَلْ لاَ تَقُلْ كُلَّ مَا تَعْلَمُ، فَإِنَّ اللّهَ فَرَضَ عَلَى جَوَارِحِكَ كُلِّهَا فَرَائِضَ يَحْتَجُّ بِهَا عَلَيْكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ).زيرا اولاً بيان آنچه انسان مى داند گاه افشاى اسرار مؤمنين و گاه غيبت و عيب جويى ديگران است و گاه سبب اهانت و يا ايجاد اختلاف در ميان مردم و يا اشاعه فحشا و يا سبب اضطراب افكار عمومى مى شود و يا افراد كم استعدادى را به گمراهى مى افكند كه همه اين ها از مصاديق گناه است.ثانياً بيان آنچه انسان مى داند گاهى سبب انحراف از فضايل اخلاقى است زيرا گاهى خودستايى و اظهار كبر و غرور و برترى بر ديگران است و گاه شكل ريا و سمعه به خود مى گيرد كه تمام اين ها مذموم است.علتى كه امام(عليه السلام) براى نكته دوم گفته است مقصود ايشان را كاملاً آشكار مى سازد و آن اين كه چشم و گوش و دست و پا و زبان هركدام مسئوليتى دارند: (إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولا)[7] و مسئوليت زبان از همه اعضا بيشتر است و گناهانى كه با زبان انجام مى شود فزون تر و متنوع تر مى باشد.اين احتمال نيز وجود دارد كه كلام اخير امام(عليه السلام) بيان علت براى هر دو بخش كلام آن حضرت باشد.ولى نبايد فراموش كرد كه امام(عليه السلام) مى فرمايد: همه آنچه را مى دانى (كُلّ ما تعلَم). اشاره به اين كه بسيارى از چيزهايى را كه انسان مى داند بايد براى ديگران بيان كند و مردم را از جهل و بى خبرى درباره احكام الهى و مفاسد اخلاقى و يا خطراتى كه جامعه اسلامى را تهديد مى كند خارج سازد.[8]*****پی نوشت:[1]. بقره، آيه 169.[2]. اعراف، آيه 33.[3]. اسراء، آيه 36.[4]. كافى، ج 1، ص 42، ح 5.[5]. همان، ح 6.[6]. همان، ص 43، ح 7[7]. اسراء، آيه 36.[8]. سند گفتار حكيمانه: قبل از سيد رضى مرحوم صدوق اين كلام حكيمانه را در كتاب من لا يحضر و مرحوم مفيد در كتاب اختصاص ضمن وصاياى امام(عليه السلام) به فرزندش محمّد بن حنفية آورده اند. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص279)
امام (ع) فرمود: «لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ بَلْ لَا تَقُلْ كُلَّ مَا تَعْلَمُ- فَإِنَّ اللَّهَ فَرَضَ عَلَى جَوَارِحِكَ كُلِّهَا- فَرَائِضَ يَحْتَجُّ بِهَا عَلَيْكَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»:امام (ع) از گفتن چيزى كه انسان نمى داند نهى فرموده است، براى اين كه آن دروغ است و يا احتمال دروغ در آن مى رود، و چون چنين سخنى از روى نادانى است پس دورى كردن از آن واجب است، و امّا اين كه از گفتن تمام دانستنيها نهى فرموده است براى اينست كه ممكن است براى خود گوينده و يا براى ديگران زيانى داشته باشد، مثل فاش كردن رازى كه باعث اذيّت وى و يا اذيّت كسى شود كه راز را به او گفته است، و از اين كار با عبارت: «فانّ اللّه...» كه صغراى قياس مضمرى است، بر حذر داشته است.امورى كه خداوند بر هر عضوى از اعضاى بدن واجب گردانيده عبارت است، -به طور مثال- براى زبان گفتن هر چيزى را به جاى خود، و همچنين براى چشم، نگريستن بجا و امثال اينها براى ديگر جوارح. و كبراى مقدّر چنين است: و هر چه را كه خداوند بر اعضاى انسان واجب گردانيده واجباتى است كه روز قيامت بدان وسيله براى ترك و يا عمل به آنها با وى احتجاج مى كند، پس لازم است كه آدمى آنها را رعايت كند.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 472
السابعة و الستون بعد ثلاثمائة من حكمه عليه السّلام:(367) و قال عليه السّلام: لا تقل ما لا تعلم، بل لا تقل كلّ ما تعلم فإنّ اللَّه سبحانه [قد] فرض على جوارحك كلّها فرائض يحتجّ بها عليك يوم القيامة. (84607- 84582)
المعنى:قد نهى عليه السّلام في كلامه هذا عن أمرين:1- القول بغير علم و هو إن كان في الامور الشرعيّة كبيان المعارف و الأحكام و الاداب الدينيّة فلا إشكال في حرمته، لأنّ بيان الحكم الشرعى و الفتوى بغير علم محرّم و افتراء على اللَّه و نهي عنه في قوله تعالى «قُلْ أَ رَأَيْتُمْ ما أَنْزَلَ اللَّهُ لَكُمْ مِنْ رِزْقٍ فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَراماً وَ حَلالًا قُلْ آللَّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُونَ» (59- يونس) و في معناها آيات كثيرة.و أمّا في غيرها فحيث إنّ ظاهر الكلام علم القائل بما يقول على وجه الدّلالة الالتزاميّة فيصير كذبا محرّما إلّا أن تقيّده بما يسلب هذا الظاهر كقوله: أظنّ كذا أو أحتمل أن يكون كذا.2- النّهى عن القول بكلّ ما يعلم و له موارد من الحرمة، كما إذا انطبق على الغيبة أو كشف سرّ المؤمن أو ما يوجب ضررا على غيره و غير ذلك، و الظاهر أنّ المقصود النهي على وجه التحريم، فانّه يوافق ما ذكره عليه السّلام من التعليل بقوله (فانّ اللَّه سبحانه قد فرض على جوارحك كلّها فرائض) إلخ- فهو سالبة جزئيّة.الترجمة:فرمود: آنچه را نداني مگو و هر آنچه را داني همه را مگو، زيرا خدا بر جوارح تو فرائضي مقرّر داشته كه در روز رستاخيز تو را مسئول آنها مى شناسد و از تو بازخواست مى فرمايد.
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص136
لا تقل ما لا تعلم، بل لا تقل كل ما تعلم، فانّ الله سبحانه قد فرض على جوارحك كلها فرائض يحتج بها عليك يوم القيامة. «چيزى را كه نمى دانى مگو، بلكه همه چيزهايى را هم كه مى دانى مگو، كه خداوند بر اندامهاى تو چيزهايى را واجب فرموده است و روز قيامت بر آنها بر تو حجت خواهد آورد.»