وَ قَالَ (عليه السلام): مَا خَيْرٌ بِخَيْرٍ بَعْدَهُ النَّارُ، وَ مَا شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الْجَنَّةُ؛ وَ كُلُّ نَعِيمٍ دُونَ الْجَنَّةِ فَهُوَ مَحْقُورٌ، وَ كُلُّ بَلَاءٍ دُونَ النَّارِ عَافِيَة.
الْمَحْقُور: حقير، ناچيز.
و فرمود (ع): خيرى كه پس از آن عذاب آتش باشد، خير نيست و شرّى كه پس از آن نعيم بهشت بود، شر نيست. هر نعمتى جز نعمت بهشت، حقير است و هر بلايى، جز عذاب آتش، عافيت است.
و آن حضرت فرمود: خيرى كه پس از آن عذاب خداست خير نيست، و رنجى كه پس از آن بهشت است رنج نيست. هر نعمتى پايين تر از بهشت كم ارزش، و هر بلايى پست تر از جهنم عافيت است.
شناخت خوبى ها و بدى ها (اخلاقى، اعتقادى):و درود خدا بر او، فرمود: خيرى كه در پى آن آتش باشد، خير نخواهد بود، و شرّى كه در پى آن بهشت است شرّ نخواهد بود، و هر نعمتى بى بهشت ناچيز است، و هر بلايى بى جهنّم، عافيّت است.
[و فرمود:] خيرى را كه آتش -دوزخ- در پى بود خير نتوان به حساب آورد، و شرّى را كه پس آن بهشت بود، شرّ نتوان وصف كرد. هر نعمتى جز بهشت خوارست، و هر بلايى جز آتش -دوزخ- عافيت به شمار.
امام عليه السّلام (در نيكى و بدى حقيقى) فرموده است:1- خوشى و نيكى (سود دنيا) كه پس از آن آتش باشد (موجب كيفر الهىّ گردد در حقيقت) خوشى و نيكى نيست، و ناخوشى و بدى (سختى دنيا) كه پس از آن بهشت باشد (در حقيقت) ناخوشى و بدى نيست،2- و هر نعمتى پائين تر از بهشت كوچك و بى اهميّت است، و هر بلاء و گرفتارى كمتر از آتش آسايش و آسودگى است (زيرا نعمتى را نعمت توان گفت كه پى آن كيفر نباشد و سختى را سختى توان دانست كه پى آن آسايش هميشگى نباشد).
امام عليه السلام فرمود: آن خوبى و نعمتى كه بهدنبالش جهنم باشد خوبى نيست و آن بدى و مشكلى كه بعد از آن بهشت باشد بدى نيست، هر نعمتى در مقايسه با بهشت، حقير و كوچك است و هر رنج و بلايى در مقايسه با جهنم، تندرستى و عافيت محسوب مىشود.
همه چيز دنيا در برابر آخرت ناچيز است:همان گونه كه در مصادر اين گفتار حكيمانه اشاره شد مرحوم كلينى آن را در كتاب كافى آورده و به صورت بخشى از خطبه بسيار مفصلى است كه به نام خطبه وسيله معروف شده و طبق نقل كافى اميرمؤمنان على(عليه السلام) اين خطبه را در مدينه بعد از هفت روز از وفات پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) ايراد كرد و مواعظ بسيار مهمى در آن بيان شده كه اگر مردم آن را به كار مى بستند وضع مسلمانان بسيار بهتر از امروز بود.امام(عليه السلام) به دو نكته مهم درباره خير و شر در اين كلام نورانى اشاره كرده است; نخست مى فرمايد: «آن خوبى و نعمتى كه جهنم دنبال آن باشد خوبى نيست»; (مَا خَيْرٌ بِخَيْر بَعْدَهُ النَّارُ). سپس مى افزايد: «و آن بدى و مشكلى كه بعد از آن بهشت باشد بدى محسوب نمى شود»; (وَ مَا شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الْجَنَّةُ).مفهوم «خير» و «شر» به طور اجمال بر همه روشن است ولى معيار سنجش آن در جوامع و مكاتب مختلف كاملا متفاوت مى باشد، مادى گراها خير و نيكى را در لذات مادى مى دانند و بدى را در ضررها و زيان هاى مادى، در حالى كه مكاتب الهى خير و شر را به گونه ديگرى تفسير مى كنند. آن ها خير را در سعادت جاويدان سراى ديگر و در فضايل انسانى و صفات برجسته اخلاقى مى دانند، هرچند زيان هاى مادى نيز ظاهراً سنگين است و به عكس، شر و بدى را در رذايل اخلاقى و كارهاى غير انسانى و آنچه مايه خسران و زيان در سراى ديگر مى شود حساب مى كنند و اينجاست كه ديدگاه اين دو مكتب كاملا از هم جدا مى شود.در اين كه تعبير امام(عليه السلام) كه (نفى خير بودن از خيرى كه بعد از آن آتش دوزخ است و نفى شر بودن از شرى كه بعد از آن بهشت جاويدان است)، آيا يك تعبير حقيقى است يا مجازى و ادعايى؟ دو نظر متفاوت وجود دارد، بعضى مى گويند: خير مادى واقعاً خير است اما اگر دنبال آن آتش دوزخ باشد به منزله شر محسوب مى شود و شر مادى واقعاً شر است و اگر بعد از آن بهشت جاويدان باشد به منزله خير محسوب مى شود.ولى حق اين است كه تعبير، يك تعبير واقعى است زيرا خير و شر و خوب و بد بودن چيزى با در نظر گرفتن تمام جهات آن مى باشد. اگر انسان، امروز غذاى بسيار لذيذى بخورد ولى بعد از آن يك هفته بيمار شود و در بستر بيفتد هيچ عاقلى آن را خير نمى نامد و به عكس اگر انسان داروى تلخى را مى نوشد و به دنبال آن از يك بيمارى سخت بهبودى مى يابد هيچ كس آن را شر حساب نمى كند. بنابراين آغاز و انجام و تمام جوانب را بايد در نظر گرفت تا بتوان حكم به خير بودن يا شر بودن چيزى كرد، به همين دليل كارهاى ظاهراً خيرى كه بعد از آن آتش دوزخ است واقعاً شر است، هوس رانى هاى بى حساب، حكومت كردن به غير حق، لذات گناه آلود دنيوى، تمامشان ازنظر خداپرستان شر است چون پايانش دوزخ است و به عكس، شهادت در راه خدا و انفاق فى سبيل الله و تحمل زحمات در مبارزه با هواى نفس كه بعد از آن بهشت جاويدان الهى است واقعاً خير است.در ضمن از كلام امام(عليه السلام) به خوبى استفاده مى شود كه خير و شر چيزى است كه با حكم عقل درك مى شود و پاسخ خوبى است براى اشاعره كه منكر خير و شر به حكم عقل اند. امام(عليه السلام) در اين جا به يك استدلال عقلى تمسك جسته كه عقيده منكران را ابطال مى كند.سپس امام(عليه السلام) به دو نكته ديگر اشاره مى فرمايد كه هركدام تأكيدى بر يكى از دو نكته اول است، در تأكيد بر نكته اوّل مى فرمايد: «هر نعمتى در برابر بهشت، حقير و كوچك است»; (وَ كُلُّ نَعِيم دُونَ الْجَنَّةِ فَهُوَ مَحْقُورٌ).بنابراين، نعمت هاى مادى كه از طريق حرام به دست آمده گرچه در كوتاه مدت لذتى دارد ولى در برابر بهشتى كه انسان آن را از دست مى دهد بسيار كوچك است.و در تأكيد بر نكته دوم مى فرمايد: «هر رنج و بلايى در مقايسه با جهنم، عافيت و تندرستى است»; (وَكُلُّ بَلاَء دُونَ النَّارِ عَافِيَةٌ). به همين دليل خداوند انسان را با انواع بلاها آزمايش مى كند تا صفِ صابران را از ديگران جدا سازد و پاداش خير به آن ها دهد. قرآن مجيد مى فرمايد: «(وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَىْء مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْص مِنْ الاَْمْوَالِ وَالاَْنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ); به يقين همه شما را با امورى همچون ترس، گرسنگى و كاهش در مال ها و جان ها و ميوه ها آزمايش مى كنيم و بشارت ده به صابران».[1]و در جاى ديگر مى فرمايد: «(وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً وَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ); و شما را با بدى ها وخوبى ها آزمايش مى كنيم و به سوى ما بازگردانده مى شويد»[2]. [3]*****پی نوشت:[1]. بقره، آيه 155 .[2]. انبياء، آيه 35 .[3]. سند گفتار حكيمانه: اين گفتار نورانى را سه نفر از بزرگانى كه قبل از سيد رضى مى زيسته اند در كتاب هاى خود آورده اند: مرحوم كلينى در كتاب روضه كافى و صدوق در من لايحضره الفقيه و ابن شعبه حرانى در تحف العقول. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 281)
امام (ع) فرمود: «مَا خَيْرٌ بِخَيْرٍ بَعْدَهُ النَّارُ- وَ مَا شَرٌّ بِشَرٍّ بَعْدَهُ الْجَنَّةُ- وَ كُلُّ نَعِيمٍ دُونَ الْجَنَّةِ فَهُوَ مَحْقُورٌ- وَ كُلُّ بَلَاءٍ دُونَ النَّارِ عَافِيَةٌ»:امام (ع) از آنچه كه انسان را به طرف آتش مى برد، شايستگى نام خير را نفى كرده است، اگر چه در دنيا آن را خير و لذّت بنامند، به خاطر تحقير و بر حذر داشتن از آن، چون لازمه نهايى آن آتش و همان نتيجه اى است كه از شرّ عايد مى شود. و همچنين از آن طاعات دشوارى كه انسان را به سمت بهشت مى كشاند، نام شر را نفى كرده است، هر چند كه در دنيا آنها را شرّ و گرفتارى بنامند، به خاطر تشويق به نتيجه نهايى اين اعمال، يعنى ورود به بهشت. و تقدير عبارت اين است «ما خير بعده النّار بخير، و ما شرّ بعده الجّنة بشرّ».و عبارت «و كلّ نعيم دون الجنّة محقور» يعنى هر نعمت، در حد كمتر از بهشت ناچيز است، تفسير مطلب اوّل است. و جمله و هر گرفتارى غير از آتش دوزخ سلامتى است، تفسير مطلب دوم است و مقصود عافيت و سلامتى نسبى است.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 476
الثانية و السبعون بعد ثلاثمائة من حكمه عليه السّلام:(372) و قال عليه السّلام: ما خير بخير بعده النّار، و ما شرّ بشرّ بعده الجنّة، و كلّ نعيم دون الجنّة [فهو] محقور، و كلّ بلاء دون النّار عافية. (84723- 84697)
الاعراب:ما مشبهة بليس، و خير اسمها مرفوع، بخير خبر ما و الباء زائدة. بعده ظرف مستقرّ خبر مقدّم و النار مبتدأ مؤخّر، و الجملة صفة أو حال عن اسم ما، و كذلك الكلام في الجملة التالية، و المقصود أنّ الخير الذى تتعقّبه النار ليس بخير، و الشرّ الذى تتعقّبه الجنة ليس بشرّ.قال الشارح المعتزلي: موضع بعده النار رفع لأنه صفة خير الّذي بعد «ما» و خير يرفع لأنه اسم «ما» و موضع الجار و المجرور نصب لأنه خبر ما، و الباء زائدة- إلخ-.المعنى:نفى الخير و الشرّ يمكن أن يكون على وجه الحقيقة. إمّا لأنّ كلّ خير ينتهى إلى النّار باعتبار قصر زمانه و حقارة أثره بالنسبة إلى طول مدّة النار و شدّة عذابها عدم لأنّ الخير القليل في الشرّ الكثير شرّ كما قالوا: إنّ الشرّ القليل في الخير الكثير خير فلا يكون خيرا.و إمّا لأنّ الخير أمر احساسي لا واقع عيني فاذا تصوّر الانسان أىّ لذّة من أىّ شيء متعقبة بدخول النار لا يمكن أن يحسّ منه اللّذة و الخير، و كذلك الكلام في قوله: (و ما شرّ بشرّ بعده الجنّة) و قد شاهدنا أنه تحمل المشاق في سبيل الوصول بالمحبوب ليس ألما بل ربما يكون لذّة، كما أنّ نيل الملاذّ في سبيل فوت المحبوب لا يكون لذّة، بل ربما يكون ألما و مشقّة.و يظهر من ابن ميثم أنه حمله على النفى الادّعائي فقال: نفي عمّا يقود إلى النار و إن عدّ في الدنيا خيرا استحقاق اسم الخير تحقيرا له و تنفيرا عنه بما يلزمه من غايته الّتي هي النهاية في الشرّ، و هي النار- إلخ.الترجمة:خيرى كه دوزخش بدنبال است خير نيست، و شرّيكه بهشتش بدنبال است شرّ نيست، هر نعمتى در برابر بهشت ناچيز است، و هر بلائى در برابر دوزخ آسايش است.
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص 141
ما خير بخير بعده النار، و ما شرّ بشرّ بعده الجنّة، و كل نعيم دون الجنة محقور، و كل بلاء دون النار عافية. «خيرى كه آتش دوزخ از پى آن بود، خير نيست، و شرّى كه بهشت از پى آن باشد، شر نيست، و هر نعمتى در قبال بهشت خوار و اندك است و هر بلايى در قبال آتش عافيت است.»