وَ قَالَ (عليه السلام) فِي صِفَةِ الدُّنْيَا:تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ؛ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمْ يَرْضَهَا ثَوَاباً لِأَوْلِيَائِهِ، وَ لَا عِقَاباً لِأَعْدَائِهِ؛ وَ إِنَّ أَهْلَ الدُّنْيَا كَرَكْبٍ، بَيْنَا هُمْ حَلُّوا إِذْ صَاحَ بِهِمْ سَائِقُهُمْ، فَارْتَحَلُوا.
ارْتَحِلُوا: كوچ كنيد.
و فرمود (ع): دنيا مى فريبد و زيان مى رساند و مى گذرد. خداى سبحان، دنيا را نه پاداش دوستان خود قرار داده و نه شكنجه و عذاب دشمنان خود، مردم دنيا چون كاروانيانى هستند كه تا فرود آيند و بار بگشايند، سالار كاروان، بانگ رحيل در دهد و بناچار، كوچ كنند.
و آن حضرت در وصف دنيا فرمود:دنيا مى فريبد و زيان مى زند و مى گذرد. خداوند دنيا را به عنوان پاداش براى اولياءش، و كيفر براى دشمنانش نپسنديد. اهل دنيا چون كاروانند كه در اثناى فرود آمدن، كاروان سالارشان فرياد بر مى دارد كه كوچ كنند.
دنيا شناسى (اعتقادى، اخلاقى):و درود خدا بر او، فرمود: (در وصف دنياى حرام) (دنيا) فريب مى دهد، زيان مى رساند و تند مى گذرد. از اين رو خدا دنيا را پاداش دوستان خود نپسنديد، و آن را جايگاه كيفر دشمنان خود قرار نداد، و همانا مردم دنيا چون كاروانى باشند كه هنوز بار انداز نكرده كاروان سالار بانگ كوچ سر دهد تا بار بندند و برانند.
[و در صفت دنيا فرمود:]مى فريبد و زيان مى رساند و مى گذرد. خدا دنيا را پاداشى نپسنديد براى دوستانش و نه كيفرى براى دشمنانش. مردم دنيا چون كاروانند، تا بار فكنند كاروانسالارشان بانگ بر آنان زند تا بار بندند و برانند.
امام عليه السّلام در وصف و چگونگى دنيا فرموده است:1- دنيا (به زينت و آرايش خود) فريب مى دهد، و (به بلاها و گرفتاريهايش) زيان مى رساند، و (بسرعت و شتاب) مى گذرد (از آنها جدائى مى نمايد) خداوند سبحان (بر اثر حقارت و پستى دنيا) راضى نگشت كه آنرا پاداش دوستان خود و كيفر دشمنانش قرار دهد،2- و اهل دنيا مانند كاروانى هستند كه در بين آنكه فرود آمده اند (تا لحظه اى آسوده شده رفع خستگى نمايند) ناگاه راننده ايشان (جلودارشان) بآنها بانگ زند (: كوچ كنيد كه اينجا جاى استراحت نيست) پس كوچ كنند.
امام عليه السلام در وصف دنيا فرمود:مي فريبد و زيان مي رساند و مي گذرد. خداوند به (بخشيدن) آن به عنوان پاداش براي دوستانش، رضايت نداده و (گرفتن) آن را به عنوان کيفر دشمنانش نپذيرفته است. اهل دنيا همچون کارواني هستند که هنوز رحل اقامت نيفکنده اند که قافله سالار فرياد مي زند (کوچ کنيد): و آنها کوچ مي کنند.
سه ويژگى دنيا:امام(عليه السلام) در اين بيان كوتاه و حكيمانه پنج صفت براى دنيا بيان فرموده است. در سه وصف اول مى فرمايد: «دنيا مى فريبد و زيان مى رساند و مى گذرد»; (فِي صِفَةِ الدُّنْيَا: تَغُرُّ وَتَضُرُّ وَ تَمُرُّ).فريبندگى دنيا از طريق ظواهر پرزرق و برق آن است; اموال و ثروت ها، كاخ ها و زينت ها، مقام ها و قدرت ها; همه از مظاهر فريبنده دنياست كه گروه زيادى را به سوى خود جلب كرده و مى كند. و زيان رساندن دنيا از طريق ناكامى ها، درد و رنج ها، شكست ها و مصيبت هاست. هنوز انسان دوران جوانى را طى نكرده برف پيرى بر سر و روى او مى نشيند و هنوز از قدرتش استفاده نكرده ديگران آن را از چنگ او درمى آورند. هنوز از سلامتى اش بهره مند نشده امواج بيمارى و درد و رنج او را احاطه مى كند اساساً فريبندگى دنيا گويا مقدمه اى براى زيان رساندن آن است; انسان را غرق نعمت مى كند ناگهان از او بازمى ستاند و گرفتار امواج غم و اندوه مى كند. و گذرا بودن دنيا چيزى نيست كه بر كسى مخفى باشد. تاريخ، بهترين شاهد و گواه آن است و حوادثى كه با چشم خود در طول عمر ديده ايم گواه ديگرى است. فرعون ها و نمرودها و شدادها همه رفتند سلاطين بزرگ و قدرتمند و جهان گشا همگى در زير خاك پنهان شدند. تنها كاخ هاى ويران شده آن ها باقى مانده است. در عمر خود نيز كسان بسيارى را ديده ايم كه يك روز در اوج قدرت بودند و روز ديگر در نهايت ذلت.بعضى از شارحان «تمُرُّ» را از ماده «مرارة» به معناى تلخى دانسته و گفته اند: مفهوم كلام اين است كه دنيا مى فريبد و ضرر مى زند و تلخ مى شود.[1]آنگاه امام(عليه السلام) به چهارمين وصف دنيا پرداخته كه حقارت آن را در پيشگاه خداوند روشن مى سازد، مى فرمايد: «خداوند به (بخشيدن) آن به عنوان پاداش براى دوستانش، رضايت نداده و (گرفتن) آن را به عنوان كيفر دشمنانش نپذيرفته است»; (إِنَّ اللّهَ تَعَالَى لَمْ يَرْضَهَا ثَوَاباً لاَِوْلِيَائِهِ، وَ لاَ عِقَاباً لاَِعْدَائِهِ).اين تعبيرِ بسيار جالبى است. درست مثل اين كه كسى بگويد: فلان مبلغ ناچيز به قدرى بى اهميت است كه نمى تواند بخشيدن آن سبب تشويق دوستان و نبخشيدنش سبب مجازات دشمنان گردد و اين نهايت حقارت دنيا را نشان مى دهد.قرآن مجيد در سوره زخرف مى فرمايد: «(وَلَوْلاَ أَنْ يَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَّجَعَلْنَا لِمَنْ يَكْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُيُوتِهِمْ سُقُفاً مِّنْ فَضَّة وَمَعَارِجَ عَلَيْهَا يَظْهَرُونَ * وَلِبُيُوتِهِمْ أَبْوَاباً وَسُرُراً عَلَيْهَا يَتَّكِئُونَ * وَزُخْرُفاً وَإِنْ كُلُّ ذَلِكَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالاْخِرَةُ عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِينَ); اگر (تمكّن كفّار از مواهب مادى) سبب نمى شد كه همه مردم، امت واحد (گمراهى) شوند، ما براى كسانى كه به (خداوند) رحمان، كافر مى شدند خانه هايى قرار مى داديم با سقف هايى از نقره و نردبان هايى كه از آن بالا روند و براى اطاق هاى آن ها درهايى (پر زرق و برق) و تخت هايى (زيبا) قرار مى داديم كه بر آن تكيه كنند، و هرگونه زيورى را در اختيار آن ها مى گذاشتيم، ولى اين ها همه، متاع زندگى دنياست، و سراى آخرت نزد پروردگارت براى پرهيزكاران است».[2]البته خداوند اقوام متعددى را به عذاب هاى دنيوى گرفتار كرده است كه در قرآن مجيد نمونه هاى فراوانى از آن ديده مى شود ولى اين به آن معنا نيست كه فقط عذاب هاى دنيا و سلب نعمت ها جزاى كافران باشد; جزاى اصلى آن ها در قيامت است. همان گونه كه قرآن مى فرمايد: «(وَلَنُذِيقَنَّهُمْ مِّنَ الْعَذَابِ الاَْدْنَى دُونَ الْعَذَابِ الاَْكْبَرِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ); به آنان از عذاب نزديك (عذاب اين دنيا) پيش از عذاب بزرگ (عذاب آخرت) مى چشانيم، شايد بازگردند!».[3]در پنجمين و آخرين جمله امام(عليه السلام) شرح ناپايدارى دنيا را در لباس مثال گويايى بيان كرده، مى فرمايد: «اهل دنيا همچون كاروانى هستند كه هنوز رحل اقامت نيفكنده اند كه قافله سالار فرياد مى زند ( كوچ كنيد) و آن ها كوچ مى كنند»; (وَإِنَّ أَهْلَ الدُّنْيَا كَرَكْب بَيْنَاهُمْ حَلُّوا إِذْ صَاحَ بِهِمْ سَائِقُهُمْ فَارْتَحَلُوا).اشاره به اين كه مردم دنيا حتى وضعشان از مسافران عادى نيز بدتر است زيرا مسافران عادى هنگامى كه وارد منزلى شدند مقدارى در آن جا مى مانند و استراحت مى كنند و خود را آماده ادامه راه مى نمايند مگر اين كه قافله سالار بعد از اجازه اقامت احساس كند در آن منزلگاه خطرى است، در اين صورت بلافاصله اعلام مى دارد همه برخيزند و آماده حركت شوند و اهل دنيا درست به چنين قافله و قافله سالارى مى مانند و اين مربوط به شرايط غير عادى است.*****نكته:ناپايدارى مواهب اين جهان:درباره بى وفايى و ناپايدارى دنيا تعبيرات مختلفى در روايات اسلامى ديده مى شود كه هر يك از ديگرى گوياتر است از جمله:گاه دنيا را تشبيه به پلى كرده اند كه بايد از آن عبور كرد و ايستادن و توقف بر آن معنا ندارد. «إِنَّمَا الدُّنْيا قَنْطَرَةٌ فَاعْبُرُوهَا وَلاَ تَعْمُرُوهَا».[4]در جايى ديگر دنيا به عنوان سراى عبور و نه دار اقامت معرفى شده است همان گونه كه امام اميرمؤمنان(عليه السلام) در حكمت 133 فرموده است: «الدُّنْيا دَارُ مَمَرّلاَ دَارُ مَقَر».در تعبير زيباى سومى دنيا تشبيه به لباسى شده كه تمام آن از هم شكافته و تنها به نخى بند است كه هر زمان احتمال مى رود آن نخ، پاره شود و لباس فرو افتد همان گونه كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد: «هذِهِ الدُّنْيا مِثْلُ ثَوْب شُقَّ مِنْ أَوَّلِهِ إلى آخِرِهِ فَيبْقى مُتَعَلِّقاً بِخَيط فى آخِرِهِ يوشَكُ ذلِكَ الْخَيطُ أنْ ينْقَطِع».[5]در تعبير چهارمى دنيا تشبيه به سايه ابرها شده كه هرگز پايدار نيست و همچون صحنه هاى دل انگيز خواب است كه به زودى مى گذرد همان گونه كه در غررالحكم از اميرمؤمنان(عليه السلام) نقل شده است: «إنَّ الدُّنْيا ظِلُّ الْغَمامِ وَحُلُمُ الْمَنامِ».[6]در پنجمين تعبير، وضعيت انسان در برابر دنيا تشبيه به سوارى شده است كه براى استراحت و خواب نيمروز در سايه درختى در يك روز داغ تابستانى پياده مى شود و بعد از ساعتى استراحت آن را ترك مى گويد و مى رود همان گونه كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) فرمود: «إِنَّمَا مَثَلِى وَ مَثَلُ الدُّنْيا كَمَثَلِ رَاكِب مَرَّ لِلْقَيلُولَةِ فِى ظِلِّ شَجَرَة فِى يوْمِ صَيف ثُمَّ رَاحَ وَ تَرَكَهَا».[7]پيش از همه اين ها قرآن مجيد با مثال روشنى ناپايدارى و بىوفايى دنيا را ترسيم كرده است: «(وَاضْرِبْ لَهُمْ مَّثَلَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاء أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الاَْرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيماً تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ وَكَانَ اللهُ عَلَى كُلِّ شَىْء مُّقْتَدِراً).[8]و عجيب اين است كه با اين همه توصيف و تشبيه باز هم گروه كثيرى غافل اند و همچنان بر اين دنياى ناپايدار تكيه مى كنند و براى به دست آوردن گوشه اى از آن جانفشانى مى نمايند.[9]*****پی نوشت:[1]. تمُر فعل لازم است و اگر به باب افعال برود بعضى گفته اند كه معناى متعدى دارد و بعضى از ارباب لغت گفته اند كه آن هم معناى فعل لازم دارد. ولى بودن آن به معناى مرور و عبور با آنچه در ذيل اين گفتار حكيمانه آمده است و با تناسب مقام، مناسب تر است. به علاوه «تضر» معناى مرارت را نيز دارد و نيازى به تكرار نيست.[2]. زخرف، آيات 33-35.[3]. سجده، آيه 21.[4]. بحارالانوار ، ج 14، ص 319، ح 20.[5]. مجموعه ورّام، ج 1، ص 148.[6]. غررالحكم، ح 2166.[7]. بحارالانوار، ج 70، ص 119، ح 111 .[8]. كهف، آيه 45.[9]. سند گفتار حكيمانه: از كسانى كه اين كلام حكمت آميز را در كتاب هاى خود آورده اند راغب اصفهانى در محاضرات و ماوردى در ادب الدنيا و الدين و آمدى در غررالحكم و ابن طلحه شافعى در مطالب السؤول است كه بعضى از آن ها آن را با تفاوتى نقل كرده اند و اين تفاوت نشان مى دهد مصدرى غير از نهج البلاغه در اختيار داشته اند. ميدانى نيز در مجمع الامثال آن را با تفاوت هايى نقل كرده است. همچنين طبرسى در مشكاة الانوار. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 293). اضافه مى كنيم كه مجمع الامثال و مطالب السؤول اين كلام را در ضمن يك كلام طولانى از امام(عليه السلام) نقل كرده اند.
امام (ع) فرمود: «فِي صِفَةِ الدُّنْيَا: تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمْ يَرْضَهَا ثَوَاباً لِأَوْلِيَائِهِ- وَ لَا عِقَاباً لِأَعْدَائِهِ وَ إِنَّ أَهْلَ الدُّنْيَا كَرَكْبٍ بَيْنَا هُمْ حَلُّوا إِذْ صَاحَ سَائِقُهُمْ فَارْتَحَلُوا»:فريب مى دهد، و زيان مى رساند و تلخ مى گرداند و خداوند پاك نپسنديد كه دنيا را پاداش دوستان و كيفر دشمنان خود قرار دهد، و اهل دنيا مانند مسافرانى هستند كه تا در منزل فرود آيند ناگهان جلودارشان فرياد «بار كنيد» برآورد و آنان بى درنگ كوچ كنند.امام (ع) از دنيا به وسيله سه قياس مضمر برحذر داشته است:1- دنيا زيان مى رساند يعنى با غم و اندوهش. و فريب مى دهد، يعنى با آرايش و زينتش. و تلخ مى گرداند، يعنى با فراق و جدايى اش. زيرا كه طبع دنيا چنين است. صفت امرار يعنى تلخ كردن را براى دنيا از آن رو استعاره آورده است كه جدايى دنيا همانند تلخى باعث بى تابى و اندوه است، و بعضى، تمرّ به فتح تا روايت كرده اند به معنى تذهب [يعنى: گذر است].2- عبارت: «إنّ اللّه... لاعدائه»، از آن رو آمده كه اگر خداوند دنيا را پسنديده بود، بايد آن را به دوستان خود مى داد، و دشمنانش را از آن محروم مى ساخت.3- سوّمين قياس مضمر در عبارت: «و إنّ اهل الدّنيا...» است و جمله «بينا هم...» به منزله صفتى است براى ركب. يعنى همچون كاروانى كه چنين و چنان است، و جهت تشبيه به كاروان و مسافران آن است كه مانند كوچ مسافران، آنان نيز بايد از دنيا بزودى كوچ كنند. و كبراى مقدّر در هر دو قياس مضمر نخستين چنين است: و هر چه اين طور باشد، سزاوار است كه از آن اجتناب كرد و نبايد در جستن آن كوشيد.و كبراى مقدّر قياس سوّم نيز چنين است: و هر چه آن طور باشد شايسته است كه انسان در آن براى كوچ و سفر آماده گردد.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 492
الرابعة و التسعون بعد ثلاثمائة من حكمه عليه السّلام:(394) و قال عليه السّلام في صفة الدّنيا: الدّنيا تغرّ و تضرّ و تمرّ إنّ اللَّه سبحانه لم يرضها ثوابا لأوليائه، و لا عقابا لأعدائه، و إنّ أهل الدّنيا كركب بينا هم حلّوا إذ صاح بهم سائقهم، فارتحلوا. (85317- 85283)
الاعراب:تغرّ مضارع غرّ بصيغة المؤنث و فاعله هي مستتر فيه ترجع إلى مبتدأ محذوف و هى «الدّنيا» و ما بعدها عطف عليها. ثوابا تميز، بينا ظرف مضاف إلى قوله: «هم».المعنى:وصف عليه السّلام الدّنيا بأنها تغرّ المائل إليها بزينتها و بهرجها و آمالها، و تضرّ من توجّه إليها بما فيها من المصائب و المحن و الدسائس و الفتن، و لا تفى لطلابها بما وعدتهم بل تتركهم و تمرّ عنهم و تذيقهم مرارة الفراق و ألم الاشتياق، فلا خير فيها حتّى لم يرضها اللَّه تعالى ثوابا و أجرا لأوليائه فيعطيها إيّاهم في مقابل أعمالهم و لم يجعل ما فيها من الألم و المشقّة عقابا لأعدائه بما ارتكبوه من الجرائم بل أخّر عقابهم للاخرة.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 493
ثمّ أشار إلى دليل ما قال: بأنّ الدّنيا سريعة الزوال، و أهلها على اهبة السّفر و الاستعجال، فلا مجال فيها لاعطاء الثواب على الأولياء، و لا إجراء العقاب على الأعداء فأهل الدّنيا كركب سائرين نزلوا فيها للاستراحة، و لكن بيناهم حلّوا رحالهم إذا ناداهم سائقهم للرّحيل فارتحلوا إلى الدّار الاخرة.الترجمة:در وصف دنيا فرمود: مى فريبد و زيان مى رساند و مى گذرد، راستى كه خداوند تعالى آنرا براى پاداش دوستانش نپسنديد، و براى كيفر دشمنانش هم برنگزيد و راستى كه أهل دنيا چون كاروانى باشند كه تا بار گشودند، قافله سالارشان فرياد كشد بار كنيد و بكوچيد.
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص208
و قال عليه السّلام فى صفة الدنيا: الدنيا تغرّ و تضرّ و تمرّ، انّ الله سبحانه لم يرضها ثوابا لاوليائه، و لا عقابا لاعدائه. «و آن حضرت در صفت دنيا فرموده است: دنيا مى فريبد و زيان مى رساند و مى رود، و همانا كه خداوند سبحان آن را پاداشى براى دوستان و عقابى براى دشمنان خود نپسندد.»
پيش از اين سخن بسيار در نكوهش دنيا گفته ايم، و اين جمله «مى فريبد و زيان مى رساند و مى رود.»، چه سخن پسنديده اى است و جمله دوّم پسنديده تر و زيباتر است.
در يكى از كتابها خواندم كه عيسى عليه السّلام از كنار دهكده اى گذشت كه مردمش همگى مرده و بر كنار راه و گوشه و كنار افتاده بودند، عيسى به شاگردانش فرمود: اين گروه به خشم خداوند گرفتار شده و مرده اند و اگر به غير اين صورت مرده بودند دفن شده بودند. آنان گفتند: اى سرور ما دوست مى داريم از خبر آنان آگاه شويم. عيسى عليه السّلام از پيشگاه خداوند متعال مسألت كرد. خداوندش فرمود: چون شب فرا رسيد ايشان را فراخوان، پاسخت خواهند داد. چون شب فرا رسيد، عيسى عليه السّلام به جاى بلندى رفت و آنان را صدا كرد، يكى از آن ميان پاسخش را داد. عيسى عليه السّلام پرسيد: داستان و حال شما چگونه است؟ گفت: شب را به سلامت گذرانديم و بامداد در بدبختى و دوزخ فتاديم، عيسى پرسيد: به چه سبب؟ گفت: به سبب دوستى ما دنيا را. پرسيد: محبت شما به دنيا چگونه بود؟ گفت: چون محبت كودك به مادرش كه چون روى مى آورد شاد مى شود و چون پشت مى كند اندوهگين مى شود و مى گريد. عيسى عليه السّلام گفت: چرا ياران ديگرت پاسخى به من نمى دهند؟ گفت: زيرا كه به دست فرشتگان سخت گير و تندخو بر دهان آنان لگامهاى آتش زده شده است. فرمود: چگونه از آن ميان تو پاسخ مرا دادى؟ گفت: از اين جهت كه هر چند ميان ايشان بودم ولى از آنان نبودم ولى چون بر ايشان عذاب نازل شد مرا هم فرو گرفت، و من اينك آويخته بر دهانه دوزخم نمى دانم آيا رهايى مى يابم يا با چهره در آن مى افتم. عيسى عليه السّلام به شاگردانش فرمود: همانا خوردن نان جو با نمك ناسوده و پوشيدن گليم و خوابيدن كنار مزبله ها و بر خاك و خاشاك در گرماى تابستان در صورتى كه همراه با عافيت و رهايى از عذاب آخرت باشد، نعمت بسيارى است.