مَنْ أَصْلَحَ سَرِيرَتَهُ، أَصْلَحَ اللَّهُ عَلَانِيَتَهُ؛ وَمَنْ عَمِلَ لِدِينِهِ، كَفَاهُ اللَّهُ أَمْرَ دُنْيَاهُ؛ وَ مَنْ أَحْسَنَ فِيَما بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ، أَحْسَنَ اللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ.
و فرمود (ع): هر كه باطن خود را نيكو سازد، خداوند هم ظاهرش را نيكو جلوه دهد. هر كه براى دينش كار كند، خداوند كار دنيايش را كفايت كند و هر كه رابطه خود را با خدا نيكو گرداند، خداوند، رابطه او را با مردم نيكو گرداند.
و آن حضرت فرمود: كسى كه درونش را اصلاح نمايد خداوند برونش را اصلاح مى كند. و كسى كه براى دينش كار كند خداوند دنيايش را كفايت مى نمايد. و هر كس آنچه را بين خود و خداست نيكو سازد خداوند آنچه را بين او و مردم است نيكو مى نمايد.
ره آورد خودسازى (اعتقادى، اخلاقى)و درود خدا بر او، فرمود: كسى كه نهان خود را اصلاح كند، خدا آشكار او را نيكو گرداند، و كسى كه براى دين خود كار كند، خدا دنياى او را كفايت فرمايد، و كسى كه ميان خود و خدا را نيكو گرداند، خدا ميان او و مردم را اصلاح خواهد كرد.
[و فرمود:] آن كه نهان خود را اصلاح نمايد خدا آشكار او را نيكو فرمايد، و آن كه به كار دينش پردازد خدا كار دنياى او را درست سازد، و آن كه ميان خود و خدا را به صلاح آرد، خدا ميان او و مردمان را نيكو دارد.
امام عليه السّلام (در باره رسيدن به سعادت) فرموده است:1- هر كه نهان خود را درست كند (انديشه اش را پاك گرداند) خدا آشكار او را درست نمايد (خوش سازد)2- و هر كه براى دينش كار كند خدا امر دنياى او را كفايت فرمايد (از سختيها برهاند)3- و كسيكه نيكو سازد آنچه بين خود و خدا است (از غير خدا چشم بپوشد) خدا آنچه را بين او و مردم است نيكو نمايد (مردم را با او مهربان گرداند).
امام(عليه السلام) فرمود: آن كس كه درون و باطن خويش را اصلاح كند خداوند ظاهرش را اصلاح مى نمايد و هركس براى دين خود كار كند خداوند كار دنيايش را سامان مى بخشد و آن كس كه رابطه ميان خود و خدايش را اصلاح كند خداوند رابطه ميان او و مردم را اصلاح خواهد كرد.
اگر رابطه خود را با خدا اصلاح كنى...:مردم معمولاً خواهان سه چيزند: آراستگى ظاهر، تأمين امر معاش و حسن رابطه با ساير مردم. امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه و نورانى طرق معنوى رسيدن به اين خواسته هاى سه گانه را در سه جمله كوتاه و پرمعنى بيان فرموده است. نخست مى فرمايد: «آن كس كه درون و باطن خويش را اصلاح كند خداوند ظاهرش را اصلاح مى نمايد»; (مَنْ أَصْلَحَ سَرِيرَتَهُ أَصْلَحَ اللّهُ عَلاَنِيَتَهُ).البته رابطه وثيق ميان ظاهر و باطن، روح و جسم، و سريره و علانيه ايجاب مى كند كه حسن باطن تأثير در حسن ظاهر بگذارد ولى از اين گفتار امام(عليه السلام) استفاده مى شود كه خداوند نيز در اين امر امداد و كمك مى كند و به يقين با امداد الهى ظاهر چنين انسانى نيز اصلاح خواهد شد. در دومين جمله مى فرمايد: «هركس براى دين خود كار كند خداوند كار دنيايش را سامان مى بخشد»; (وَمَنْ عَمِلَ لِدِينِهِ كَفَاهُ اللّهُ أَمْرَ دُنْيَاهُ).عمل به دستورات دينى تنها منحصر به نماز و روزه و عبادات نيست بلكه سعى و تلاش و كوشش براى تحصيل روزى حلال و زندگى آبرومند نيز جزء آن است و به يقين دستورات دينى چنان است كه اگر كسى به آن عمل كند دنياى او نيز آباد مى شود و خداوند متعال براى رسيدن به اين هدف به او كمك خواهد كرد. قرآن مجيد در سوره طلاق مى فرمايد: «(وَمَنْ يَتَّقِ اللهَ يَجْعَلْ لَّهُ مَخْرَجاً * وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لاَ يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللهُ لِكُلِّ شَىْء قَدْراً); و هركس تقواى الهى پيشه كند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مى كند، و او را از جايى كه گمان ندارد روزى مى دهد; و هركس بر خدا توكّل كند، كفايت امرش را مى كند; خداوند فرمان خود را به انجام مى رساند; و خدا براى هرچيزى اندازه اى قرار داده است!».[1]و اگر مى بينيم كسانى ظاهراً اهل دين اند ولى دنياى آن ها تباه شده است، يا به اين دليل است كه دين را به تمام و كمال نشناخته اند و تنها به بخشى از آن بسنده كرده اند يا نتيجه اعمال سابق خود را درك مى كنند يا درگير آزمونى از آزمون هاى الهى براى ترفيع مقام هستند و يا امور ديگرى از اين قبيل. بنابراين نبايد وجود بعضى از استثنائات، ما را درباره اصل اين قانون دچار شك كند.در سومين جمله مى فرمايد: «و آن كس كه رابطه ميان خود و خدايش را اصلاح كند خداوند رابطه ميان او و مردم را اصلاح خواهد كرد»; (وَمَنْ أَحْسَنَ فِيَما بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللّهِ أَحْسَنَ اللّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ).كسى كه پيوند خود را با خدا محكم سازد به يقين خيانت نمى كند، راستگو و درست كردار است، داراى سخاوت و محبت دربرابر خلق خداست و امر به معروف و نهى از منكر مى كند و به يقين اين اعمال سبب حسن ظن مردم به او و حسن رابطه آنها با وى مى گردد.قرآن مجيد در سوره مريم مى فرمايد: «(إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدّاً); مسلّماً كسانى كه ايمان آورده وكارهاى شايسته انجام داده اند،خداوند رحمان محبّتى براى آنان در دل ها قرار مى دهد!».[2]و در دعاى ابراهيم(عليه السلام) براى فرزندانش در سوره ابراهيم(عليه السلام) مى خوانيم: «(فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِّنَ النَّاسِ تَهْوِى إِلَيْهِمْ); دل هاى گروهى از مردم را متوجّه آن ها ساز».[3]جالب توجه اين كه مرحوم كلينى هنگامى كه اين گفتار حكيمانه را در روضه كافى از امام اميرمؤمنان(عليه السلام) نقل مى كند مقدمه اى به اين صورت مى آورد: «قَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام) كَانَتِ الْفُقَهَاءُ وَالْعُلَمَاءُ إِذَا كَتَبَ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْض كَتَبُوا بِثَلاَثَة لَيسَ مَعَهُنَّ رَابِعَةٌ مَنْ كَانَتْ هِمَّتُهُ آخِرَتَهُ كَفَاهُ اللَّهُ هَمَّهُ مِنَ الدُّنْيا وَ مَنْ أَصْلَح سَرِيرَتَه...; اميرالمؤمنين(عليه السلام) مى فرمايد: دانشمندان و علما (انبيا و اوليا) هنگامى كه مى خواستند نصيحتى براى ديگران بنويسند سه چيز را كه چهارمى نداشت مى نگاشتند: كسى كه در فكر آخرتش باشد خدا مشكل دنيايش را حل خواهد كرد و كسى كه باطنش را اصلاح كند...».[4]ازاين روايت به خوبى استفاده مى شود كه عمل به اين سه برنامه مهم براى سعادت انسان در دنيا و آخرت كافى است و نياز به چيز ديگرى نمى باشد.مرحوم علامه شوشترى در شرح نهج البلاغه خود داستان عجيبى كه شاهد بخشى از سخن مولاست در ذيل اين كلام از تاريخ مروج الذهب نقل كرده، مى گويد: در زمان متوكل عباسى شخصى به نام اسحاق بن ابراهيم، والى بغداد بود شبى در خواب ديد كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) به او مى گويد: اين قاتل را آزاد كن. اسحاق بسيار ترسيد و روز بعد فهرست اسامى زندانيان را بررسى كرد و قاتلى در آن نديد. دستور داد مأموران زندان را احضار كردند. سؤال كرد: آيا شخص متهم به قتل در زندان ها وجود دارد؟ يكى از آن ها گفت: آرى ما اسمش را در فهرست زندانيان نوشته ايم. اسحاق مجدداً نگاهى به فهرست اسامى كرد در لابه لاى آن ها نام مردى را ديد كه شهود گواهى به قاتل بودن او داده و خودش نيز اقرار كرده بود. دستور داد احضارش كنيد، به او گفت: اگر راست بگويى من تو را آزاد خواهم كرد. آن مرد داستان خود را چنين نقل كرد: من و جمعى از دوستانم آلوده به انواع مفاسد و محرمات بوديم. در منزلى در شهرى به نام منصور حضور مى يافتيم و هر كارى مى خواستيم انجام مى داديم. روزى پيرزنى كه واسطه فساد در ميان ما بود آمد و زن جوان زيبايى همراه داشت. هنگامى كه آن زن وارد خانه شد فرياد كشيد. من به سراغ او رفتم و او را در اتاقى وارد ساختم و به او آرامش دادم و درباره اين كار او سؤال كردم. گفت: شما را به خدا سوگند مراعات حال مرا بكنيد و از من دست برداريد اين پيرزن مرا فريب داد و به من گفت خزانه اى دارد كه در آن جعبه زيبايى است كه هيچ كس مثل آن را نديده و مرا تشويق كرد كه آن را ببينم. من به سخن او اطمينان پيدا كردم و با او به اين جا آمدم كه ناگهان خود را در ميان شما ديدم. جد من رسول خدا(صلى الله عليه وآله) است و مادرم فاطمه زهرا(عليها السلام) و از دودمان حسن بن على(عليهما السلام) هستم احترام آن ها را درباره من رعايت كنيد. من به او تضمين دادم كه هر طور باشد او را خلاص خواهم كرد. به سراغ دوستانم رفتم و وضع آن زن را براى آن ها بازگو كردم ولى گويا مايه تشويق آن ها براى تجاوز به آن زن شدم و به من گفتند: تو خواسته خود را از آن زن برآورده كردى مى خواهى ما را از او باز دارى؟ برخاستند و به سراغ آن زن رفتند و من هم به حمايت از او برخاستم. در ميان ما درگيرى شد تا اين كه مرا مجروح ساختند. من به آن فردى كه از همه بيشتر درمورد آن زن اصرار داشت و تصميم بر هتك او گرفته بود حمله كردم و او را كشتم و پيوسته از آن زن دفاع مى كردم تا اين كه او را رهايى بخشيدم و از خانه بيرون بردم. آن زن براى من دعا كرد و گفت: خداوند تو را از شر دشمنان محفوظ دارد همان گونه كه تو مرا محفوظ داشتى و خداوند حامى تو باشد همان گونه كه تو حامى من شدى. در اين هنگام همسايگان صداى فرياد را از خانه ما شنيدند و به سوى ما آمدند، كارد را در دست من ديدند در حالى كه مقتول در خون خود دست و پا مى زد. به همين صورت مرا نزد مأمورين حكومت آوردند. اسحاق گفت: فهميدم كه تو در حفظ آن زن كوشيده اى. تو را به خدا و رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بخشيدم. آن مرد نيز گفت: قسم به حق كسى كه مرا به او بخشيده اى هرگز به هيچ گناهى بازگشت نمى كنم و تا پايان عمر به جاهاى آلوده نخواهم رفت. در اين جا بود كه اسحاق خوابى را كه ديده بود براى او بازگو كرد و گفت: خداوند خدمت تو را بى پاداش نگذاشت. سپس مال فراوانى را به او عرضه كرد اما او چيزى از آن را نپذيرفت[5]. [6]*****پی نوشت:[1]. طلاق، آيات 2 و 3.[2]. مريم، آيه 96.[3]. ابراهيم، آيه 37 .[4]. كافى، ج 8، ص 307، ح 477.[5]. مروج الذهب، ج 4، ص 12 مطابق نقل مرحوم علامه شوشترى در شرح نهج البلاغه خود (بهج الصباغه)، ج 14، ص 535.[6]. سند گفتار حكيمانه: مرحوم خطيب در اين جا مى گويد: اين گفتار حكيمانه شبيه همان است كه در حكمت 89 با تفاوتى در الفاظ و اضافه اى بر اين جا گذشت. منظور او اين است كه مدارك اين سخن همان مداركى مى باشد كه در آن جا ذكر كرده ازجمله: تذكره ابن جوزى و نيز كسانى كه قبل از سيد رضى آن را آورده اند ازجمله مرحوم شيخ صدوق در كتاب خصال و كتاب امالى و كلينى در روضه كافى با اضافه اى كه بعداً به آن اشاره خواهيم كرد.
امام (ع) فرمود: «مَنْ أَصْلَحَ سَرِيرَتَهُ أَصْلَحَ اللَّهُ عَلَانِيَتَهُ- وَ مَنْ عَمِلَ لِدِينِهِ كَفَاهُ اللَّهُ أَمْرَ دُنْيَاهُ- وَ مَنْ أَحْسَنَ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ- كَفَاهُ اللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ»:هر كس باطن خود را اصلاح كند، خداوند ظاهر او را بيارايد، و هر كس براى دينش كار كند، خداوند دنياى او را كفايت كند، و هر كس ما بين خود و خدا را نيكو گرداند، خداوند بين او و مردم را نيكو سازد.آراستن باطن و درون انسان به وسيله اخلاق خوب زمينه است براى آن كه خداوند گفتار و رفتار ظاهرى او را به لطف خود اصلاح كند، زيرا آراستگى ظاهر به منزله نتايج آرايش باطن است، و همچنين عمل انسان به خاطر دين و برپا داشتن حدود الهى زمينه است براى اصلاح حال او در زندگى دنيوى اش و انگيزه اى است براى توجّه مردم نسبت به او، چون او به جاى اين كه مثل آنها شيفته دنيا گردد به خدا توجّه دارد.و جمله سومى نيز همين معنى را دارد، زيرا كه خالص ساختن بندگى براى خدا و نيكو ساختن رفتار خود باعث بريدن از محبّت و حرص بر دنيايى است كه باعث برهم زدن و فساد ما بين مردم است و در نتيجه زمينه براى از بين بردن و برطرف ساختن اين فساد فراهم خواهد بود.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 502
الثانية بعد أربعمائة من حكمه عليه السّلام:(402) و قال عليه السّلام: من أصلح سريرته أصلح اللَّه علانيته، و من عمل لدينه كفاه اللَّه أمر دنياه، و من أحسن فيما بينه و بين اللَّه أحسن اللَّه ما بينه و بين النّاس. (85720- 85689)
المعنى:الظاهر عنوان الباطن، فاذا صلح الباطن و السريرة يتجلّى من الأعمال و الأقوال و يتحلّى الظاهر بالحسن و الكمال، و يترشّح الاناء بما فيه، و العمل للدين موجب لكفاية أمر الدّنيا، لأنّ الدّين يتضمّن ما يلزم للدّنيا من الخير و الصّلاح و حسن الرابطة بين العبد و الربّ ينعكس في الرابطة بينه و بين الخلق، لأنّ اللَّه رؤف بكلّ العباد، و قرّر فيما بينه و بينهم ما ينفعهم جميعا.الترجمة:فرمود: هر كس باطنش نيكو كند خداوند ظاهر او را نيكو گرداند، و هر كس براى دينش كار كند خداوند كار دنيايش را كفايت نمايد، و هر كس ميان خود و خدايش را خوب سازد خدا ميان او و خلقش را خوش و نيكو سازد.
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص215
و قال عليه السّلام: من اصلح سريرته، اصلح الله علانيته، و من عمل لدينه، كفاه الله امر دنياه، و من احسن فيما بينه و بين الله، احسن الله ما بينه و بين الناس. «هر كس نهان خود را اصلاح كند، خداوند آشكار او را اصلاح فرمايد، و هر كس براى دين خود كار كند، خداوند كار دنيايش را اصلاح فرمايد و آن كس كه ميان خود و خدا را اصلاح و نيكو كند، خداوند آنچه را كه ميان او و مردم است، نيكو گرداند.»
ترديد نيست كه اعمال ظاهرى پيرو اعمال باطنى است و هر كس نهان او درست باشد آشكار او هم درست است و عكس اين موضوع هم درست است، زيرا قلب همچون اميرى مسلط بر جوارح است و رعيت از امير خود پيروى مى كند، و ترديد نيست آن كس كه براى دين خود كار كند خداوند كار دنيايش را كفايت مى فرمايد و كتاب عزيز خداوند بر اين موضوع گواه است كه فرموده است: «هر كس بپرهيزد از خدا براى او راه بيرون شدى قرار مى دهد و او را از جايى كه گمان نمى برد روزى مى دهد.»براى اين موضوع يك علت ظاهرى هم هست و آن اين است كه هر كس براى دين و خداوند كار كند در بيشتر موارد حال او از مردم پوشيده نمى ماند و شك نيست كه چون عقيده مردم درباره كسى نيكو شود و استوارى دين او را بدانند، درهايى از امور دنيا را بر او مى گشايند كه در انجام دادن آن به تكلف و زحمت نمى افتد و روزى او بدون رنج و زحمت مى رسد و شك نيست هر كس آنچه را ميان او و خداوند است، اصلاح فرمايد، خداوند آنچه را ميان او و مردم است، اصلاح مى فرمايد و اين بدان سبب است كه دلها به او گرايش مى يابد و به ضرورت او را دوست مى دارد زيرا آن كس كه بين خود و خدا را اصلاح كند از تعرض به اموال و خونها و آبروى مردم خوددارى مى كند و در چيزهاى بى معنى دخالت نمى كند و بدون شبهه آن كس كه چنين باشد رابطه اش با مردم پسنديده و نيكو مى شود.