وَ قَالَ (عليه السلام): مَنِ اتَّجَرَ بِغَيْرِ فِقْهٍ، فَقَدِ ارْتَطَمَ فِي الرِّبَا.
ارْتَطَمَ: فرو رفت، گرفتار آمد.
و فرمود (ع): هر كه علم فقه نداند و تجارت كند، در ورطه ربا افتد.
و آن حضرت فرمود: كسى كه بدون آگاهى به احكام، به تجارت برخاست در ورطه ربا افتاد.
ضرورت فقه در تجارت (اقتصادى):و درود خدا بر او، فرمود: كسى كه بدون آموزش فقه اسلامى تجارت كند، به ربا خوارى آلوده شود.
[و فرمود:] آن كه بى دانستن فقه به بازرگانى پرداخت خود را در ورطه ربا انداخت.
امام عليه السّلام (در زيان نادانى به احكام دين) فرموده است:كسيكه بدون دانستن احكام دين داد و ستد كند در ربا (بهره دادن و گرفتن در وام كه حرام و موجب كيفر الهىّ است) فرو رود (گرفتار شود).
امام(عليه السلام) فرمود: كسى كه بدون آگاهى (از احكام الهى) به تجارت پردازد در رباخوارى غوطه ور مى شود.
هشدار به بازرگانان:امام(عليه السلام) در اين جا به تجار هشدار مى دهد كه احكام فقه اسلامى را مخصوصاً در مسائل مربوط به ربا فرا گيرند تا گرفتار رباخوارى نشوند. مى فرمايد: «كسى كه بدون آگاهى (از احكام اسلام) به تجارت بپردازد در رباخوارى غوطهور مى شود»; (مَنِ اتَّجَرَ بِغَيْرِ فِقْه فَقَدِ ارْتَطَمَ فِي الرِّبَا).«اتجر» و «تَجَرَ» هر دو به معناى تجارت كردن و خريد و فروش نمودن است. «ارتطم» از ماده «رطم» (بر وزن ختم) به معناى فرو رفتن در چيزى است كه امكان بيرون آمدن از آن نيست و معمولاً تشبيه به گل ولاى عميق و باتلاق مى كنند كه وقتى كسى در آن بيفتد قادر به خروج نمى باشد. در لسان العرب، ارتطام را به معناى فرو رفتن در چيزى دانسته است كه اگر هم كسى بتواند از آن بيرون بيايد با اندوه و غم سنگينى خواهد بود. روشن است كه ورود در هر كارى بدون آگاهى از مسائل مربوط به آن، مشكل آفرين است به خصوص ورود در تجارت با عدم آگاهى از فقه اسلامى انسان را گرفتار معاملات حرام و اعمال نامشروع مى كند و دليل آن اين است كه فقه اسلامى در امر تجارت و خريد و فروش دستورات دقيقى دارد كه بخشى از مهمترين آن دستورات مربوط به رباست.در فقه اسلامى دو نوع ربا داريم: يكى رباى معاملى و آن خريد و فروش جنسى در مقابل جنس مشابه آن با تفاضل است. مثلاً خريدن يك تن گندم نامرغوب در مقابل نيم تن گندم مرغوب. اين كار، ربا و حرام است. همچنين درمورد اشياء ديگر. در اين كه چه چيزهايى با يكديگر همجنس مى باشند در ميان فقها گفتگوهاى زيادى است تا آن جا كه حتى گروهى كره و روغن را با شير يك جنس مى دانند و خريد و فروش آن ها را با تفاضل، ربا مى شمارند و شرح اين اجناس و بحث هاى مربوط به آن ها در كتب فقهى به صورت گسترده آمده است. نوع دوم، رباى قرضى است و آن اين كه انسان چيزى به ديگرى وام بدهد و در مقابل آن اضافه اى بگيرد و جالب اين كه اين اضافه ممكن است ازقبيل همان جنس باشد مانند دادن يك ميليون پول نقد به كسى در برابر گرفتن يك ميليون و نيم، بعد از گذشتن يك سال، و يا از غير آن جنس باشد و حتى اگر كسى چيزى را به ديگرى وام بدهد و بگويد براى پدرم فلان سوره قرآن را نيز بخوان، اين را هم نوعى ربا مى دانند و يا خدمات ديگر كه ارزشى دارد. همان گونه كه در حديث معروفى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) آمده است كه فرمود: «كُلُّ قَرض جَرّ منفعةً فهو وَجهٌ مِن وجوهِ الرِّبا; هر وامى كه جذب منفعتى كند نوعى رباست».[1]يعنى هر شرطى كه سودى را براى دهنده قرض به بار آورد ربا محسوب مى شود خواه مبلغ اضافى باشد يا انجام كارى و يا حتى شرط معامله به مثل كه در برابر اين وام بعداً وامى به او بپردازد. تمام اين ها از اشكال رباست.با توجه به پيچيدگى هايى كه در مسأله ربا وجود دارد كسى كه وارد ميدان تجارت بشود و آگاهى از اين مسائل نداشته باشد احتمال بسيار مى رود كه گرفتار رباخوارى شود.عده اى از شارحان نهج البلاغه پيچيدگى هاى حكمى مسأله ربا را نيز در اين جا مطرح كرده اند كه در رباى معاملى چه چيزهايى همجنس است و چه چيزهايى همجنس نيست كه شبيه آن را در رباى قرضى و اين كه چه چيزهايى شرط اضافى محسوب مى شود و چه چيزهايى محسوب نمى شود مى توان تصور كرد.ولى بايد توجه داشت كه اختلافات حكمى مشكلى ايجادنمى كند زيرا مجتهد بعد از تلاش و كوشش اگر گرفتار خطا بشود معذور است و امام(عليه السلام) در اين زمينه هشدار نداده است بلكه نظر مبارك امام(عليه السلام) اشتباهى است كه در تشخيص موضوع براى ناآگاهان پيدا مى شود و اگر در فراگرفتن مسائل مربوط به ربا و كسب هاى حلال و حرام كوتاهى كرده باشند مشكل بيشتر مى شود.در تأييد اين سخن در روايتى كه ذيل گفتار حكيمانه مورد بحث در كتاب شريف كافى آمده است مى خوانيم كه اميرمؤمنان(عليه السلام) مى فرمود: «لاَ يقْعُدَنَّ فِى السُّوقِ إِلاَّ مَنْ يعْقِلُ الشِّرَاءَ وَ الْبَيعَ; كسى در بازار ننشيند مگر اين كه احكام خريد و فروش را به خوبى بداند».[2]و در حديث ديگرى كه اصبغ بن نباته از آن حضرت نقل مى كند مى خوانيم كه اميرمؤمنان(عليه السلام) بر منبر مى فرمود: «يا مَعْشَرَ التُّجَّارِ الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ الْفِقْهَ ثُمَّ الْمَتْجَرَ وَ اللَّهِ لَلرِّبَا فِى هَذِهِ الاُْمَّةِ أَخْفَى مِنْ دَبِيبِ النَّمْلِ عَلَى الصَّفَا شُوبُوا أَيمَانَكُمْ بِالصِّدْقِ التَّاجِرُ فَاجِرٌ وَ الْفَاجِرُ فِى النَّارِ إِلاَّ مَنْ أَخَذَ الْحَقَّ وَ أَعْطَى الْحَقَّ; اى جمعيت تجار! اول آگاهى بر مسائل سپس تجارت، و اين سخن را سه بار تكرار نمود آنگاه فرمود: به خدا سوگند ربا در ميان اين امت پنهان تر است از جنبش مورچه بر سنگ سخت. ايمان خود را با حق بياميزيد. تاجر، فاجر است و فاجر در دوزخ است مگر كسى كه حق بدهد و حق بستاند».[3]*****نكته:خطرات ربا:مى دانيم در اسلام درباره تحريم ربا تأكيد بسيار فراوانى شده تا آن جا كه به رباخواران از سوى خدا اعلام جنگ شده است: «(فَإِنْ لَّمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْب مِّنَ اللهِ وَرَسُولِهِ); اگر دست از رباخوارى برنداريد خدا و پيامبرش به شما اعلام جنگ مى كنند».[4]آيات ديگرى در قرآن مجيد از سرنوشت شوم رباخواران در روز قيامت و شامل آن ها شدن عذاب الهى در اين دنيا نيز خبر مى دهد.اين حكم اسلامى بسيار حساب شده و حكيمانه است زيرا جامعه اى كه رباخوارى در آن رايج گردد به زودى به دو گروه فقير و ثروتمند تقسيم مى شود. ثروتمندانى كه بدون كار كردن، هر روز آلاف و الوفى درآمد دارند و زحمت كشانى كه هرچه زحمت مى كشند بايد در جيب رباخواران بريزند.مفاسد شديد رباخوارى را در دنياى امروز با چشم مى بينيم تا آن جا كه در عصر ما بحران هاى شديدى در امور اقتصادى كشورهاى بزرگ دنيا پيدا شده كه يكى از علل مهم آن همين مسأله رباخوارى است كه حتى امروز كه اين بحث را مى نويسيم هنوز از تنگناى آن بحران ها خارج نشده اند و آينده روشنى در پيش ندارند.از اين گذشته، رباخوارى مسائل اخلاقى را درهم مى كوبد و سبب كينه شديد قشرهاى ضعيف جامعه از ثروتمندان رباخوار مى شود كه گاه براثر تراكم كينه ها شورش هاى عظيمى جامعه را فرامى گيرد.يكى از مشكلات دنياى امروز بانك هاى رباخوار است كه رباخوارى در تار و پود آن ها تنيده و هرچه مصلحان خيرانديش اسلامى مى كوشند كه رباخوارى را از آن حذف كنند باز به صورت ديگرى ورود پيدا مى كند و كار به جايى مى رسد كه همه جامعه را آلوده مى سازد. آن گونه كه در حديث نبوى آمده است: «يأْتِى عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لاَ يبْقَى أَحَدٌ إِلاَّ أَكَلَ الرِّبَا فَإِنْ لَمْ يأْكُلْهُ أَصَابَهُ مِنْ غُبَارِهِ; زمانى براى مردم فرا مى رسد كه همه رباخوار مى شوند و اگر كسى رباخوار نباشد گرد و غبار ربا بر دامن او مى نشيند».[5]البته اگر قراردادى بين وام دهنده و وام گيرنده نباشد ولى وام گيرنده به عنوان يك كار اخلاقى و تشكر از دهنده وام به هنگام پس دادن وام، هديه اى بر آن بيفزايد شرعاً اشكالى ندارد. مهم آن است كه وام دهنده خود را طلبكار چيزى نداند و مطالبه سودى نكند; خواه كم باشد يا زياد[6]. [7]*****پی نوشت:[1]. السنن الكبرى للبيهقى، ج 5، ص 350 .[2]. كافى، ج 5، ص 154، ح 23.[3]. همان، ص 150، ح 1.[4]. بقره، آيه 279.[5]. مستدرك الوسائل، ج 13، ص 333، ح 18.[6]. براى توضيح بيشتر درباره ربا، خطرات ربا و مضرات آن مى توانيد به كتاب بانكدارى اسلامى مراجعه كنيد.[7]. سند گفتار حكيمانه: مرحوم كلينى پيش از سيد رضى اين گفتار حكيمانه را در فروع كافى، كتاب المعيشه، فروع كافى مسنداً از امام صادق(عليه السلام) از اميرمؤمنان على(عليه السلام) نقل مى كند همچنين صدوق با اضافه اى در من لايحضره الفقيه. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 307)
امام (ع) فرمود: «مَنِ اتَّجَرَ بِغَيْرِ فِقْهٍ فَقَدِ ارْتَطَمَ فِي الرِّبَا»:هر كس بدون دانستن احكام دين تجارت كند، در ربا در افتد.عبارت «ارتطم فى الوحل و نحوه»، يعنى گل و لاى فرو رفت و راه نجات نداشت. اين صفت مستعار براى كسى است كه ناآگاه باشد، از آن رو كه نجات از ربا برايش غير ممكن است. زيرا مسائل ربا با مسائل بيع اشتباه مى شود به طورى كه جز بزرگان فقها با اختلاف شديدى كه در بين آنها هست، كسى تفاوت اين دو را در نمى يابد. مانند فروختن گوشت گاو در مقابل گوشت گوسفند با مقدار زيادى كه ابو حنيفه جايز دانسته و مى گويد اينها دو جنس مختلفند ولى شافعى منع كرده است و مسائل ديگر از اين قبيل.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 519
الخامسة و العشرون بعد أربعمائة من حكمه عليه السّلام:(425) و قال عليه السّلام: من اتّجر بغير فقه فقد ارتطم في الرّبا. (86303- 86293)
اللغة:(ارتطم) في الوحل و نحوه: وقع فيه فلم يمكنه الخلاص يقال: تجر فلان و اتّجر فهو تاجر.المعنى:الربا يقع على وجهين:1- ربا البيع و هو مبادلة جنس بمثله مع الزيادة.2- ربا القرض و هو اقراض شيء مع اشتراط الزيادة في ردّه، و في كلّ منهما مسائل دقيقة لا يميّزها إلّا الفقيه الماهر، حتّى أنّ العظماء من الفقهاء قد اشتبه عليهم الأمر في بعض الفروع و اختلفوا فيها أشدّ الاختلاف كبيع لحم البقر بلحم الغنم متفاضلا، و كذا لبنهما و جلودهما و غير ذلك.الترجمة:فرمود: هر كس نادان بمسائل كسب معامله كند در منجلاب ربا فرو افتد.
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص230
من اتّجر بغير فقه فقد ارتطم فى الربا. «آن كس كه بدون دانستن فقه به بازرگانى پرداخت، خود را در ربا انداخت.»
ابن ابى الحديد پس از توضيح لغوى درباره اتجار و ارتطام كه به معنى بازرگانى و در گل و لاى ماندن است، مى گويد: على عليه السّلام از اين جهت اين سخن را گفته است كه مسائل ربا و خريد و فروش سخت مشتبه است و ميان آنها را جز فقيه كسى فرق نمى تواند بگذارد. آن چنان كه فقيهان بزرگ در اين مسأله گرفتار شبهه و اختلاف شديد با يكديگر شده اند، مثلا آيا جايز است مقدارى از گوشت گاو را با مقدار بيشترى از گوشت شتر فروخت يا نه؟ همچنين در مورد شير و پوست گاو و گوسپند.
ابو حنيفه مى گويد: چون اين گوشت و شير و پوست از اجناس مختلف هستند كه به هر حال گاو و شتر و گوسپند هم مختلف اند و فروختن برخى از آن به مقدار بيشترى از ديگرى جايز است و حال آنكه شافعى اجازه نمى دهد و مى گويد رباست. همچنين درباره اينكه دو مد خرماى عجوه و يك درهم را مى توان در قبال يك مد عجوه خريد و آيا مى توان دو كيل مساوى رطب را با خرماى معمولى فروخت يا نه، ميان ابو حنيفه و شافعى اختلاف است، شافعى آنها را ربا مى داند و ابو حنيفه ربا نمى داند و مسائل اين باب بسيار است.