وَ قَالَ (عليه السلام): أَشَدُّ الذُّنُوبِ، مَا اسْتَخَفَّ بِهَا صَاحِبُهُ.
و فرمود (ع): سخت ترين گناه، گناهى است كه گناهكار حقيرش شمارد.
و آن حضرت فرمود: سخت ترين گناهان گناهى است كه گنه كار آن را ناچيز بشمارد. (تكرار شماره 348)
بزرگ ترين گناه (اعتقادى):و درود خدا بر او، فرمود: سخت ترين گناهان، گناهى است كه گناهكار آن را سبك شمارد.
[و فرمود:] سخت ترين گناهان گناهى بود كه گناهكار آن را سبك شمارد.
امام عليه السّلام (در باره گناه) فرموده است:«أشدّ الذّنوب ما استخفّ ...» (تا آخر، اين فرمايش عينا همان فرمايش سيصد و چهلم است كه ترجمه و شرحش گذشت جز آنكه در آن «ما استهان» بجاى «ما استخفّ» بيان شده و معنى هر دو يكى است).
امام(عليه السلام) فرمود: بدترين و خطرناك ترين گناهان گناهى است كه مرتكب شونده آن، آن را كوچك بشمرد.
از گناهى كه كوچك مى شمرى بترس!امام(عليه السلام) در اين گفتار حكيمانه به نكته مهمى در باب سنجش گناهان اشاره كرده، مى فرمايد: «بدترين و خطرناك ترين گناهان گناهى است كه مرتكب شونده آن، آن را كوچك بشمرد»; (أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَخَفَّ بِهِ صَاحِبُهُ).بعضى معتقدند كه گناهان را نبايد به صغيره و كبيره تقسيم كرد; همه گناهان نسبت به مقام شامخ الهى كبيره است زيرا هرقدر شخصى كه معصيتش مى شود بزرگ تر باشد معصيت، بزرگ تر خواهد بود و چون خداوند از هرچيز برتر و بالاتر است هر معصيتى در پيشگاهش عظيم است. البته اين سخن از يك نظر صحيح است ولى از يك نظر مى توان ميان گناهان تفاوت گذاشت. گاهى ذات گناهان با هم متفاوت است; تفاوتى كه مثلاً در ميان سيلى زدن به يك شخص بى گناه يا كشتن او مى باشد و تفاوتى كه ميان زناى با غير محارم و زناى با محارم است. و گاه تفاوت به سبب اصرار يا ندامت و استغفار است. ممكن است كسى گناه كبيره اى انجام دهد ولى فوراً پشيمان شود و به درگاه خدا توبه كند اين گناه نسبت به گناه كسى كه صغيره اى را انجام مى دهد و اصرار بر آن دارد كوچك تر محسوب مى شود و گاهى اين تفاوت به سبب نيت گناهكار است گاهى گناهكار گناه را با ترس و وحشت و اضطراب انجام مى دهد و گاه با بى اعتنايى و كوچك شمردن گناه. به يقين دومى از اولى بزرگ تر است هرچند خودِ گناه هيچ تفاوتى نكند.اين از يك نظر، ازنظر ديگر گناهى كه انسان درباره آن بى اعتناست به آسانى دامن او را مى گيرد و به او ضربه مى زند ولى گناهى كه در نظر او عظيم و خطرناك است كمتر به آن گرفتار مى شود. درست مثل اين كه انسان، دشمنى را كوچك بشمرد، از چنين دشمنى ممكن است به آسانى غافل شود و ضربه بخورد ولى از دشمنى كه او را بزرگ و خطرناك مى شمرد در امان بماند.در روايات اسلامى اين مسأله نيز به صورت گسترده آمده است. مرحوم شيخ حر عاملى در كتاب وسائل الشيعه در ابواب جهاد نفس، بابى تحت عنوان «وجوب اجتناب المحقرات من الذنوب» ذكر كرده و در آن باب، چهارده روايت از معصومين(عليهم السلام) در همين زمينه آورده است. ازجمله در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم كه فرمود: «لاَ تُحَقِّرُوا شَيْئاً مِنَ الشَّرِّ وَإِنْ صَغُرَ فِى أَعْيُنِكُمْ وَلاَ تَسْتَكْثِرُوا شَيْئاً مِنَ الْخَيْرِ وَإِنْ كَثُرَ فِى أَعْيُنِكُمْ فَإِنَّهُ لاَ كَبِيرَ مَعَ الاِسْتِغْفَارِ وَلاَ صَغِيرَ مَعَ الاِْصْرَارِ; چيزى از كار بد را كوچك نشمريد هرچند در نظر شما كوچك باشد و چيزى از كار نيك را بزرگ نشمريد هرچند در نظر شما بزرگ و فراوان باشد زيرا هيچ گناه كبيره اى با استغفار باقى نمى ماند و هيچ گناه صغيره اى با اصرار بر آن بخشوده نخواهد شد».[1]از سويى ديگر هنگامى كه انسان درباره گناهى بى اعتنا باشد، آن گناه تكرار مى شود و روى هم انباشته مى گردد و تبديل به گناهى بسيار عظيم مى شود. همان گونه كه در حديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «إِيَّاكُمْ وَ مُحَقَّرَاتِ الذُّنُوبِ فَإِنَّ لَهَا مِنَ اللَّهِ طَالِباً وَ إِنَّهَا لَتَجْتَمِعُ عَلَى الْمَرْءِ حَتَّى تُهْلِكَهُ; از گناهان كوچك برحذر باشيد زيرا از سوى خدا درباره آن مطالبه مى شود و آن ها روى هم انباشته مى گردد تا انسان را هلاك كند».[2]در حديث ديگرى از امام باقر(عليه السلام) مى خوانيم: «وَمِنَ الذُّنُوبِ الَّتِى لا تُغْفَرُ قَوْلُ الرَّجُلِ لَيْتَنِى لا أُؤَاخَذُ إِلاَّ بِهَذَا; ازجمله گناهانى كه هرگز بخشوده نمى شود گناهى است كه كسى كه آن را انجام مى دهد (هنگامى كه به او بگويند: چرا چنين مى كنى؟) بگويد: (اين كه گناه مهمى نيست) كاش من با همين يك گناه مؤاخذه مى شدم».[3]در روايتى از حضرت مسيح(عليه السلام) مى خوانيم: «بِحَقّ أَقُولُ لَكُمْ إِنَّ صِغَارَ الْخَطَايَا وَمُحَقَّرَاتِهَا لَمِنْ مَكَايِدِ إِبْلِيسَ يُحَقِّرُهَا لَكُمْ وَيُصَغِّرُهَا فِى أَعْيُنِكُمْ فَتَجْتَمِعُ فَتَكْثُرُ فَتُحِيطُ بِكُمْ; حق را به شما مى گويم كه گناهان كوچك و حقير از دام هاى شيطان است. آن را در نظر شما حقير مى شمرد و در چشم شما كوچك مى نمايد تا روى هم انباشته شود و وجود شما را احاطه كند (بر حذر باشيد)»[4]. [5]*****پی نوشت:[1]. وسائل الشيعه، ج 11، ص 246، ح 8 .[2]. وسائل الشيعه، ج 11، ص 247، ح 11.[3]. همان، ح 10.[4]. مستدرك الوسائل، ج 11، ص 350، ح 11.[5]. سند گفتار حكيمانه: اين گفتار حكيمانه نيز از روايات تكرارى مرحوم سيد رضى است زيرا عين آن با تفاوت بسيار كمى در حكمت 348 گذشت. در آن جا بدين صورت بود: «أشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَهانَ بِهِ صاحِبُهُ». مرحوم خطيب در ذيل همان حكمت آن را از زمخشرى در كتاب ربيع الابرار و ابن قاسم در روضة الاخيار نقل كرده است و در اين جا چيزى بر آن نمى افزايد. اضافه مى كنيم: در غررالحكم نيز با تفاوتى به اين صورت آمده است: «أشَدُّ الذّنوبِ عِندَاللهِ سُبحانَه ذَنبٌ استَهانَ به راكِبُه». (غررالحكم، ح 3570)
امام (ع) فرمود: «أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَخَفَّ بِهَا صَاحِبُهُ»:سخت ترين گناهان، گناهى است كه صاحب گناه آن را سبك شمارد.توضيح آن كه گنهكار به خاطر سبك شمردن گناه، آن را به حدّى ادامه مى دهد كه به صورت ملكه و خويى جدايى ناپذير در مى آيد، برخلاف گناهى كه مهمّ تلقّى كند، كه چه بسا آن را پيش از استحكام، ريشه كن سازد. تفسير اين سخن قبلا گذشت.
منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (خوئى)، ج 21، ص: 543
الثالثة و الخمسون بعد أربعمائة من حكمه عليه السّلام:(453) و قال عليه السّلام: أشدّ الذنوب ما استخفّ به صاحبه. (86978- 86970)
المعنى:قد سبق من حكمه عليه السّلام ما يقرب من تلك و فسّرناه هنالك، و يشدّد الذّنب الاستخفاف به من وجوه:1- الاستخفاف بالذّنب هتك لحرمة المولى و توهين لأمره، و الهتك و التوهين بحضرة الحقّ عظيم و شديد.2- الاستخفاف تجرّي على ارتكاب الخلاف و التجرّي هو مخّ العصيان الموجب للعقاب و النكران.3- الاستخفاف على الذّنب موجب للاصرار عليه، و الاصرار على الصغيرة كبيرة موبقة فلا ينبغي لأحد أن يعصيه في أمره و إن كان قليلا في ظنّه.الترجمة:فرمود: سخت ترين گناهان آن گناهيست كه بنظر گنهكارش سبك و بى مقدار آيد.
جلوه تاريخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص291
و قال عليه السّلام: اشدّ الذنوب ما استخف بها صاحبها. «و آن حضرت فرمود: سخت ترين گناهان، گناهى بود كه گنهكار آن را سبك شمارد.»
بزرگى مصيبت معصيت به ميزان برخوردارى گنهكار از نعمت كسى است كه نسبت به او گناه مى ورزد و به همين سبب سيلى زدن فرزند به چهره پدر در بزرگى گناه قابل مقايسه با سيلى زدن به چهره ديگرى نيست. و چون بارى تعالى بزرگترين نعمت دهندگان است بلكه هيچ نعمتى نيست مگر اينكه در حقيقت از نعمتهاى خداوندى است و همه نعمتها منسوب به اوست، بنابراين مخالفت با خداوند و انجام دادن معصيت به راستى بزرگ است و براى هيچ كس سزاوار نيست كه در كارى هر چند در گمان او كوچك باشد معصيت كند، وانگهى آن را اندك و بى ارزش بداند و اين موضوع را آشكار كند و به آن گناه اعتنا نكند كه در اين صورت علاوه بر گناه مرتكب گناهى ديگر هم شده است كه همان بى اعتنايى به اهميت آن است، و حال آنكه اگر امعان نظر كند مى داند كه آن كارى بزرگ است چندان كه اگر خردمند باشد بايد بر آن به جاى اشك خون گريه كند. به همين سبب است كه امير المؤمنين عليه السّلام فرموده است: «سخت ترين گناهان، گناهى بود كه گنهكار آن را سبك شمارد.»