آيا خواستگارى مرد از زن اهانت به زن است؟

آيا خواستگارى مرد از زن اهانت به زن است؟

۰۹ بهمن ۱۳۹۳ 0 فرهنگ و اجتماع

این مقاله بخشی از کتاب نظام حقوق زن در اسلام نوشته استاد مرتضى مطهری است 

خواستگاری، عبارت از این است که از زنی، تقاضای ازدواج کنند. در قانون مدنی، یک مادّه به خواستگاری اختصاص داده شده است که مبتنی بر فقه اسلامی است و آن، مادّه 1034 قانون مدنی است که می گوید: «هر زنی را که خالی از موانع ازدواج باشد، می توان خواستگاری نمود».
ولی برخی به این قانون چنین اعتراض کرده اند که: «قانون گذار ما حتى در اين چند ماده كذائى (مربوط به خواستگارى و نامزدى)، اين نكته ارتـجـاعـى و غـيـرانـسـانـى را فـرامـوش نـكـرده اسـت كـه مـرد اصـل اسـت و زن فـرع، در تعقيب فكر مزبور ماده 1034 را كه اولين ماده قانون در كتاب نكاح و طلاق است به نحو زير تنظيم نموده است:
(از هـر زنـى كه خالى از موانع نكاح باشد مى توان خواستگارى نمود). به طـورى كـه مـلاحظه مى شود به موجب ماده مزبور با اينكه هيچ گونه حكم و الزامى بيان نـشده است، ازدواج به معنى (زن گرفتن) براى مرد مطرح شده و او به عنوان مشترى و خـريـدار تـلقـى گـرديـده و در مـقـابـل زن نـوعـى كـالا وانـمـود شـده اسـت . ايـن قـبـيـل تـعـبـيـرات در قـوانـيـن اجـتـمـاعـى اثـر روانى بسيار بد و ناگوار ايجاد مى كند و مـخـصـوصا تعبيرات مزبور در قانون ازدواج بر روى رابطه زن و مرد اثر مى گذارد و به مرد ژست آقايى و مالكيت و به زن وضع مملوكى و بندگى مى بخشد».
وی بـه دنبال اين ملاحظه دقيق روانى! موادى كه خود، تحت عنوان (خواستگارى) ذكر مى كند براى اينكه خواستگارى جنبه يكطرفه و حالت (زن گرفتن) به خود نـگـيـرد خـواستگارى را هم وظيفه زنان دانسته و هم وظيفه مردان، تا در ازدواج تنها (زن گـرفـتـن) صـدق نـكـنـد، مـرد گـرفـتـن هـم صـدق كـنـد، يـا لااقـل نـه زن گـرفـتـن صدق كند و نه مرد گرفتن . اگر بگوييم زن گرفتن، يا اگر هميشه مردان را موظف كنيم كه به خواستگارى زنان بروند حيثيت زن را پايين آورده و آن را به صورت كالاى خريدنى در آورده ايم .

غريزه مرد، طلب و نياز است و غريزه زن، جلوه و ناز

اتـفـاقـا يكى از اشتباهات بزرگ همين است. همين اشتباه سبب پيشنهاد الغاء مهر و نفقه شده است و ما در جاى خود مشروحا درباره مهر و نفقه بحث خواهيم كرد.
ايـنـكـه از قـديـم الايـام ، مـردان بـه عـنـوان خواستگارى نزد زنان مى رفته اند و از آنها تـقاضاى همسرى مى كرده اند از بزرگترين عوامل حفظ حيثيت و احترام زن بوده است. طبيعت، مرد را مظهر طلب و عشق و تقاضا آفريده است و زن را مظهر مطلوب بودن و معشوق بودن. طبيعت زن را گل، و مرد را بلبل، زن را شمع و مرد را پروانه قرار داده است.
ايـن يـكـى از تـدابـيـر حيكمانه و شاهكارهاى خلقت است كه در غريزه مرد نياز و طلب و در غـريـزه زن نـاز و جـلوه قـرار داده اسـت. ضـعـف جـسـمـانـى زن را در مقابل نيرومندى جسمانى مرد، با اين وسيله جبران كرده است.
خـلاف حـيـثـيـت و احـتـرام زن اسـت كـه بـدنـبـال مـرد بـدود. بـراى مـرد قـابـل تـحـمـل اسـت كـه از زنـى خـواسـتگارى كند و جواب رد بشنود و آنگاه از زن ديگرى خواستگارى كند و جواب رد بشنود تا بالاخره زنى رضايت خود را به همسرى با او اعلام كند، اما براى زن كه مى خواهد محبوب و معشوق و مورد پرستش باشد و از قلب مرد سر در آورد تا بر سراسر وجود او حكومت كند، قابل تـحمل و موافق غريزه نسیت كه مردى را به همسرى خود دعوت كند و احيانا جواب رد بشنود و سراغ مرد ديگرى برود.

بـه عـقـيده ويـليـام جيمز فيلسوف معروف آمريكايى: حيا و خوددارى ظريفانه زن غريزه نـيـسـت، بـلكه دختران حوا در طول تاريخ دريافتند كه عزت و احترامشان به اين است كه بدنبال مردان نروند، خود را مبتذل نكنند و از دسترس ‍ مرد خود را دور نگهدارند، زنان اين درسها را در طول تاريخ دريافتند و به دختران خود ياد دادند.
اخـتـصـاص بـه جـنـس بشر ندارد، حيوانات ديگر نيز همين طورند، همواره اين ماموريت به جـنـس نر داده شده است كه خود را دلباخته و نيازمند به جنس ماده نشان بدهد. ماموريتى كه بـه جـنس ماده داده شده اين است كه با پرداختن به زيبايى و لطف و با خوددارى و استغناء ظـريـفـانه، دل جنس خشن را هر چه بيشتر شكار كند و او را از مجراى حساس ‍ قلب خودش و به اراده و اختيار خودش در خدمت خود بگمارد.

مرد خريدار وصال زن است نه بردگی او

عجبا! مـى گويـند چرا قانونى مدنى لحنى به خود گرفته است كه مرد را خريدار زن نـشـان مـى دهـد؟ اولا اين مربوط به قانون مدنى نيست، مربوط به قانون آفرينش است، ثـانـيـا مگر هر خريدارى از نوع مالكيت و مملوكيت اشياء است. طلبه و دانشجو خريدار علم اسـت، مـتـعـلم خـريـدار مـعـلم اسـت. هنرجو خريدار هنرمند است. آيا بايد نام اينها را مالكيت بـگـذاريـم و مـنـافـى حـيـثـيـت عـلم و عـالم و هـنـر و هـنـرمـنـد به شمار آوريم؟ مرد خريدار وصـال زن اسـت نـه خـريـدار رَقـبـه او. آيـا واقـعـا شـما از اين شعر شاعر شيرين سخن ما حافظ، اهانت به جنس زن مى فهميد كه مى گويد:
«شيراز» معدن لب لعل است و كانِ حُسن،             من جوهرى مفلس از آن رو مشوّشم
شـهرى است پر كرشمه و خوبان ز شش جهت        چيزيم نيست ورنه خريدار هر ششم
حـافـظ افـسـوس مى خورد كه چيزى ندارد نثار خوبان كند و التفات آنها را به خود جلب كـنـد. آيـا ايـن اهـانـت بـه مـقـام زن است، يا مظهر عاليترين احترام و مقام زن در دلهاى زنده و حـسـاس اسـت كـه بـا هـمـه مـردى و مـردانـگـى در پـيـشـگـاه زيـبـايـى و جـمـال زن خـضـوع و خـشـوع مـى كـنـد و خـود را نـيازمند به عشق او و او را بى نياز از خود معرفى مى كند؟
مـنـتـهـاى هـنر زن اين بوده است كه توانسته مرد را در هر مقامى و هر وضعى بوده است به آستان خود بكشاند.
اكـنـون بـبـيـنيد به نام دفاع از حقوق زن چگونه بزرگترين امتياز و شرف و حيثيت زن را لكه دار مى كنند؟ ايـن اسـت كـه گفتيم اين آقايان به نام اينكه ابروى زن را مى خواهند اصلاح كنند چشم وى را كور مى كنند.
رسم خواستگارى يك تدبير ظريفانه و عاقلانه براى حفظ حيثيت و احترام زن است.
اينكه در قانون خلقت، مرد مظهر نياز و طلب و خواستارى، و زن مظهر مطلوبيت و پـاسـخـگـويـى آفـريـده شـده اسـت، بـهـترين ضامن حيثيت و احترام زن و جبران كننده ضعف جـسـمـانـى او در مـقـابـل نـيـرومـنـدى جـسـمـانـى مـرد اسـت و هـم بـهـتـريـن عامل حفظ تعادل و توازن زندگى مشترك آنهاست. اين، نوعى امتياز طبيعى است كه به زن داده شده و نوعى تكليف طبيعى است كه بدوش مرد گذاشته شده است .
قوانينى كه بشر وضع مى كند، و به عبارت ديگر تدابير قانونى كه به كار مى برد بـايـد ايـن امـتـيـاز را براى زن و اين تكليف را براى مرد حفظ كند. قوانين مبنى بر يكسان بـودن زن و مـرد از لحـاظ وظـيفه و ادب خواستارى ، بر زيان زن و منافع و حيثيت و احترام اوست ، و تعادل را به ظاهر به نفع مرد، و در واقع به زيان هر دو بهم مى زند.

منبع:
نظام حقوق زن در اسلام، شهيد استاد مرتضى مطهرى

مطالب مرتبط:
کتاب نظام حقوق زن در اسلام

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث