شعر دفن شبانه (درمورد شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها)
۰۴ اسفند ۱۳۹۳ 0باز هم موسم پرپر شدن گل آمد
باز هم فصل فراق گل و بلبل آمد
آسمان دل ما ابرى و بارانى شد
ديده را موسم اشك و گهر افشانى شد
دل بى سوز و گداز از غم زهرا دل نيست
دل اگر نشكند از ماتم او، جز گل نيست
خون و اشك از دل و از ديده ی ما می جوشد
فاطمه صورت خود را ز على میِ پوشد
عمر كوتاه تو، اى فاطمه فهرست غم است
قبر پنهان تو روشنگر اوج ستم است
رفتى، اما ز تو منظومه غم بر جا ماند
با دل خسته و بشكسته على تنها ماند
اثر دست ستم از رخ نيلى نرود
هرگز از ياد على، ضربت سيلى نرود
با على راز نگفتى تو ز بازوى كبود
با پدر گوى كه بعد از تو چه بود و چه نبود
شهر اگر شهر تو، پس حمله به آن خانه چرا
مرگ جانسوز چرا؟ دفن غريبانه چرا؟
داغ ما آتش و ميخ در و سينه است هنوز
مدفن گمشده در شهر مدينه است هنوز
باغ، تاراج شده، عطر اقاقى مانده است
سنت دفن شبانه ز تو باقى مانده است
شاعر: جواد محدثی
برگرفته از سایت: بانک اشعار اهل البیت علیهم السلام (تاریخ دسترسی:93/12/4)