جایگاه تقدیر و سپاس در فرهنگ اسلامی
۱۸ اسفند ۱۳۹۳ 0 فرهنگ و اجتماعدر برخوردهاي اجتماعي، يكي از عوامل محبت آفرين و تحكيم روابط، داشتن حالت و روحيه «سپاسگزاري» و «قدرداني» و «حق شناسي» نسبت به مردم است.
همواره سپاس و تشكر، در مقابل «نعمت» است. نعمت و احسان هم يا مستقيما از سوي خدا به ما مي رسد، يا بندگان خدا واسطه خيرند و نيكي بر دست آنها جاري مي شود و ما از نيكوكاريها و ياريها و مساعدتهاي مردم بهره مند مي شويم و «نعمت الهي» از اين طريق شامل ما مي گردد.
تصور نشود كه «شكر خدا» با «سپاس از مردم» منافات دارد، بلكه گاهي شكر الهي در سايه تقدير و تشكر و حق شناسي از مردم تحقق مي پذيرد و خداوند به اين گونه سپاسگزاريها راضي است، بلكه به آن دستور مي دهد.
پس، بحث شكر، اختصاص به زبان ذاكر و قلب شاكر و سجده شكر در برابر نعمتهاي الهي و در پيشگاه خداوند متعال ندارد، بلكه جلوه اي از شكر هم در ارتباط با نعمتها و نيكيهايي است كه از مردم به ما مي رسد و نسبت به آنان هم بايد شاكر باشيم.
جلوه هاي نعمت
در «شكر»، گام اول شناختن «نعمت» است، و گام دوم شناختِ «ولي نعمت». از اين دو شناخت، حالتي در قلب انسان نسبت به نعمت و دهنده نعمت پديد مي آيد كه او را نسبت به نعمت و صاحب آن، قدردان و ستايشگر و سپاسگزار مي سازد. براي اينكه بنده هاي شكوري باشيم، ابتدا بايد نعمتهاي خدا را كه از آن برخورداريم، چه نعمتهاي آشكار و روشن، چه نعمتهاي پنهان و ناشناخته بشناسيم، تا حق نعمتها را ادا كنيم.
در سپاسگزاري نسبت به مردم نيز توجه به نعمتهاي مادي و معنوي كه از ديگران به ما مي رسد، گام نخستِ پيدايش حالت سپاس نسبت به آنان است. برخي از اين نمونه ها از اين قرار است:
پدر و مادري كه در تربيت و رشد ما سهم عمده اي داشته اند، معلمان و مربياني كه در تعليم و تربيت ما كوشيده اند، هدايتگراني كه ما را با دين و خدا و قرآن و معارف اسلامي آشنا ساخته اند، آنان كه در «خوب شدن» ما سهمي داشته اند، كساني كه در موفقيت علمي، شغلي، اداري، اقتصادي و رفاه و آسايش ما بهره اي داشته اند، آنان كه امنيت اجتماعي ما را تأمين مي كنند، آنان كه در گرفتاريها به كمكمان مي شتابند و در مشكلات، با ما همدردي مي كنند، كارگران، كشاورزان، دامداران، باغبانان، توليدكنندگان، صنعتگران، مخترعان و ... كه وسايل زندگي و رفاه انسانها را فراهم مي سازند، دوستي كه با نظر مشورتي اش ما را در كارمان كمك مي كند، همكلاسي كه در درسها به ما ياري مي رساند، همسايه اي كه هنگام نياز، از مساعدت دريغ نمي كند، رسانه هاي گروهي و مراكز اطلاع رساني و چاپ و نشر، كه در ارتقاي سطح فكر و دانش و شناخت ما مي كوشند و ... دهها و صدها شخص و گروه و صنف و نهاد و مركزي كه به نحوي از سوي آنها متنعم و برخوردار مي شويم.
قدرداني از زحمات و خدمات تلاشگران و خادمان، آنان را در كارشان باانگيزه تر و مصمم مي سازد و ناسپاسي از آنان، سست و مأيوس و دلسردشان مي سازد.
فرهنگ تقدير و تشكر و زبان سپاس و حق شناسي از نيكيها و نيكوكاران، از تعاليم اسلام و برنامه هاي ديني است و هر چه اين فرهنگ در بين مردم رواج يابد، كمكي به توسعه خيرات و افزايش و تداوم نيكوكاري و احسان در جامعه است.
در روايات اسلامي، هم به سپاس از مردم و خوبيهايشان سفارش شده و هم از ناسپاسي و قدرنشناسي نكوهش شده است و ناسپاسان به عنوان «رهزنان خير» قلمداد شده اند.
سپاس از مردم
در مقابل نيكي هايي كه از ديگران به ما مي رسد، سه حالت مي توانيم داشته باشيم:
1ـ مكافات و جبران (كه عالي ترين برخورد است)
2ـ شكر و سپاس، با زبان و قلم
3ـ ناسپاسي و قدرنشناسي (كه بدترين برخورد است)
همواره سپاس و تشكر، در مقابل «نعمت» است. نعمت و احسان هم يا مستقيما از سوي خدا به ما مي رسد، يا بندگان خدا واسطه خيرند و نيكي بر دست آنها جاري مي شود و ما از نيكوكاريها و ياريها و مساعدتهاي مردم بهره مند مي شويم و «نعمت الهي» از اين طريق شامل ما مي گردد.
فرهنگ تقدير و تشكر و زبان سپاس و حق شناسي از نيكيها و نيكوكاران، از تعاليم اسلام و برنامه هاي ديني است و هر چه اين فرهنگ در بين مردم رواج يابد، كمكي به توسعه خيرات و افزايش و تداوم نيكوكاري و احسان در جامعه است.
از حضرت علي(ع) روايت است كه فرمود: بر عهده كسي است كه به او انعام و احساني شده، اينكه به خوبي و به نحو شايسته، بر نعمت دهنده نيكي كند و نعمت و احسان او را جبران نمايد. اگر از جبران عملي و «مكافات» ناتوان بود، با ستايشي شايسته و ثناي نيك برخورد كند، اگر از ستايش زباني هم ناتوان بود، حداقل نعمت را بشناسد و به نعمت دهنده محبت داشته باشد. اگر اين را هم ندارد و نتواند، پس شايسته آن نعمت نيست!1
در روايتي هم از امام باقر(ع) روايت شده كه: هر كس، آن گونه كه به او نيكي شده، رفتار كند، مكافات و جبران كرده است و اگر ناتوان باشد، شاكر است و اگر شاكر باشد، بزرگوار است.2
از حضرت رضا(ع) روايت است:«مَنْ لم يَشْكُرِ المنعِمَ مِنَ المخلوقينَ لَمْ يَشْكُرِ اللّه عز و جلّ»؛3هر كس مخلوقهاي نعمت دهنده را سپاس نگويد، خدا را سپاس نگفته است.
اين حقيقت، به تعبيرهاي گوناگون و به صور مكرر در روايات اسلامي آمده است.
از امام سجاد(ع) نقل شده است:
«اَشْكَرُكم لِله اَشْكَرُكم للنّاس»4
شكرگزارترين شما نسبت به خدا، كسي است كه نسبت به مردم سپاسگزارتر باشد.
و از پيامبر اكرم(ص) نقل شده كه فرمود: «مَنْ لا يَشْكُرُ النّاسَ لا يَشكُرُ اللّه »5
كسي كه مردم را سپاس نگويد، شكر خدا را هم انجام نمي دهد.
و به فرموده امام كاظم(ع): خداوند، بنده سپاسگزار را دوست مي دارد. در قيامت، خداوند به برخي از بندگانش خطاب مي كند: آيا نسبت به فلاني سپاس و تشكر كردي؟ مي گويد: پروردگارا! من تو را شكر كردم. خداوند مي فرمايد: اگر او را تشكّر نكرده اي، پس مرا هم تشكّر نكرده اي!6
امام سجاد(ع) در «رسالة الحقوق»، در مورد حق كسي كه بر شما نيكي كرده و وظيفه اي كه در برابر او داريد، چنين فرموده است:
شكرگزارترين شما نسبت به خدا، كسي است كه نسبت به مردم سپاسگزارتر باشد.
مردم اگر با سپاس و تقدير، اهليت و شايستگي خود را نشان ندهند، موجب سلب نعمت و موجب منصرف شدن نيكوكاران از عمل خير مي گردند.
و اين نوعي «رهزني» در كار خير است كه در روايات نيز آمده است.
وقتي سپاس از نيكوكار، و نيكي بيشتر به سپاسگزار، در كنار هم و با هم مورد عمل قرار گيرد، جامعه رو به نيكوكاري و خدمات بيشتر و ايثارهاي بزرگتر مي رود.
«وَ امّا حقّ ذيالمعروفِ عليك فَاَنْ تَشْكُرَهُ وَ تَذْكُرَ مَعْروُفَهُ ...»7
حق كسي كه صاحب نيكي بر توست، اين است كه سپاسگزار او باشي و كار نيك او را ياد كني و خالصانه بين خود و خدايت در حق او دعا كني و گفتار نيك در باره او داشته باشي، اگر چنين كني در نهان و آشكار او را سپاس گفته اي و اگر هم روزي قدرت بر جبران داشته باشي، نيكي او را جبران كني.
تشكر از والدين
از ميان همه صاحب نعمتها، خداي متعال از خدمتي كه والدين، بخصوص مادر در حق فرزند انجام مي دهد و زحمتي كه مي كشد، ياد كرده و «شكر از والدين» را در كنار شكر خدا آورده است. در وصيتهاي حكيمانه حضرت حق به انسان، يكي هم همين نكته است. در قرآن كريم مي خوانيم، ضمن آنكه پروردگار، انسان را وصيت و سفارش نسبت به پدر و مادر كرده و ياد اينكه مادر، او را در مدت دو سال دوران بارداري و زايمان و شير دادن و جدا كردن از شير، با همه سختيها و ضعفها او را حمل كرده است، مي فرمايد: «... اَنِ اشْكُرْ لي و لِوالِدَيْكَ»8، نسبت به من و پدر و مادرت شاكر باش!
اين قدرداني خدا از زحمات مادر و توصيه حضرت او است كه انسان هم قدرشناس و شاكر مادر و پدر باشد. در همين مورد نيز، امام زين العابدين(ع) مي فرمايد:
«حق مادرت بر تو آن است كه بداني او تو را در جايي حمل و نگهداري كرده كه هيچ كس به نگهداري ديگري در آنجا اقدام نمي كند، او از ميوه دلش و شيره جانش به تو داده است، با همه اعضا و جوارحش تو را نگهداري و حمايت كرده است و باكي از اين نداشته كه گرسنه بماند و تو را سير كند، تشنه باشد و تو را سيراب گرداند، عريان باشد ولي تو را پوشيده دارد، خود در برابر آفتاب بماند ولي سايه بان تو شود، به خاطر تو بي خوابي بكشد و تو را از گزند سرما و گرما نگه دارد تا تو از آنِ او باشي. و بايد بداني كه تو هرگز قدرت و توانِ سپاس او را نداري، مگر با ياري و توفيق خداوند.»9
آيا با اين همه حقي كه والدين، مخصوصا مادر بر گردن ما دارد، ما نعمت وجود مادر را قدر مي دانيم و از زحماتش تشكر مي كنيم و به يادمان مي ماند كه در باره ما چه رنجها كشيده و چه فداكاريها كرده است؟ آيا سپاس از مادر، تنها با يك كارت تبريك يا لوح تقدير يا قاب عكس يا جشن عادي، انجام شدني است؟ و آيا فرمان الهي كه «سپاسگزار پدر و مادرتان باشيد»، از سوي ما انجام و امتثال مي شود؟ در سخني از حضرت رضا(ع) آمده است كه طبق همين آيه، هر كس كه از والدين خود سپاسگزاري نكند، خدا را هم سپاس نگفته است.10
رهزنان خير
پيشتر اشاره شد كه ناسپاسي از مردم، موجب دلسردي و سلب انگيزه از آنان مي شود. البته وظيفه كسي كه احسان و نيكي به مردم مي كند، آن است كه به خاطر خدا خدمت كند و انتظار پاداش هم از خدا داشته باشد و قدرنشناسي مردم او را سرد نكند. در نهج البلاغه است كه: «لا يَزهدّنك في المعروفِ مَنْ لا يَشْكُرُه لك»11
كسي كه سپاسگزار نيكيهاي تو نيست، تو را در انجام كار معروف و شايسته، بي رغبت نسازد. اين، يك سوي قضيه است، اما در سوي ديگر وظيفه مردمي قرار دارد كه از خدمات و احسانها برخوردار مي شوند. مردم اگر با سپاس و تقدير، اهليت و شايستگي خود را نشان ندهند، موجب سلب نعمت و موجب منصرف شدن نيكوكاران از عمل خير مي گردند. و اين نوعي «رهزني» در كار خير است كه در روايات نيز آمده است.
از امام صادق(ع) روايت است:
«لَعَنَ اللّه ُ قاطِعي سَبيلِ المعروف، وَ هُو الرّجلُ يُصْنَعُ اليه المعروفُ فَتُكَفِّرهُ، فَيَمْنَعُ صاحِبَهُ مِنْ ان يَصْنَعَ ذلك اِلي غيره»12
خدا لعنت كند رهزنان راه معروف و نيكي را، رهزن خير كسي است كه به او خوبي مي شود و او ناسپاسي و كفران مي كند، در نتيجه آن نيكوكار را مانع از آن مي شود كه به ديگري نيكي كند.
وقتي ببينند نيكي هايشان مورد توجه و تقدير نيست و گاهي هم بدتر از بي توجهي مي شود، يعني خوبي را با بدي مقابله مي كنند، مي گويد: بخشكد اين دست كه نمك ندارد. و آنگاه تصميم مي گيرد كه ديگر به كسي خوبي نكند، چون قدر نمي شناسند.
تباه شدن عمل صالح و ضايع شدن احسان و نيكي گاهي هم از همين رهگذر است. در حديثي حضرت امير(ع) پنج چيز را تباه شده و ضايع مي شمارد، از جمله بارش باران به شوره زار و افروختن چراغ در روز روشن و تقديم غذا به انسان سير و يكي هم نيكي كردن به كسي كه سپاسگزاري از آن نمي كند «و معروفٌ تَصطَنعُه اِلي مَنْ لا يَشْكُرُه»13
آثار و نتايج سپاس
در كنار آثار سوء و پيامدهاي منفي ناسپاسي، نتايج درخشان و ثمربخش قدرشناسي و سپاس قابل طرح است. همچنان كه گفته شد، تقدير و سپاس، هم ايجاد الفت و محبت و محبوبيت مي كند، هم فرهنگ نيكوكاري را ترويج مي كند، هم موجب رضايت الهي است. در توصيه هاي ديني هم سفارش به * امام علي(ع) مي فرمايد:
سپاسگزاري تو از كسي كه از تو راضي است، رضايت و وفاي او را مي افزايد، و سپاسگزاري تو از كسي كه بر تو خشمگين است، موجب صلاح و تمايل و عاطفه از سوي او نسبت به تو مي گردد.
داشتن زبان تقدير و تشكر، نرم كننده دلها، افزاينده عواطف و زداينده كدورتها و دشمني هاست.
سپاس از صاحبان خير و نيكي شده است. هم به نيكوكاران توصيه شده كه بر شاكران، احسان و نيكي بيشتري كنند.
وقتي سپاس از نيكوكار، و نيكي بيشتر به سپاسگزار، در كنار هم و با هم مورد عمل قرار گيرد، جامعه رو به نيكوكاري و خدمات بيشتر و ايثارهاي بزرگتر مي رود.
به روايت امام صادق(ع)، در تورات چنين نوشته است:«اُشْكُرْ مَنْ اَنْعَمَ عَلَيكَ، وَ اَنْعِمْ علي مَنْ شَكَرَكَ، فانّه لازوالَ لِلنَّعماءِ اِذا شُكِرَتْ وَ لا بقاء لها اِذا كُفِرَتْ و الشُّكْر زيادَةٌ فِي النِّعَمِ وَ اَمانٌ مِنَ الْغِيَر»14
نسبت به كسي كه بر تو نعمتي داده، سپاسگزاري كن، و نسبت به كسي كه از تو سپاسگزاري كرده، احسان و انعام كن، چرا كه اگر نعمتها سپاس شود، زوال نمي پذيرد و اگر ناسپاسي شود، دوام نمي يابد. شكر و سپاس، موجب افزايش نعمتها و ايمني از تغيير و دگرگوني است. داشتن زبان تقدير و تشكر، نرم كننده دلها، افزاينده عواطف و زداينده كدورتها و دشمني هاست.
مهم، داشتن چنين تربيت و ترويج چنين فرهنگ در جامعه است. مقداري حال و حوصله و مجال، و مقداري هم هزينه و مخارج لازم دارد كه به صورت شفاهي، كتبي، تلفني، با ارسال هديه، با ارتقاء رتبه، دادن جايزه و ابراز محبت و نشان دادن عنايت و توجه، قدرداني خود را از كارهاي خوب كه عمل مي شود و از خوبان و شايستگان جامعه، نشان دهيم.
امام علي(ع) مي فرمايد:سپاسگزاري تو از كسي كه از تو راضي است، رضايت و وفاي او را مي افزايد، و سپاسگزاري تو از كسي كه بر تو خشمگين است، موجب صلاح و تمايل و عاطفه از سوي او نسبت به تو مي گردد:«شُكرك الرّاضي عَنْكَ يَزيدُهُ رضا و وفاءً، شُكرُكَ لِلسّاخِطِ عَلَيكَ يوجبُ لَكَ مِنه صَلاحا و تعطُّفا»15
مقوله «سپاس از مردم»، بي ارتباط با «فرهنگ تشويق» نيست كه در مباحث پيشين در آن مورد بحث شد.
چه خوب كه هميشه گله و انتقاد از بديها و نارساييها و عيوب نكنيم، بلكه چشم «نيك بين» هم داشته باشيم و از خوبيها و خوشرفتاريها و محاسن اخلاقي و عملهاي شايسته فرزندانمان، همسرانمان، دوستان و همكارانمان، خدمتگزاران جامعه، تلاشگران زحمت كش و فداكاران گمنام، به هر نحو و با هر زباني كه مي توانيم، تقدير و تشكر كنيم، كه ... سپاس از خوبي ها و خوبان، «تكثير خوبي ها»ست!پايان.
________________________________________
1- بحارالانوار، ج68 (بيروت)، ص50.
2- همان.
3- ميزان الحكمه، ج5، ص153.
4- همان، ص148.
5- نهج الفصاحه، حديث 1202.
6- اصول كافي، ج2، ص99.
7- مكارم الاخلاق، ص422.
8- لقمان، آيه 14.
9- مكارم الاخلاق، ص421.
10- ميزان الحكمه، ج5، ص154، حديث 9639.
11- نهج البلاغه، فيض الاسلام، حكمت 195.
12- وسائل الشيعه، ج11، ص539.
13- بحارالانوار، ج68، ص47.
14- همان، ص55.
15- غررالحكم، (به نقل از ميزان الحكمه، ج5، ص152)
برگرفته از :