قضا و قدر در نهج البلاغه

قضا و قدر در نهج البلاغه

۲۶ اسفند ۱۳۹۳ 0 اهل بیت علیهم السلام

قضا و قدر در نظر امام علی (علیه السلام)

1. پاداش شكيبايى

«إن صبرت جرى عليك القدر و انت مأجور، و إن جزَعتَ جرى عليك القدر و أنت مأزور»
اگر شيكيبايى ورزى حكم و قدر خداوند بر تو رفته است و پاداش دارى و اگر بى تابى كنى تقدير الهى بر تو جارى است و گناهكارى.(1)

2. ظاهر نيكوى روزگار

«ما قال الناس لشىء طوبى له الا و قد خَبَأ له الدهر يوم سوء»
مردم درباره هيچ چيزى نگويند: خوشا به آن، مگر اين كه روزگار براى آن (ظاهر خوش نما) روز نامباركى پنهان كرده باشد.(2)

3. تغيير قضا با صدق و خلوص

«فلما راى الله صدقنا أنزل بعدوّنا الكبت، و أنزل علينا النصر حتى استقر الاسلام ملقيا و متبوئا أوطانه»
وقتى كه خداوند صدق و خلوص ما را ديد، دشمن ما را به ذلت و خوارى نشاند و پيروزى را بر ما فرستاد. تا آن گاه كه اسلام مانند شترى كه گردن بر زمين بنهد و حالت تسليم به خود بگيرد، استقرار يافت و در جايگاه هاى خود (عقول و دل هاى مسلمانان) جاى گير شد.(3)

4. قضاى الهى

«... حتى اذا وافق وارد القضاء انقطاع مدة البلاء حملوا بصائرهم على اسيافهم و دانوا لربهم بأمر واعظهم»
آن گاه كه عامل قضاى خداوندى با پايان يافتن مدت آزمايش موافقت نمود، بصيرت هاى خود را بر شمشيرهايشان حمل كردند و با اطاعت از امر راهنمايشان به پروردگار نزديك شدند.(4)

5. ناخرسندی از قضای الهى

«من أصبح على الدنيا حزينا فقد أصبح لقضاء الله ساخطاً»
كسى كه به خاطر دنيا محزون باشد، از قضا و قدر الهى ناخرسند است.(5)

6. سرنوشت و تقدير

«لا يجرى لاحد الا جرى عليه، و لا يجرى عليه الا جرى له. و لو كان لاحد أن يجرى له و لا يجرى عليه، لكان ذلك خالصا لله سبحانه دون خلقه، لقدرته على عباده، و لعدله فى كل ما جرت عليه صروف قضائه»
حق چيزى است كه به نفع كسى به جريان نمى افتد، مگر اين كه روزى ديگر به ضرر او سراغش را خواهد گرفت (و بالعكس) و به ضرر كسى جارى نمى شود مگر اين كه روزى ديگر به سود او به جريان مى افتد و بنا بود كه حق همواره به سود كسى جارى گردد نه بر ضرر او، چنين وضعى درباره حق فقط به طور خالص براى خدا منحصر بود؛ زيرا او است پيروز مطلق بر بندگانش و به جهت دادگرى مطلق او در همه مواردى كه انواع قضاى (حكم) او در آن ها به جريان مى افتد.(6)

7. سپاس تقدير الهى

«الحمد لله على التقدير حتى تكون الآفة فى التدبير»
ستايش مى كنم خدا را در برابر چيزى كه قضايش به آن متعلق گشته و به هر فعلى كه مقدر فرموده و مرا به شما مبتلا ساخته است.(7)

8. آفت در تدبير

«يغلب المقدار على التقدير حتى تكون الآفة فى التدبير»
قدر الهى بر تدبير انسان پيروز شود تا آن جا كه آفت در تدبير باشد.(8)

9. سرچشمه قضا و قدر

«إن صُبّت عليهم المصائب لجؤوا الى الاستجارة بك، عِلماً بأن أزمّة الامور بيدك، و مصادرها عن قضائك»
اگر مصيبت هاى روزگار بر سر اولياء الله تاختن آورد، به تو پناهنده می شوند؛ زيرا مى دانند كه زمام همه امور به دست تو است و صدور آن ها از مقام قضاى تو است.(9)

10. ناخشنودى به قضاى الهى

«ألا فالحذر الحذر من طاعة ساداتكم و كبرائكم الذين تكبروا عن حسبهم، و ترفعوا فوق نسبهم، والقوا الهجينه على ربهم، و جاحدوا الله على ما صنع بهم مكابرة لقضائه، و مغالبُة لِآلائه»
آگاه شويد! بر حذر و بيمناك باشيد از اطاعت آقايان و بزرگان خود، كسانى كه از ارزش هاى واقعى حيثيت خود را بالاتر تلقى كردند و بالاتر از نسب خود سربلند نمودند، زشتى كار خود را به خدا نسبت دادند و درباره آن چه كه خداوند با آنان انجام داده است انكار ورزيدند، اين همه (خطا كارى ها) را در رويارويايى جاهلانه و متكبرانه با قضاء خداوندى و پيروزى جستن بر نعمت هاى او مرتكب شدند.(10)

11. قطعيت تقدير

«لن يُبطىءَ عنك ما قد قُدِرَ لك».
آن چه كه براى تو تقدير شده است از تو به تأخير نخواهد افتاد.(11)

12. خرسند نبودن به قضا

«لا ينقص سلطانك من عصاك و لا يزيد فى ملكک من أطاعك، و لا يردّ أمرك من سخط قضاءك»
خداوندا! كسى كه تو را معصيت كند از سلطه تو نكاهد و كسى كه اطاعتت كند بر ملك تو نيفزايد، و كسی كه از قضاى تو به غضب آيد نتواند امر تو را برگرداند.(12)

13. تقدير معلوم الهى

«احمدُه الى نفسه كما استحمَد إلى خلقه، و جعل لكل شىء قدرا، و لكل قدر أجلا و لكل اجل كتابا»
ستايش مى كنم خدا را براى تقرب به او همان گونه كه خود از مردم ستايشش را خواسته است و براى هر چيزى اندازه اى قرار داده و براى هر اندازه اى مدتى محدود، و براى هم مدتى قرارى ثابت.(13)

14. تقدير معلوم الهى

«لما سئل عن القدر، قال: طريق مُظلم فلا تسلكوه، و بحرٌ عميق فلا تلَجوه، سرّ الله فلا تتكلّفوه»
از آن حضرت عليه السلام درباره قدر سوال شد، پس فرمود: راهى است تاريك! پس آن راه را در پيش نگيريد و دريايى است عميق پس در آن وارد نشويد و راز خداوند است پس براى كشف آن خود را به زحمت نيندازيد.(14)

15. تقدير و تدبير

«تذلّ الامور للمقادير حتى يكون الحَتفُ فى التدبير»
كارها و چاره جويى ها در برابر تقديرات الهى خوار مى گردد. تا آن حد كه گاه چاره جويى انسان موجب هلاك او مى گردد.(15)

16. فرمان هاى محكم حق

«أمرُه قضاء و حكمة، و رضاه أمان و رحمة، يقضى بعلم، و يعفو بحلم»
فرمان خداوند بر مبناى قضا و حكمت، و رضاى او موجب امان و رحمت است؛ بر مبناى علم حكم می کند، و از روی بردباری عفو می نماید.(16)

17. تقدير الهى

«المقدر لجميع الامور بلا رَويّة و لا ضمير»
آفريننده است با سنجش دقيق براى همه كائنات بدون انديشه و مفاهيم درونى.(17)

18. نامعلومى سرنوشت

«ربّ مستقبلٍ يوماً ليس بمُستدبره ومغبوطٍ فى أول ليله، قامت بَواكيه فى آخره»
چه بسا كسى كه روز به زندگى روى آورده، اما شب آن روز را نديده، و بسا كسانى كه در آغاز شب به او رشك برده اند؛ اما در پايان شب بر مرگ او گريسته اند.(18)

19. آرزوى بهترين تقدير

«استودع الله دينك و دنياك و أسئله خير القضاء لك فى العاجلة و الاجلة و الدنيا و الاخرة»
دين و دنياى تو را به خدا مى سپارم و از او مى خواهم كه در حال و آينده در دنيا و آخرت بهترين سرنوشت را براى تو در نظر بگيرد.(19)

20. شکایت از خدا!

«من اصبح على الدنيا حزينا، فقد أصبح لقضاء الله ساخطا، و من اصبح يشكو مصيبة نزلت به، فقد اصبح يشكو ربّه»
كسى كه به خاطر امور دنيا اندوه خورد، به قضاى الهى خشم ورزيده و كسى كه از مصيبتى كه به او رسيده به خلق شكايت برد، از پروردگارش شكايت كرده است.(20)

21. قضاى متقن الهى

«لم يؤدُه خلق ما ابتدا، ولا تدبير ما ذرأ، و لا وقف به عجز عما خلق، و لا ولجت عليه شبهة فيما قضى و قدر، بل قضاءٌ مُتقن، و علمٌ محكم، و امرٌ مُبرم»
آفرينش آن چه كه خلق نموده و تدبير آن چه كه به وجود آورده است سنگينى و خستگى براى او نداشته و ناتوانى از ايجاد كائنات و به راه انداختن آن او را متوقف نساخته است و در اجراى قضا و گستردن نقشه هستى اشتباهى بر او وارد نگشته است، بلكه كار او قضايى است متقن و علمى است محكم و امرى است قطعى.(21)
__________________
پی نوشت:

1- حكمت 291.
2- حكمت 286.
3- خطبه 56.
4- خطبه 150.
5- حكمت 228.
6- خطبه 216.
7- خطبه 180.
8- حكمت 459.
9- خطبه 227 .
10- خطبه 192.
11- حكمت 379.
12- خطبه 183.
13- خطبه 183.
14- حكمت 287.
15- حكمت 16.
16- خطبه 160.
17- خطبه 213.
18- حكمت 380.
19- نامه 31.
20- خطبه 65.
21- خطبه 65.
 

منبع:

نهج البلاغه موضوعى، عباس عزيزى

 
کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث