صبر در نهج البلاغه

صبر در نهج البلاغه

۲۰ فروردین ۱۳۹۴ 0 معارف

1. صبر وسيله نجات

رحم الله امرأ سمع حُكما فوعى، و دُعى الى رشاد فدنا... و كذّب مُناه جَعل الصبر مطية نجاته.
خداوند بيامرزد كسى را كه سخن حكيمانه بشنود و آن را فرا گيرد و به جانب حق هدايت شود و آن را بپذيرد... و آرزوهاى نا به جا را تكذيب كند و صبر را وسيله نجات خويش قرار دهد.1

2. دعا در مورد صبر

أخذ الله بقلوبنا و قلوبكم الى الحق، و ألهمنا و اياكم الصبر.
خداوند دل هاى ما و دل هاى شما را به سوى حق متوجه سازد و به ما و شما صبر الهام فرمايد.2

3. دوركردن اندوه

اطرح عنك واردات الهموم بعزائم الصبر و حسن اليقين.
اندوه ها را با صبرى استوار و يقينى نيكو از خود دور كن.3

4. كمك از خدا در اندوهناكى

استعن بالله على ما أهمك.
بر آن چه تو را اندوهگين مى كند از خدا كمك بخواه.4

5. نيكوترين خصلت

فى وصيته لابنه الحسن عليه السلام: عوّد نفسك التصبّر على المكروه، و نعم الخُلق التصبُر فى الحق !
در سفارش به فرزند بزرگوار خود امام حسن عليه السلام مى فرمايد: خويشتن را به صبورى در برابر ناخوشايندها عادت ده، و نيكو خصلتى است صبورى كردن در راه حق.5

6. شكيبا در ناراحتى

ان ابتليتم فاصبروا، فان العاقبة للمتقين.
اگر (به رنج و ناراحتى) مبتلا شديد، شكيبا باشيد كه عاقبت (پيروزى) با پرهيزگاران است.6

7. پيشه شكيبايى

استعشروا الصبر فانه أدعى الى النصر.
شكيبايى را پیشه خود سازيد كه به نصرت و پيروزى فراخواننده تر است.7

8. موضع صبر

... فقلت عليه السلام يا رسول الله! أو ليس قد قلتَ لى يوم أحد حيث استشهد من المسلمين، و حيّزت عنى الشهادة فشقّ ذلك على، فقلتَ لى: أبشِر فان الشهادة من ورائك. فقال لى: ان ذلك لكذلك، فكيف صبرك اذن؟ فقلت: يا رسول الله! ليس هذا من مواطن الصبر، و لكن من مواطن البشرى و الشكر.
عرض كردم: يا رسول خدا! مگر در روز احد كه تعدادى از مسلمانان شهيد شدند من از شهادت محروم ماندم و اين امر بر من گران آمد به من نفرمودى: مژده باد تو را كه در آينده به شهادت خواهى رسيد؟ رسول خدا به من فرمود: همين طور است. در آن صورت صبر تو چگونه خواهد بود؟ عرض كردم: اى رسول خدا! اين جا جاى صبر نيست، بلكه جاى شادى و شكر است!8

9. دستاوردهاى بردبارى

بالحلم عن السفيه تكثر الانصار عليه.
بردبارى كردن در برابر نادان، ياران انسان را بر ضد او زياد مى كند.9

10. امتحان الهى

من آتاه الله مالا فليصل به القرابة... و ليصبر نفسه على الحقوق و النوائب.
هر كه خداوند به او ثروتى دهد، بايد به خويشاوندان خود رسيدگى كند... و در راه اداى حقوق (مالى خود) و مصايب و گرفتارى ها، خود را به صبر وادارد.10

11. صبر على ( (علیه السلام

عند مسير أصحاب الجمل الى البصرة: ان هؤلاء قد تمالاوا على سخطة امارتى، و سأصبر ما لم أخف على جماعتكم.
در زمانى كه اصحاب جمل به سوى بصره حركت كردند فرمود: اينان به خاطر ناخشنودى از خلافت من گرد هم آمده اند. اما من تا زمانى كه براى اجتماع شما خطرى حس نكنم، از خود صبر نشان مى دهم.11

12. ارزش ايمان

عليكم بالصبر؛ فان الصبر من الايمان كالراس من الجسد، و لا خير فى جسد لا رأس معه، و لا خیر فى ايمان لا صبر معه.
بر شما باد كه صبر و بردبارى پيشه كنيد؛ زيرا همان گونه كه سر، نشانه حيات بدن است، صبر نيز دليل ايمان است، و بدنى كه سر در آن نباشد خير و حيات در آن نيست و ايمانى كه توأم با صبر نباشد ارزشى ندارد.12

13. صبر در هنگام مصيبت

و قال عليه السلام للاشعث بن قيس لما عزاه بابن له: يا أشعث! ان تحزن على ابنك فقد استحقّت منك ذلك الرحم، و ان تصبر ففى الله من كل مصيبة خلف. يا أشعث! ان صبرت جرى عليك القدر و أنت مأجور، و ان جزعت جرى عليك القدر و أنت مأزور؛ يا أشعث! ابنك سَرّك و هو بلاء و فتنة، و حزنك و هو ثواب و رحمة.
امام على عليه السلام در دلدارى به اشعث بن قيس در مرگ فرزندش فرمود: اى اشعث! اگر براى از دست دادن فرزندت اندوهگين باشى، البته حق داری که این لازمه خویشاوندی است و اگر صبر كنى خدا هر مصيبتى را عوض مى دهد، اى اشعث! اگر صبر كنى قضا و قدر الهى بر تو جارى شده و اجر خواهی برد و اگر بیتابی کنی تو گناهكارى. اى اشعث! آمدن فرزندت كه مايه آزمايش و گرفتارى است تو را شاد كرد و رفتنش كه مايه ثواب و رحمت (براى توست) اندوهگينت ساخت.13

14. بى صبرى در تدفين پيامبر (صلی الله علیه وآله)

و قال عليه السلام هو يدفن النبى صلى الله عليه و آله: ان الصبر لجميل الا عنك، و ان الجزع لقبيح الا عليك و ان المُصاب بك لجليل، و انه قبلك و بعدك لجَلَل.
امام على در هنگام خاكسپارى پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:

شكيبايى زيباست، جز در برابر فقدان تو و بى تابى كردن زشت است، مگر بر غم از دست دادن تو، مصيبت رحلت تو بس بزرگ است و هر مصيبت ديگرى، پيش از تو و پس از تو، ناچيز باشد.14

15. صاحب صبرى عظيم

من خطبته الشقشقية: طفقتُ أرتئى بين أن أصولَ بيد جذّاء أو أصبر على طخية عمياء... فرأيت أن الصبر على هاتا أحجى، فصبرت و فى العين قذى، و فى الحلق شجا... فصبرت على طول المدة، و شدة المحنة.
در خطبه شقشقيه، مى فرمايد: با خود انديشيدم كه آيا با دست تنها حمله كنم يا آن كه بر شر اين تيرگى شكيبا باشم... ديدم كه صبر در اين جا خردمندانه تر است. پس صبر كردم در حالى كه گويا در چشمانم خاشاك و در گلويم استخوانى است... در اين مدت دراز و در اين شدت غم و محنت صبر كردم.15

16. آن چه بردبارى مى آورد

الحلم و الاناة توأمان ينتجهما علوّ الهمة.
بردبارى و وقار دو همراهند كه نتیجه بلندهمتى هستند.16

17. تمرين بردبارى

ان لم تكن حليما فتحلّم؛ فانه قلّ من تشبه بقوم الا أوشك أن يكون منهم.
اگر بردبار نيستى خويشتن را بردبار جلو ده ؛ زيرا كمتر كسى است كه خود را شبيه گروهى كند و به زودى يكى از آنان نشود.17

18. تباه شدن اجر صبر

ينزل الصبر على قدر المصيبة. و من ضرب يده على فخذه عند مصيبته، حَبطَ عمله.
صبر و شكيبايى به اندازه مصيبت نازل شود و كسى كه دستش را به هنگام مصيبت (از روى ناشكرى) بر زانو زند، اجرتش تباه گردد.18

19. صبر آزادگان

من صبر صبرَ الاحرار، و الا سلا سلوّ الاغمار.
هركه (در حوادث) شكيبايى مى كند چون آزادگان صبر كند (اجر برد) وگرنه چون جاهلان مصيبت را فراموش كند و (اجرى ندارد).19

20. خطر بى تابى

من لم ينجه الصبر أهلكه الجزع.
هر كس كه شكيبايى نجاتش ندهد، بى تابى اش نابودش كند.20

21. دو گونه صبر

الصبر صبران: صبر على ما تكره، و صبر عما تحب.
صبر بر دو گونه است: صبر بر پيشامدى كه كراهت دارى و صبر بر ترك چيزى كه دوست دارى.21

22. حلم و عقل

الحلم غطاء ساتر، و العقل حُسام قاطع، فاستر خلل خُلقك بحلمك، و قاتل هواك بعقلك.
حلم پرده اى پوشنده و عقل شمشيرى برنده است، پس عيب هاى اخلاقى ات را با حلم بپوشان و هوس هاى سركشت را با عقل از بين ببر.22

23. مبارزه با حوادث

الصبر يناضل الحدثان، و الجزع من أعوان الزمان.
صبر مبارزه با حوادث است، و بى تابى خود به (كجروى) زمان كمك مى كند.23

24. صبر و ظفر

لا يعدم الصبور الظفر و ان طال به الزمان.
فرد صبور پيروزى را از دست ندهد گرچه زمان طولانی بگذرد.24

25. نتيجه حلم

أول عوض الحليم من حلمه أن الناس أنصاره على الجاهل.
اولين نتيجه اى كه آدم حليم از بردبارى خود به دست مى آورد، اين است كه مردم ياوران اويند در برابر نادان.25

26. از پايه هاى ايمان

الصبر منها على أربع شعب: على الشوق و الشفق، و الزهد، و الترقب: فمن اشتاق الى الجنة سلا عن الشهوات؛ و من أشفق من النار اجتنب المحرمات؛ و من زهد فى الدنيا استهان بالمصيبات؛ و من ارتقب الموت سارع الى الخيرات.
صبر از پايه هاى ايمان است و بر چهار شعبه است: اشتياق، ترس، زهد و انتظار، هر كس مشتاق بهشت است، از شهوات و خواهش هاى نفسانى دوری می کند و هر كس از آتش دوزخ بهراسد از محرمات دورى كند، هر كس ‍ در دنيا زهد ورزد مصيبت ها را سبك شمرد، هر كس كه منتظر مرگ باشد به سوى نيكى ها بشتابد.26

27. ايمان و صبر

عليكم بالصبر! فان الصبر من الايمان كالرأس من الجسد، و لا خير فى جسد لا رأس معه، و لا فى ايمان لا صبر معه.
بر شما باد به صبر و شكيبايى؛ زيرا صبر براى ايمان چون سر است براى تن، تنى كه سر ندارد هيچ خيرى ندارد، ايمان بى صبر هم هيچ فايده اى ندارد.27

28. دهان بند بى خرد

الحلم فدام السفيه.
بردبارى، دهان بند بى خرد است.28

29. صبر و دليرى

الصبر شجاعة.
صبر، شجاعت و دليرى است.29

30. فضيلت حلم

الحلم عشيرة.
حلم و بردبارى، قوم و عشيره است.30

31. حلم و عزت

لا عزّ كالحلم.
هيچ عزتى، همچون حلم نيست.31

32. ابزار رياست

آلة الرياسة سعة الصدر.
سعه صدر ابزار رياست است.32

33. گور عيب ها

الاحتمالُ قبرُ العيوب.
تحمل، محل دفن عيب ها است.33

34. خرسندى

اذا لم يكن ما تريد فلا تبل ما كنت.
هرگاه به آن چه خواستى دست نيافتى، پس آن چه در آن هستى باك نداشته باش و اندوه به خود راه مده.34

35. حلم و زندگى با مردم

من حَلُم لم يفرّط فى أمره، و عاش فى الناس حميدا.
كسى كه بردبار باشد در كار خود كوتاهى نكند، و در ميان مردم خوش نام زندگى خواهد كرد.35

36. مصيبت و شكايت به خلق

من أصبح يشكو مصيبة نزلت به، فقد أصبح يشكو ربّه.
هر كس از مصيبتى كه به او وارد شده به خلق شكايت برد، محققا از پروردگار خود شاكى است.36

37. صبر بزرگان

ان صبرت صبر الاكارم، و الا سلوتَ سلوّ البهائم.
ا
گر همچون بزرگواران صبر كنى (چه بهتر) وگرنه همچون چهارپایان (رنج را) فراموش خواهى كرد.37

38. توصيه به صبر

ان ابتليتم فاصبروا؛ فان العاقبة للمتقين.
اگر گرفتار مشکلی شديد صبر كنيد كه سرانجام نيكو از آن پرهيزگاران است.38

39. بردبار حقيقى

حُلماء قد ذهبت أصغانهم.
)
مردگان) بردبارانی اند که كينه هاى آنان از ميان رفته است.39

40. صبر و رضا

أغضِ على القذى و الألم، ترضَ أبدا
ناملايمات و رنج ها را تحمل كن تا همواره خرسند باشى.40

41. صبر خداوند

... الذى عظُم حلمه فعفا، و عدل فى كل ما قضى.
خداوندى كه حلم او بزرگ است و با اين حلم است كه بندگانش را عفو مى نمايد و در هر چه كه حكم كند عدالت فرمايد.41

42. صبر بر طاعت

استتمّوا نعم الله عليكم بالصبر على طاعته و المجانبة لمعصيتة.
با صبر بر طاعت، نعمت هاى خدا را بر خود تمام كرده و از نافرمانى او دورى كنيد.42

43. شكيبا باش !

عوّد نفسك التصبّر على المكروه، و نعم الخُلق التصبّر فى الحق !
خويشتن را بر صبر بر آنچه ناپسند است عادت ده و شكيبا بودن در راه حق چه خوبى نيكويى است!43

______________________
پی نوشت:

  1. خطبه 76.
  2. خطبه 173.
  3. نامه 31.
  4. نامه 46.
  5. نامه 31.
  6. خطبه 98.
  7. خطبه 26.
  8. خطبه 156.
  9. حكمت 224.
  10. خطبه 142.
  11. خطبه 169.
  12. حكمت 82.
  13. حكمت 291.
  14. حكمت 292.
  15. خطبه 3.
  16. حكمت 460.
  17. حكمت 207.
  18. حكمت 144.
  19. حكمت 413.
  20. حكمت 189.
  21. حكمت 55.
  22. حكمت 424.
  23. حكمت 211.
  24. حكمت 153.
  25. حكمت 206.
  26. حكمت 31.
  27. حكمت 82.
  28. حكمت 211.
  29. حكمت 4.
  30. حكمت 418.
  31. حكمت 113.
  32. حكمت 176.
  33. حكمت 6.
  34. حكمت 69.
  35. حكمت 31.
  36. حكمت 228.
  37. حكمت 414.
  38. خطبه 97.
  39. خطبه 111.
  40. حكمت 213.
  41. خطبه 191.
  42. خطبه 188.
  43. نامه 31.


منبع:
نهج البلاغه موضوعى، عباس عزيزى

 
کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث