تقوا در نهج البلاغه

تقوا در نهج البلاغه

۲۴ فروردین ۱۳۹۴ 0 معارف

1. تقوا در هر زمان

اتق الله فى كل صباح و مساء.
در هر صبح و شام رعايت تقوا كن!1

2. وصيت به تقوا

فى وصيته للحسن و الحسين عليهماالسلام لما ضربه ابن ملجم لعنه الله: أوصيكما و جميع ولدى و أهلى و من بلغه كتابى، بتقوى الله، و نظم أمركم.
وصيتى است به حسن و حسين عليهما السلام پس از آن كه ابن ملجم لعنت الله عليه، او را ضربت زد: شما و همه فرزندان و دودمانم و هر كسى را كه نامه من به او برسد توصيه مى كنم به تقواى الهى و نظم در امور خويش.2

3. تقوا داروست

ان تقوى الله دواء قلوبكم، و بصر عمى أفئدتكم، و شفاء مرض أجسادكم، و صلاح فساد صدوركم، و طهور دنس أنفسكم، و جلاء عشا أبصاركم.
همانا تقواى خداوند براى شما دواى درد دل ها است و چشم براى كورى دل ها و شفاى بيمارى جسدها و اصلاح فساد سينه ها و پاكى آلودگى نفوس ‍ و روشنايى پرده هاى چشمان.3

4. پيش گرفتن تقوا

أوصيكم بتقوى الله... داووا بها الاسقام، و بادروا بها الحمام، و اعتبروا بمن أضاعها، و لا يعتبرن بكم من أطاعها.
شما را به تقواى خداوندى توصيه مى كنم و اينكه بيمارى هايتان را با اين دوا درمان كنيد، و با همين صفت به پيشواز مرگ برويد و از وخامت عاقبت كسانى كه تقوا را ضايع كردند عبرت بگيريد و مبادا كه پيروان مطيع تقوا از شما پند و عبرت بگيرند.4

5. تقوا بالاترين عمل

لا يقل عمل مع التقوى، و كيف يقل ما يتقبل؟
عملى كه همراه با تقوا باشد كم نيست، چگونه كم خواهد بود عملى كه مورد قبول درگاه خدا باشد؟5

6. آنچه دل را مى ميراند

من قلّ ورعه مات قلبه، و من مات قلبه دخل النار.
هر كس ورعش كم شود قلبش مى ميرد و آنكه قلبش بميرد داخل آتش ‍مى گردد.6

7. تقوا پيشه كن

اتق الله بعض التُقى و إن قلّ، و اجعل بينك و بين الله ستراً و إن رقّ.
تقوا پيشه كن گرچه كم باشد، ميان خود و خدا پرده اى قرار ده گرچه نازك باشد.7

8. بهترين بزرگوارى

لا كرَمَ كالتقوى.
هيچ بزرگوارى، مثل تقوا نيست.8

9. تقوا بورزيد!

اتق الله الذى نفعكم بموعظته، و وعظكم برسالته، و امتن عليكم بنعمته؛ فعبّدوا أنفسكم لعبادته، و اخرجوا اليه من حق طاعته.
تقوا بورزيد براى خدا، كه شما را با پند خود منفعت داد و با رسالت پيامبرش شما را نصيحت نمود و با نعمتش به شما احسان فرمود، نفس ‍خود را براى عبادت خداوندى رام و مطيع بسازيد و حركت كنيد به سوى خداوند با اطاعتى كه شايسته او است.9

10. تقواى الهى در تمام موارد

اتقوا الله فى عباده و بلاده، فانكم مسؤولون حتى عن البقاع و البهائم.
تقواى الهى را درباره بندگان خدا و شهرها رعايت كنيد؛ زيرا حتى درباره ساختمان ها و حيوانات از شما سؤال خواهد شد.10

11. سفارش به تقواى الهى

أوصيكم، أيها الناس! بتقوى الله و كثرة حمده على آلائه اليكم، و نعمائه عليكم، و بلائه لديكم. فكم خصكم بنعمة، و تدارككم برحمة!
اى مردم! من شما را نسبت به احسان ها و نعمت هايى كه خدا به شما ارزانى داشته و آزمايشى كه متوجه تان نموده، به تقوا و حمد بسيار خداوند سفارش مى كنم. چه بسيار نعمت هايى كه مخصوص شما کرده و به رحمت خود شما را مورد عنايت قرار داده است.11

12. نتيجه ترس از خدا

اتقوا الله عبادالله! تقية ذى لبّ شغل التفكر قلبه، و أنصب الخوف بدنه، و أسهر التهجد غرار نومه.
اى بندگان خدا! از خدا بترسيد، همچون ترسيدن خردمندى كه انديشه (مبدأ و معاد) دل او را به خود مشغول ساخته و ترس (از خدا و رستاخيز) پيكرش را رنجور كرده و عبادت شبانه همان اندك خوابش را هم از او گرفته است.12

13. بهترين سفارش

أوصيكم عبادالله بتقوى الله فانها خير ما تواصى العباد به، و خير عواقب الامور عندالله.
اى بندگان خدا! شما را به تقواى خدا سفارش مى كنم؛ زيرا اين بهترين سفارشى است كه بندگان به يكديگر مى كنند و در پيشگاه خداوند بهترين پايان امور است.13

14. تقوا كليد هر در بسته

ان تقوى الله مفتاح سداد، و ذخيرة معاد، و عِتق من كل ملكة، و نجاة من كل هلكة.
همانا تقواى الهى، كليد هر در بسته و ذخيره آخرت و سبب آزادى از هر بردگى و نجات از هر هلاكتى است.14

15. تعالى بخشيدن به روح

أسهروا عيونكم، و أضمرو بطونكم، و استعملوا أقدامكم، و أنفقوا أموالكم، و خذوا من أجسادكم فجودوا بها على أنفسكم، و لا تبخلوا بها عنها.
چشمانتان را شب ها بيدار داريد و شكم هايتان را گرسنه و لاغر و پاهايتان را به كار گيريد و اموالتان را انفاق كنيد و از جسم هايتان بگيريد و به جان هايتان ببخشيد و از اين كار بخل و دريغ نورزيد.15

16. تقواى اولياء الله

ان تقوى الله حَمَت أولياء الله محارمه و ألزمت قلوبهم مخافته، حتى أسهرت لياليهم، و أظمأت هواجرهم.
همانا تقواى الهى اولياى خدا را از حرام هاى او بازداشته و ترس از او در دلهايشان جاى داده، چندان كه آنان در شب ها بيدار (براى عبادت) و در روزهاى داغ تشنه (به روزه) نگه داشته است.16

17. تنها مونس

ان تقوى الله دواء داء قلوبكم، و بصر عمى أفئدتكم، و شفاء مرض ‍أجسادكم، و صلاح فساد صدوركم، و طهور دنس أنفسكم، و جلاء غشاء أبصاركم.
همانا تقواى خدا داروى بيمارى قلب هاى شماست و بينايى كورى دل هاى شما و شفاى بيمارى جسم هايتان و باعث اصلاح تباهى سينه هاى شما و پاك كننده آلودگى جان هاى شما و جلا دهنده تاريكى چشم هاى شما مى باشد.17

18. عدم غفلت از دنيا

ازهِد فى الدنيا يبصرك الله عوراتها، و لا تغفل؛ فلستَ بمغفول عنك!
در دنيا پرهيزگار باش تا خداى بزرگ تو را بر عيب هاى آن بينا گرداند و غافل مباش؛ زيرا كه از تو غافل نيستند.18

19. سرانجام تقواپيشگان

اعلموا عبادالله! أن المتقين ذهبوا بعاجل الدنيا و آجل الاخرة.
اى بندگان خدا! بدانيد كه پرهيزگاران هم از دنيا بهره مندند و هم از آخرت.19

20. امر به تقواى الهى

أمره بتقوى الله، و ايثار طاعته، و اتباع ما أمر به فى كتابه من فرائضه و سننه، التى لا يسعد أحد الا باتباعها، و لا يشقى الا مع جحودها و اضاعتها.
در فرمان استاندارى مصر به مالك اشتر مى فرمايد: امر مى كند او (مالك) را به تقواى الهى و برگزيدگان فرمان خدا و پيروى از واجبات و مستحبات او كه در كتابش (قرآن كريم) به آن ها فرمان داده است و هيچ كس جز با انكار و فروگذاشتن آن ها بدبخت نمى شود.20

21. وصف پرهيزگاران

... ان كان فى الغافلين كتب فى الذاكرين، و ان كان فى الذاكرين لم يكتب من الغافلين.
در وصف پرهيزگاران مى فرمايد: اگر در ميان غافلان باشد از يادكنندگان خدا قلمداد مى شود و اگر در ميان يادكنندگان خدا باشد، در زمره غافلان نوشته نمى شود. (كه به زبان ذكر گويند و به دل از خدا غافل باشند.)21

22. پرهيزگاران چگونه اند؟

المتقون فيها (فى الدنيا) هم أهل الفضائل. منطقهم الصواب، و ملبسهم الاقتصاد، و مشيهم التواضع.
پرهيزگاران در دنيا اهل فضايل اند، گفتارشان راست و لباسشان متوسط و راه رفتنشان با تواضع و فروتنى است.22

23. تقواى الهى را پيشه كن

أوصيكم بتقوى الله... أيقضوا بها نومكم، و اقطعوا بها يومكم.
شما را به تقواى الهى سفارش مى كنم... باتقوا خواب خود را به بيدارى بدل كنيد و روز خود را با آن به پايان رسانيد.23

24. ترس از خدا

كل خوف محقق الا خوف الله فانه معلول... ان هو خاف عبدا من عبيده؛ أعطاه من خوفه ما لا يعطى ربه، فجعل خوفه من العباد نقدا، و خوفه من خالقه ضمارا و وعدا.
هر ترسى حقيقى است جز ترس از خدا كه آفت زده است (واقعی نیست)... اگر كسى از بنده اى از بندگان خدا بترسد، آثار ترس در رفتار او آشكار مى شود، اما در برابر پروردگار خود چنين نيست، پس او ترس از بندگان را نقد و موجود مى شمارد و ترس از آفريدگار را نسيه و وعده.24

25. رفتار صحيح در دنيا

اعلموا عبادالله أن المتقين ذهبوا بعاجل الدنيا و آجل الاخرة، فشاركوا أهل الدنيا فى دنياهم، و لم يشاركوا أهل الدنيا فى آخرتهم؛ سكنوا الدنيا بأفضل ما سكنت، و أكلوها بأفضل ما أكلت، فحظوا من الدنيا بما حظى به المترفون، و أخذوا منها ما أخذه الجبابرة المتكبرون. ثم انقلبوا عنها بالزاد المبلغ والمتجر الرابح. أصابوا لذة زهد الدنيا فى دنياهم، و تيقنوا أنهم جيران الله غدا فى آخرتهم. لاترد لهم دعوة، و لا ينقص لهم نصيب من لذة.
اى بندگان خدا! بدانيد كه پرهيزگاران، دنياى زودگذر و آخرت ديرپا را به دست آوردند. با اهل دنيا در دنيايشان شريك شدند و اهل دنيا را در آخرت خود شريك نكردند. در دنيا به بهترين گونه سكونت كردند و از بهترين خوردنى هاى آن خوردند و از دنيا همان بهره اى را بردند كه توانگران خوشگذران مى برند و همان كامى را برگرفتند كه گردنكشان متكبر بر مى گيرند، آن گاه با توشه اى كه به مقصد مى رساندشان و با تجارتى پرسود از دنيا رفتند. در دنياى خود به لذت زهد و بى اعتنايى به دنيا دست يافتند و يقين داشتند كه فرداى قيامت در جوار خداوند هستند، دعايشان هرگز بى اجابت نمى ماند و بهره آنان از خوشى و آسايش هيچ كم نمى گردد.25

26. رفتار پرهيزگار

(المتقى) دنوّه ممن دنا منه ليّن و رحمة.
(پرهيزگار) رفتارش با كسى كه با او معاشرت دارد، توام با نرمش و رحمت است.26

27. نورى در تاريكى ها

اعلموا! أنه من يتق الله يجعل له مخرجا من الفتن، و نورا من الظلَم.
بدانيد كه هر كس تقواى الهى در پيش گيرد، خداوند براى او راه خروجى از فتنه ها قرار دهد و نورى در تاريكى ها.27

28. پرهيزگار از ديدگاه امير (علیه السلام)

... يعفو عمن ظلمه، و يعطى من حرمه، و يصل من قطعه، بعيدا فُحشه، ليّنا قوله، غائبا منكره، حاضرا معروفه.
(پرهيزگار) از كسى كه به او ستم كرده مى گذرد و به آن كه محرومش ساخته عطا مى كند و با كسى كه پيوندش را قطع كرده مى پيوندند، او از دشنام به دور است، سخنش نرم و بدى هايش پنهان و نيكى هايش آشكار است.28

29. توصيف پرهيزگاران

يُمسى و همّه الشكر، و يصبح و همّه الذكر. يبيت حذرا و يصبح فرحا؛ حذرا لما من الغفلة، و فرحا بما أصاب من الفضل و الرحمة.
در توصيف پرهيزگاران مى فرمايد: شب مى كند در حالى كه هم او شكرگزارى حق است و روز را آغاز مى كند در حالى كه هم و غمش ياد خداست. شب را با ترس مى گذراند و روز را با شادمانى، ترس از غفلت خويش و شادمانى به سبب فضل و رحمت خدا كه شامل حال او شده است.29

30. صفت پرهيزگاران

فى صفة المتقين: صبروا أياما قصيرة أعقبتهم راحة طويلة.
در وصف پرهيزگاران مى فرمايد: چند صباحى صبر كردند و در پى آن به آسايشى طولانى دست يافتند.30

31. همت هاى والا

لا تعدو على عزيمة جدهم بلادةُ الغفلات، و لا تنتضل فى هِمَمهم خدائع الشهوات.
(در وصف پرهيزگاران): نادانى غفلت ها بر تصميم آن ها چيره نگردد و تيرهاى خدعه آلود شهوت ها، در اراده ها وهمت هاى آنان كارگر نمى افتد.31

32. بالاترين عزت

لا عزّ أعزّ من التقوى.
هيچ عزتى عزيزتر و گرامى تر از پرهيزگارى نيست.32

33. ویژگى پرهیزگاران

فى صفة المتقين: فهم لانفسهم متهِمون و من أعمالهم مشفقون.
در وصف پرهيزگاران مى فرمايد: خود را متهم مى سازند و از كرده هاى خويش هراسان اند.33

34. خنده و سكوت پرهيزگار

... ان صمت لم يغمّه صمته، و ان ضحك لم يعلَ صوته.
(انسان پرهيزگار) اگر سكوت كند سكوتش وى را اندوهگين نمى سازد و اگر بخندد صدايش به قهقهه بلند نمى شود.34

35. خلوص پرهيزگاران

قد أخلص لله فاستخلصه.
(از صفات پرهيزگاران): عمل را براى رضاى خدا به جا آورد، پس خداوند هم او را برای خود اختیار کند.35

36. نياز پرهيزگاران

فى صفة المتقين: حاجاتهم خفيفة، و أنفسهم عفيفة.
در توصيف پرهيزگاران مى فرمايد: نيازهايشان سبك است و جان هايشان عفيف و بامناعت.36

37. عظمت تقواى الهى

اعتصموا بتقوى الله، فان لها حبلا وثيقا عروتُه، و معقلا منيعا ذروتُه.
به تقواى الهى چنگ زنيد؛ زيرا تقوا را ريسمانى است که دستگيره اش استوار و پناهگاهى است که بلندايش تسخيرناپذير است.37

38. نشانه هاى پرهيزگاران

فمن علامة أحدهم أنك ترى له قوة فى دين... و حرصا فى علم، و علما فى حلم.
از نشانه هاى (پرهيزگاران) اين كه مى بينى آن ها را در دين نيرومند... و در كسب دانش حريص و داراى علم توأم با حلم اند.38

39. معناى معصوم

أوصيكم، عبادالله، بتقوى الله، فانها الزمام و القوام، فتمسكوا بوثائقها، و اعتصموا بحقائقها، تَؤُل بكم الى أكنان الدّعة و أوطان السعة.
اى بندگان خدا! شما را به تقواى الهى سفارش مى كنم؛ زيرا كه تقوا زمام و قوام است، پس به رشته هاى آن بياويزيد و به حقايقش چنگ زنيد تا شما را به سرمنزل آسايش و جايگاه هاى رفاه برساند.39

40. پناهگاه محكم بشر

اعلموا عبادالله! أن التقوى دار حصن عزيز، و الفجور دار حصن ذليل... ألا و بالتقوى تقطع حمة الخطايا.
اى بندگان خدا! بدانيد كه تقوا پناهگاهى محكم و استوار است و بدكارى و گناه حصارى ذلت آور است... آگاه باشيد كه با پرهيزگارى زهر گناهان از بين می رود.40

41. پرهيزگارى و سلامتى بدن

ألا أفضل من صحة البدن تقوى القلب.
آگاه باشيد كه پرهيزگارى دل، از صحت بدن بالاتر است.41

42. زايل كننده پرهيزگارى

من كثر كلامه كثر خطاءه، و من كثر خطاءه قلّ حياؤه، و من قلّ حياؤه قل ورعُه، و من قلّ ورعه مات قلبُه، و من مات قلبه دخل النار.
آن كه زياد حرف بزند اشتباهش زياد خواهد بود و آن كه اشتباهش زياد گردد حيا و شرمش كم شود و كسى كه شرمش كم شود، پرهيزگارى اش كم شود و آن كه پرهيزگارى اش كم گردد قلبش بميرد و آن كه قلبش بميرد داخل جهنم شود.42

43. جلوگيرى از سقوط در مهلكه

الزهد ثروة، و الورع جُنّة.
زهد ثروت، و پرهيزگارى سپر (از سقوط در مهلكه ها) است.43

44. انسان پارسا

قال عليه السلام لهمام فى وصف المتقين: أرادتهم الدنيا فلم يُريدوها.
به همام در توصيف پرهيزگاران مى فرمايد: دنيا آنان را خواست، اما آنان دنيا را نخواستند.44

45. سرور اخلاق

التُقى رئيس الاخلاق.
پرهيزگارى، سرور و اصل اخلاق است.45

46. بزرگى و پرهيزكارى

لا كرَم كالتقوى.
هيچ بزرگى و ارجمندى به پاى پرهيزگارى نرسد.46

47. نشانه ايمان

الايمان أن تؤثر الصدق حيث يضرّك على الكذب حيث ينفعك، و ألّا يكون فى حديثك فضلٌ عن عملك، و أن تتقى الله فى حديث غيرك.
نشانه ايمان آن است كه راستگويى را در آن جا كه به زيان توست به دروغ گويى كه به سود توست برگزينى، بيش از آن چه عمل مى كنى نگويى و در سخن از ديگران تقواى الهى را منظور دارى.47

48. عمل در درگاه خداوند

لا يَقلّ عمل مع التقوى، و كيف يقلّ ما يُتقبّل؟
هيچ كارى كه باتقوا همراه است كم محسوب نشود، چگونه مى توان كم شمرد آن عملى كه قبول درگاه حق شده است؟48

49. حالات پرهيزگاران

فى صفة المتقين: غضوا أبصارهم عما حرّم الله عليهم، و وقفوا أسماعهم على العلم النافع لهم.
در صفت مردم باتقوا فرمود: چشمان خود را از آن چه كه به آنان تحريم فرموده است پوشيدند و گوش هاى خود را به آن علم كه براى آنان سودمند است فرا دادند.49

50. تقوا، دواى درد جان ها

ان تقوى الله دواء داء قلوبكم، و بصر عمى أفئدتكم، و شفاء مرض  أجسادكم.
همانا تقواى خداوندى براى شما دواى درد دل ها است و چشمى براى كورى دل ها و شفاى بيمارى جسدها.50

51. توصيه به تقواى الهى

أوصيكم عبادالله بتقوى الله التى هى الزاد و بها المعاذ زاد مُبلغ، و معاذ مُنجح.
اى بندگان خدا! من شما را به تقوا و پرهيز از خشم خدا سفارش مى كنم. تقوايى كه توشه آخرت است و به وسيله آن پناه يافتن از عذاب الهى حاصل مى گردد، توشه اى رساننده انسان به سعادت و پناهگاهى رستگارى آور.51

52. اثرات پرهيزگارى

من أخذ بالتقوى عزبت عنه الشدائد بعد دنوّها... و هطلت عليه الكرامة بعد قحوطها، و تحدبت عليه الرحمة بعد نفورها، و تفرجت عليه النعم بعد نضوبها، و وبَلت عليه البركة بعد ارذاذها.
هر كس تقوا را پيشه ساخت، سختى ها از وى دور و ناپديد شد.  وكرامت بر او باريدن گرفت، پس از آن كه از وى بريده بود و رحمت خداوندى با لطف و محبت به او روى آورد پس از فرار و نفرت از وى و چشمه سارهاى نعمت ها براى او شكافت و روان گشت، بعد از فروكش كردن و ناياب شدن آن ها و باران بركت پس از كم شدن آن بر او باريدن گرفت.52

53. نكوهش دنيا

لا خير فى شىء من أزوادها الا التقوى.
خير و خوبى در هيچ يك از توشه هاى دنيا نيست مگر در تقوا و پرهيزگارى.53

54. نگريستن به نشانه هاى تقوا

أين العقول المستصبحة بمصابيح الهدى، و الابصار اللامحة الى مَنار التقوى!
كجا هستند آن عقولى كه از انوار هدايت روشنى ها كسب كرده اند؟ و كجا هستند آن ديده هایى كه به نشانه هاى تقوا مى نگرند؟54

55. رابطه تقوا و خصومت

لا يستطيع أن يتقى الله من خاصم.
هر كس كه در خصومت مبالغه كند نمى تواند تقوا براى خدا داشته باشد.55

56. پند تقوا

و سيق الذين اتقوا ربهم الى الجنة زمرا قد أمن العذاب و انقطع العتاب و زحرحوا عن النار و اطمأنت بهم الدار، و رضوا المثوى و القرار. الذين كانت اعمالهم فى الدنيا زاكية و أعينهم باكية و كان ليلهم فى دنياهم نهارا تخشعا و استغفارا؛ و كان نهارهم ليلا توحشا و انقطاعا. فجعل الله لهم الجنة مآبا، و الجزاء ثوابا، و كانوا أحق بها و أهلها فى ملك دائم، و نعيم قائم.
و آنان كه تقوا ورزيدند، گروه گروه رهسپار بهشت شدند در امنيت از عذاب و انقطاع از ملامت. آنان از آتش بركنار گشتند و در جايگاه امن و آرامش قرار يافتند و به آن منزلگاه ابدى و قرارگاه جاودانى خشنود گشتند. اينان كسانى بودند كه اعمالشان پاكيزه و چشمانشان (از ترس خطاها) گريان بود.
شب تاريك به جهت بيدارى هاى با خشوع و استغفار در زندگى دنيوى بريا آنان روز بود و روزشان به جهت وحشت از ارتكاب زشتى ها و انقطاع از پيشگاه خداوندى شب ظلمانى. خداوند بهشت را براى آنان منزلگاه نهايى و ثواب را پاداش قرار داد كه سزاوارش بودند و شايسته همنشينى با بهشتيان، در ملكى ابدى و نعمت هايى پايدار.56

57. نكوهش طمع

فى صفة المتقين: فمن علامة أحدهم انك ترى له قوة فى دين... و صبرا فى شدة، و طلبا فى حلال و نشاطا فى هدى و تحرجا عن طمع.
در توصيف پرهيزگاران مى فرمايد: از علامت هاى هر يك از اين مردم تزكيه شده اين است كه در او قوت در دين مى بينى و صبر در سختى و طلب روزى حلال و نشاط در هدايت و دورى از طمع.57

58. تقواى خاشعانه

اتقوا الله تقية من سمع فخشع، واقترف فاعترف، و وجل فعمل، و حاذر فبادر، و أيقن فأحسن، و عُبّر فاعتبر.
به خدا تقوا بورزيد، تقواى كسى كه شنيد و خشوع كرد، گناه کرد و اعتراف كرد، و ترسيد پس عمل نمود، و حذر كرد پس به انجام اعمال نيكو مبادرت ورزيد، به مقام يقين رسيد و به نيكوكارى پرداخت، وسيله عبرت بر او عرضه شد و عبرت گرفت.58

59. راه روشنى به سوى بهشت

ان التقوى فى اليوم الحرز و الجُنّة، و فى غَدٍ الطريق الجنة، مسلكها واضح و سالكها رابح.
تقوا امروز نگه دارنده و سپرى در برابر آلودگى ها است و فردا راهى است به سوى بهشت. مسير تقوا روشن است و رونده آن راه، برنده سود.59

60. تواضع متقين

فى صفة المتقين: اذا زكى أحد منهم خاف مما يقال له، فيقول: أنا أعلم بنفسى من غيرى، و ربى أعلم بى منى بنفسى! اللهم لا تؤاخذنى بما يقولون، واجعلنى أفضل مما يظنون، واغفرلى ما لا يعلمون!
در اوصاف متقين فرمود: در آن هنگام كه از يكى از اين دلباختگان كمال تعريف و تمجيد شود، از آن چه كه درباره اش گفته مى شود، مى ترسد؛ لذا در برابر تعظيم كننده مى گويد: من به نفس خود از ديگران داناترم و پروردگار من به نفس من داناتر از من است. بارخدايا! مرا درباره آن چه كه به من مى گويند مؤاخذه مفرما و مرا از آن كه مى گويند برتر فرما و آن چه را كه درباره من نمى دانند براى من ببخش و عفو فرما.60

61. رابطه تقوا و حفظ زبان

والله ما أرى عبدا يتقى تقوى تنفعه حتى يخزن لسانه.
سوگند به خدا، من بنده اى را نمى بينم كه تقوا ورزيدن سودى به حال او داشته باشد، مگر اين كه زبان خود را حفظ كند.61

62. دو توصيه مهم

أوصيكم، أيها الناس بتقوى الله و كثرة حمده على آلائه اليكم.
اى مردم! شما را توصيه مى كنم به تقواى الهى و كثرت ستايش خداوند براى عطايابى كه به شما نازل نموده.62

63. بندگان شكرگزار خداوند

أوصيكم بتقوى الله فانها حق الله عليكم... لم تبرح عارضه نفسها على الامم الماضين منكم، والغابرين لحاجتهم اليها غدا، اذا أعاد الله ما أبدى، و أخذ ما أعطى، و سأل عما أسدى. فما أقل من قبلها و حملها حق حملها! أولئك الاقلون عددا.
شما را به تقواى خداوندى توصيه مى كنم؛ زيرا تقوا حق خداوندى بر ذمه شما است. همواره تقواى خود را بر اقوام و ملل گذشته و پوسيده در زير خاك ها عرضه نموده است؛ زيرا فردا همه آنان به نتايج آن صفت سازنده نيازمند خواهند بود و در آن هنگام كه خداوند آن چه را كه ايجاد كرده بود برگرداند و آن چه را كه داده بود باز گيرد و از احسانى كه فرموده بود سؤال كند، پس چه اندك اند كسانى كه تقوا را قبول كنند و آن چنان كه شايسته تقوا است به آن عمل كنند. آنان در شمارش در اقليت اند.63

64. شستشوى گناهان باتقوا

أوصيكم بتقوى الله... و أشعروها قلوبكم، و ارحضوا بها ذنوبكم... ألا فصونوها و تصونوا بها.
شما را به تقواى خداوندى توصيه مى كنم؛... و آن را ملازم دل هايتان کنید و گناهانتان را به وسيله تقوا بشوييد. تقوا را از آلودگى ها حفظ كنيد تا به وسيله آن محفوظ و مصون از انحرافات شويد.64

65. وصيت به تقوا

أوصيكم بتقوى الله أعذر بما أنذر، و احتج بما نهج.
من شما را به تقواى خداوندى توصيه مى كنم كه (با ابلاغ نتايج ناگوار اعمال زشت به وسيله پيامبران و براهين وجدانى) جاى عذرى نگذاشته است و با طرق روشنى كه پيش پاى شما گسترده حجت را تمام کرده است.65

66. حق تقوا

اتقوا الله تقية من شمّر تجريدا و جدّ تشميرا، و كمّش فى مَهل، و بادر عن وجل، و نظر فى كرّة المَوئل و عاقبة المصدر و مغبّة المرجِع.
تقوى بورزيد به خداوند، مانند تقواى كسى كه براى قطع علاقه از تمايلاتى نفسانى دامن همت به كمر زده و در آمادگى نهايت كوشش را به كار بسته و با حفظ متانت روح مركب حركت را سخت رانده و با احساس بيم و هراس پيش دستى نموده و به مقصد نهايى و پايان كار و عاقبتى كه به آن خواهد رسيد نگريسته است.66

67. وصيت به پرهيزگارى

أوصيكم عبادالله بتقوى الله الذى ألبسكم الرياش و أسبغ عليكم المعاش.
اى بندگان خدا! شما را به تقوى خدايى كه لباس بر شما پوشاند و معيشت را براى شما فراهم فرمود توصيه مى كنم.67

68. در سايه پيشگاه خداوندى

اعلموا! أنه من يتق الله يجعل مخرجا من الفتن، و نورا من الظلم، و يخلده فيما اشتهت نفسه، و ينزله منزل الكرامة عنده فى دار اصطنعها لنفسه ظلها عرشه و نورها بهجته و زوارها ملائكته و رفقاؤها رسله.
بدانيد كه هر كس براى خداوند تقوا بورزيد، خداوند براى او راه نجات از فتنه ها را قرار مى دهد و نورى رها سازنده از تاريكى ها را. و خداوند انسان باتقوا را در آن موقعيت كه نفسش آن را مى خواهد جاودان مى دارد و او را در جايگاه كرامت در نزد خود در مقامى كه براى پيشگاه خود ساخته است فرود مى آورد، سايه آن پيشگاه عظمت عرش اوست و نور آن جلوه اى از جمالش. زائران آن فرشتگان خداوندى و دوستانش رسولان او.68

69. تقواى اولياء خدا

ان تقوى الله حمت أولياء الله محارمه، و ألزمت قلوبهم مخافته، حتى أسهرت لياليهم، و أظماء هواجرهم. فأخذوا الراحة بالنصب، و الرى بالظما و استقربوا الاجل فبادروا العمل.
قطعى است كه تقواى الهى اوليأ خدا را از ارتكاب محرماتش بازداشت و خوف الهى را به دل هاى آنان ملازم نمود تا آنان را به بيدارى در شب وادار كرد و به تشنگى در روزهاى گرم آنان آسايش در آخرت را با قبول مشقت در دنيا به دست آوردند و سيرابى (از چشمه سارهاى ابديت را) با قبول تشنگى (در اين دنياى گذران) هم آنان مدت عمر را نزديك تلقى نمودند و در نتيجه پيشدستى به عمل نمودند.69

70. كليد هدايت

ذمتى بما أقول رهينة، و انا به زعيم. ان من صرحت له العبر عما بين يديه من المثلات حجزته التقوى عن تفحم الشبهات... ألا و ان الخطايا خيل شمس حمل عليها أهلها، و خلعت لجمها، فتقحمت بهم فى النار. الا و ان التقوى مطايا ذلل، حمل عليها أهلها، و أعطوا أزمتها، فأوردتهم الجنة.
تعهد خود را در گرو سخنى كه مى گويم قرار مى دهم و ضمانت آن را بر عهده مى گيرم، كسى كه اندرزها و وسايل تجربه كيفرهاى پيش رويش را بر وى آشكار بسازد خويشتن دارى و تقوا او را از تجاوز و ارتكاب اشتباهات باز مى دارد.
به شما هشدار مى دهم! خطاهايى كه مردم مرتكب مى شوند، چونان اسب های چموش اند كه خطاكاران سوار بر آن ها گشته با افسارهايى از دست رفته در بيراهه ها و سنگلاخ ‌ها مى تازند. پايان اين تاخت و تاز طغيانگرانه آتش است. آگاه باشيد! اوصاف تقوا چونان مركب هايى رامند، كه انسان متقى بر آن ها سوار گشته زمام به دست، راهى بهشت الهى اند.70

71. تقوا بورزيد از اين پروردگار

أوصيكم بتقوى الله الذى ابتدأ خلقكم، و اليه يكون معادكم، و به نجاح طلبتكم، و اليه منتهى رغبتكم، و نحوه قصد سبيلكم.
من توصيه مى كنم شما را به تقواى خداوندى كه آفرينش شما را آغاز كرد و به سوى او است برگشت شما. و از او است توفيق براى وصول به مطلوبتان، و به سوى اوست نهايت رغبت شما و پيشگاه او است راه صحيح.71

72. كليد رستگارى

ان تقوى الله مفتاح سداد، و ذخيرة معاد، و عتق من كل ملكة، و نجاة من كل هلكة. بها ينجح الطالب، و ينجو الهارب، و تنال الرغائب.
قطعى است كه تقواى الهى كليد رستگارى است و ذخيره براى قيامت، و آزادى از هر عادت ثابت، و نجات از هر گونه هلاكت به وسيله تقوا است كه هر جوينده به مقصود خود رسد و هر گريزان نجات پيدا كند و با اين صفت شريف است كه براى هر آرمان توفيق وصول حاصل آيد.72

73. دو سفارش عظيم

أوصيكم عبادالله بتقوى الله، و أحذركم أهل النفاق.
اى بندگان خدا! شما را به تقواى الهى توصيه مى كنم و از اهل نفاق برحذر مى دارم.73

74. برحذر از دنيا و پيشه گرفتن تقوا

أوصيكم عبادالله، بتقوى الله، و أحذركم الدنيا.
اى بندگان خدا! شما را به تقواى الهى توصيه مى كنم و از دنيا برحذر مى دارم.74

75. نيرومندى بوسيله پرهيزگارى

قطعوا علائق الدنيا، و استظهروا بزاد التقوى.
پيوندهاى دنيا را از خويشتن ببريد و با توشه پرهيزگارى خود را نيرومند گردانيد.75

76. شفاى بيمارى ها با تقوا

أوصيكم بتقوى الله... أيقضوا بها نومكم، و اقطعوا بها يومكم، و أشعروها قلوبكم، و ارحضوا بها ذنوبكم، و داووا بها الاسقام، و بادروا بها الحمام.
شما را به تقواى خداوندى توصيه مى كنم. به وسيله تقوا خودتان را از خواب بيدار سازيد و روز خود را به پايان برسانيد و آن را به دل هايتان قابل پذيرش و اشعار بدانيد و گناهانتان را به وسيله تقوا بشوييد و درون را از لوث معاصى پاك بسازيد و بيمارى هايتان را با اين دوا درمان كنيد و با همين صفت به پيشواز مرگ برويد.76

77. زنده بودن مثل ها

أوصيكم عبادالله بتقوى الله الذى ضرب الامثال، و وقّت لكم الاجال.
اى بندگان خدا! شما را به تقواى الهى توصيف مى كنم كه مثل ها براى شما زده است و مدت زندگى شما را تعيين فرموده است.77

78. صفات پرهيزگار

فى صفة المتقى: فى الزلازل وَقور، و فى المكاره صبور، و فى الرخاء شكور.
(پرهيزگار) در مقابل حوادث اضطراب انگيز و لرزاننده باوقار و پابرجاست و در ناگوارى ها شكيبا و در موقع آسايش سپاسگزار.78

79. بهترين وصيت

أوصيكم عبادالله بتقوى الله؛ فانها خير ما تواصى العباد به، و خير عواقب الامور عندالله.
اى بندگان خدا! شما را به تقواى الهى توصيه مى كنم؛ زيرا وصيت به تقوا بهترين وصيتى است كه مردم درباره يكديگر انجام مى دهند و شايسته ترين عواقب امور (پايان همه امور زندگى) است در نزد خدا.79

80. نفس مطيع

اتقوا الله الذى نفعكم بموعظته، و وعظكم برسالته، و امتن عليكم بنعمته. فعبّدوا أنفسكم لعبادته، و اخرجوا اليه من حق طاعته.
تقوا بورزيد براى خدا كه شما را با پند خود منفعت داد و با رسالت پيامبرش ‍ شما را نصيحت نمود و با نعمتش به شما احسان فرمود. نفس خود را براى عبادت خداوندى رام و مطيع بسازيد و حركت كنيد به سوى خداوندى با اطاعتى كه شايسته او است.80

81. تقوا بورز هر چند اندك!

اتق الله بعض التقى و ان قلّ، و اجعل بينك و بين الله سترا و ان رقّ.
تقوا به خدا بورز، اگرچه اندك باشد و مابين خود و خدا پرده اى قرار بده اگرچه نازك باشد.81

82. علائم صفات متقين

من علامة أحدهم أنك ترى له قوة فى دين، و حزما فى لين، و ايمانا فى يقين، و حرصا فى علم، و علما فى حلم.
از علائم صفات متقين اين است كه مى بينى در آن ها قوت و قدرت نيروى دين را و جديت در عين نرمى و ايمان توأم با يقين و حريص بودن در كسب علم و حليم بودن در عين عالم بودن.82

83. كيفيت تقواى الهى

اتقوا الله عبادالله؛ تقية ذى لب شغل التفكر قلبه... و ظلفَ الزهد شهواته.
اى بندگان خدا! به خدا تقوا بورزيد تقواى خردمند كه تفكر قلبش را به خود مشغول داشته ...و زهد و پارسايى از شهوات او جلوگيرى كرده است.83

84. تحريك براى عمل

العمل العمل، ثم النهاية النهاية، و الاستقامة الاستقامة، ثم الصبر الصبر، و الورع و الورع!
اهتمام بورزيد به كار، برخيزيد براى كار، سپس كار را ناتمام نگذاريد و به پايان برسانيد و در تصميمى كه گرفتيد استقامت بورزيد، استقامت. شكيبا باشيد شكيبا. پرهيزگارى پيشه كنيد پرهيزگارى.84

85. پسنديده ترين وصايا

أوصيك بتقوى الله أى بنىّ و لزوم أمره، و عماره قلبك بذكره، و الاعتصام بحبله، و أى سبب أوثق من سبب بينك و بين الله ان أنت أخذت به! أخى قلبك بالموعظة، و أمته بالزهادة، و قوة باليقين، و نوره بالحكمة، و ذلله بذكر الموت، و قرره بالفنأ، و بصره فجائع الدنيا... و اعلم يا بنى أن أحب ما أنت اخذ به الى من وصيتى تقوى الله و الاقتصار على ما فرضه الله عليك، و الاخذ بما مضى عليه الاولون من ابائك، و الصالحون من أهل بيتك.
فرزندم! من تو را توصيه مى كنم به تقواى الهى و الزام به امر و آبادساختن قلب خود با ذكر او و چنگ زدن به طناب او و كدامين رشته، اطمينان بخش تر است از رشته ميان تو و خدا اگر آن را بگيرى. قلبت را با موعظه زنده بدار و نفست را با اعراض از مزخرفات دنيا مهار كن و با يقين تقويت نما و با حكومت منور ساز و با ذكر مرگ خوارش كن و به اقرار به زوال و فنا وادارش كن و آن را به ناگوارى هاى دنيا بينا ساز، و بدان اى پسرم ! پسنديده ترين چيزى كه از وصيت من مى توانى بگيرى تقواى الهى و بسنده كردن به آن چه خدا براى تو مقرر فرموده و پذيرش آن عقايد و اعمالى است كه نياكان گذشته و صلحاى خاندان تو آن ها را پذيرفته بودند.85

86. بهتر از تندرستى

ألا أفضل من صحة البدن، تقوى القلب.
بدانيد كه پرهيزگارى دل، بهتر از تندرستى است.86

87. انسان پرهيزگار

لو أن السماوات و الارضين كانتا على عبد رتقا ثم اتقى الله لجعل الله له منهما مخرجا!
اگر آسمان ها و زمين ها بر روى بنده اى بسته باشد، آنگاه او در راه خدا پرهيزگار باشد، سرانجام خداوند براى او گريزگاهى پديد آورد.87

88. ضرورت تقوا

أيها الناس! اتقوا الله فما خلق امرؤ عبثا فيلهو، و لا ترك سدى فيلغو!
اى مردم ! به خدا تقوى بورزيد و هيچ كس بيهوده آفريده نشده است تا بازى كند و بى اصل و تكليف هم رها نشده است.88

89. بهترين توشه سفر آخرت

عند رجوعه من صفين و اشرافه على القبور بظاهر الكوفة: يا أهل الديار الموحشة ! و المحال المقفرة ! و القبور المظلمة ! يا أهل التربة ! يا أهل الغربة ! يا أهل الوحدة ! يا أهل الوحشة ! أنتم لنا فرط سابق، و نحن لكم تبع لاحق. أما الدور فقد سكنت، و أما الازواج فقد نكحت، و أما الاموال فقد قسمت. هذا خبر ما عندنا، فما خبر ما عندكم؟ ثم التفت الى أصحابه فقال: أما لو أذن لهم فى الكلام لاخبروكم أن خير الزاد التقوى.
در حالى كه از جنگ صفين برگشته و بر گورهاى بيرون كوفه مشرف و متوجه شده بود فرمود: اى ساكنان سراهاى وحشتناك ! و محل هاى بى آب و گياه و خفتگان در گورهاى تاريك ! اى در خاك رفتگان ! اى دور از وطنان ! اى تنها ماندگان ! اى وحشت زدگان ! شما براى ما پيش افتادگانيد و ما به دنبال شما آيندگانيم و به شما ملحق شوندگانيم، اما (بدانيد كه) در سراهاى شما، ديگران ساكن شدند، زنانتان با مردان ديگرى ازدواج كردند و اما اموالتان پس به تحقيق قسمت شد، اين خبرى بود كه ما از آن آگاه بوديم و شما براى ما چه خبرى داريد؟
(آن گاه اميرالمؤ منين عليه السلام رو به اصحاب خود كرد و فرمود): اما اگر به آنان اجازه سخن گفتن داده مى شد، هر آينه به شما خبر مى دادند كه بهترين توشه براى سفر آخرت، تقواى الهى است.89

90. اصالت تقوا

لا يهلك على التقوى سنخ أصل، و لا يظمأ عليها زرع قوم.
اصل ريشه اى كه بر تقوا روييده هلاك نمى شود و زراعت قومى كه در زمين تقوا كاشته شده از تشنگى نخواهد خشكيد.90

91. عاقبت بى تقوايى

من قلّ ورعُه مات قلبه، و من مات قلبُه دخل النار.
هر كسى كه پارسايى اش كاستى گيرد، دلش بميرد و آن كس كه دلش بميرد، داخل دوزخ شود.91

92. ره توشه تقوا

... و مصابيح لبطون قبوركم، و سكنا لطول وحشتكم، و نفسا لكرب مواطنكم.
(تقوا را) چراغى در دل قبر و آرامشى براى وحشت بى پايان و راه فراخى براى مواضع غم و اندوه خويش قرار دهيد.92

93. دوستى و دشمنى پرهيزگار

فى صفة المتقين: بعدُه عمن تباعد عنه زهد و نزاهه و دنوّه ممن دنا منه لين و رحمة، ليس تباعدُه بكبر و عظمة، و لا دنوّه بمكر و خديعة.
(متقين) اگر از كسى كه از وى كناره گيرى كرده است دورى گزيند بر مبناى پارسايى و پاكى از آلودگى ها است و نزديكى وى با كسى كه به او نزديك است از روى نرمش و رحمت است. نه دورى از كسى مبتنى بر كبر و خودبزرگ بينى او است و نه نزديكى او به كسى از راه حيله پردازى و فريب كارى است.93

94. طالب دنيابودن

أوصيكما بتقوى الله، و أن لا تبغيا الدنيا و ان بغتكما، و لا تأسفا على شىء منها زوى عنكما، و قولا بالحق، و اعملا للاجر، و كونا للظالم خصما، و للمظلوم عونا. أوصيكما، و جميع ولدى و أهلى و من بلغه كتابى، بتقوى الله، و نظم أمركم.
وصیت به امام حسن و امام حسین علیهما السلام: شما را به تقواى الهى توصيه مى كنم و دنيا را نخواهيد اگرچه دنيا شما را طلب كند و به هر آن چه از دست شما برود تأسف نخوريد و سخن بر حق بگوييد و عمل براى پاداش آخرت كنيد و دشمن ظالم و يار و ياور مظلوم باشيد. شما و همه فرزندان و دودمانم و هر كسى را كه نامه من به او برسد توصيه مى كنم به تقواى الهى و نظم در امور خويش.94

95. روح و بدن متقين

صحبوا الدنيا بأبدان أرواحها معلقه بالمحل الاعلى.
(متقين) با بدن هايى در اين جهان زندگى مى كنند اما روح آن ها به جايگاهى بس اعلى وابسته است.95

_____________________
پی نوشت:

  1. نامه 56.
  2. نامه 47.
  3. خطبه 198.
  4. حكمت 95.
  5. حكمت 95.
  6. حكمت 349.
  7. حكمت 242.
  8. حكمت 113.
  9. خطبه 198.
  10. خطبه 167.
  11. خطبه 188.
  12. خطبه 83.
  13. خطبه 173.
  14. خطبه 230.
  15. خطبه 183.
  16. خطبه 114.
  17. خطبه 198.
  18. حكمت 391.
  19. نامه 27.
  20. نامه 53.
  21. خطبه 193.
  22. خطبه 193.
  23. خطبه 191.
  24. خطبه 160.
  25. نامه 27.
  26. خطبه 193.
  27. خطبه 183.
  28. خطبه 193.
  29. خطبه 193.
  30. خطبه 193.
  31. خطبه 193.
  32. حكمت 371.
  33. خطيه 193.
  34. خطبه 193.
  35. خطبه 87.
  36. خطبه 193.
  37. خطبه 190.
  38. خطبه 193.
  39. خطبه 195.
  40. خطبه 157.
  41. حكمت 388.
  42. حكمت 349.
  43. حكمت 4.
  44. خطبه 193.
  45. حكمت 410.
  46. حكمت 113.
  47. حكمت 458.
  48. حكمت 95.
  49. خطبه 193.
  50. خطبه 198.
  51. خطبه 114.
  52. خطبه 198.
  53. خطبه 111.
  54. خطبه 144.
  55. حكمت 298.
  56. خطبه 190.
  57. خطبه 193.
  58. خطبه 83.
  59. خطبه 191.
  60. خطبه 193.
  61. خطبه 176.
  62. خطبه 188.
  63. خطبه 191.
  64. خطبه 191.
  65. خطبه 83.
  66. حكمت 210.
  67. خطبه 182.
  68. خطبه 113.
  69. خطبه 114.
  70. خطبه 16.
  71. خطبه 198.
  72. خطبه 230.
  73. خطبه 194.
  74. خطبه 196.
  75. خطبه 204.
  76. خطبه 191.
  77. خطبه 183.
  78. خطبه 193.
  79. خطبه 173.
  80. خطبه 198.
  81. حكمت 242.
  82. خطبه 193.
  83. خطبه 83.
  84. خطبه 176.
  85. نامه 31.
  86. خطبه 388.
  87. خطبه 130.
  88. حكمت 370.
  89. حكمت 130.
  90. خطبه 16.
  91. حكمت 349.
  92. خطبه 198.
  93. خطبه 193.
  94. نامه 47.
  95. حكمت 147.


منبع:
نهج البلاغه موضوعى، عباس عزيزى

 
کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث