میانه روی در نهج البلاغه
۲۹ فروردین ۱۳۹۴ 0 اهل بیت علیهم السلام1. اسراف، كار منافقين
إن عذلوا كشفوا، و إن حكموا أسرفوا.
در توصيف منافقان مى فرمايد: هرگاه سرزنش كنند پرده درى مى كنند و هرگاه حكم رانند از حد مى گذرانند.
2. بخشش مال و ثروت
ألا ان اعطاء المال فى غير حقّه تبذير و اسراف، و هو يرفع صاحبه فى الدنيا و يضعه فى الاخره، و يكرمه فى الناس و يُهينه عند الله.
همانا بخشيدن مال در غير محلش تبذير و اسراف است. اين كار، شخص را در دنيا سربلند، ولى در آخرت سرافكنده مى سازد، در ميان مردم او را گرامی و در نزد خداوند پست مى گرداند.
3. بهترين مردم
خير الناس فىّ حالاً النمَط الاوسط ، فالزموه.
بهترين مردم درباره من (على عليه السلام) گروه ميانه رو هستند (نه دشمنى دارند و نه غلو كنند)بنابراين از آن ها جدا نشويد.
4. احوال جاهلان
لا ترى الجاهل الا مُفرِطا او مُفرّطا.
جاهل را نمى بينى مگر آن كه يا زياده روى (افراط) مى كند و يا كوتاهى (تفريط) مى كند.
5. اعتدال در زندگى
كُن سَمَحاً و لا تكن مبذّرا، و كُن مُقدّرا و لا تكن مُقتّرا.
بخشنده باش ولی ولخرج مباش، و (در زندگى) حسابگر باش ولی سخت گير و تنگ نظر مباش.
6. تكيه گاه اعتدال
نحن النُمرُقه الوُسطى، بها يلحق التالى، و إليها يرجع الغالى.
ما تكيه گاه اعتداليم كه بايد عقب ماندگان خود را بدان برسانند و تندروان بدان بازگردند.
7. تعادل در امور زندگى
لا تسألوا فيها فوق الكفاف، و لا تطلبوا منها اكثر من البلاغ.
در دنيا بيش از احتياج نخواهيد و بيش از آنچه برای زندگی لازم است از آن طلب نكنيد.
8. دورى از حرص و آز
من اقلّ منها استكثر مما يؤمنه و من استكثر منها استكثر مما يوبِقُه.
كسى كه از دنيا كم (به اندازه نياز) برگيرد، مايه ايمنى بسيار به دست آورده است و هر كه از آن مقدار زيادى به دست آورد، مايه هلاك خود را افزون ساخته است.
9. ميانه روى در اموال
دَع الاسراف مُقتصدا، و اذكر فى اليوم غداً، و امسك من المال بقدر ضرورتك، و قدّم الفضل ليوم حاجتك.
اسراف را كنار بگذار و ميانه روى پيشه كن، از امروز به فكر فردا باش و از اموال دنيا به مقدار ضرورت براى خويش نگهدار و زيادى را براى روز نیازمندیت (در قيامت) از پيش بفرست.
10. بسنده به اندك نمودن
المَنية و لا الدنية و التقلّل و لا التوسّل.
مرگ آرى! اما پستى و خوارى هرگز، و به اندك بسنده كردن آرى! اما دست سوى اين و آن دراز كردن هرگز.
11. راه مستقيم و ميانه
اليمين و الشمال مضلّه، و الطريق الوسطى هى الجاده، عليها باقى الكتاب و آثار النبوه.
انحراف به راست و چپ گمراهى است و راه مستقيم و ميانه، جاده حق است و قرآن و آثار نبوت (خاندان پيامبر) بر همين راه است.
12. افراط و تفريط
لقد علق بنياط هذا الانسان بضعه هى اعجب مافيه. و ذلك القلب، و ذلك ان له مواد من الحكمه و اضدادا من خلافها؛ فان سنح له الرجاء اذله الطمع، و ان هاج به الطمع اهلكه الحرص، و ان ملكه اليأس قتله الاسف... و ان افرط به الشبع كظته البطنه. فكل تقصير به مضر، و كل افراط له مفسد.
هر آينه و به تحقيق پاره گوشتى كه به رگ هاى بدن انسان، آويخته، آن پاره گوشت، عجيب ترين چيزى است كه در او (يعنى انسان) يافته مى شود و آن قلب، است كه ريشه هايى از حكمت و فضايل اخلاقى و نيز چيزهايى كه مخالف حكمت و فضايل اخلاقى است ؛ يعنى اخلاق رذيله، در آن وجود دارد. پس اگر اميد در قلب آشكار گردد، طمع انسان را خوار مى سازد و اگر طمع آن را به هيجان و جنبش درآورد، حرص، او را هلاك مى كند و اگر نااميدى بر آن چيره گردد، اندوه، آن را مى كشد. و اگر در سيرى زياده روى كند، پرى معده او را رنج مى دهد. بنابراين هر كوتاهى و سهل انگارى براى انسان زيانبار و هر زياده روى در هر كارى براى او فساد آور است.
13. بخشش فقط در راه خدا
ليس لواضع المعروف فى غير حقه و عند غير اهله من الحظّ فيما أتى الا مَحمدة اللئام و ثناء الاشرار و مقالة الجهال، مادام مُنعماً عليهم ما أجود يده! و هو عن ذات الله بخيل !
كسى كه كار نيك خود را در غير راه صحيح و نزد نااهلان قرار دهد، بهره اى جز ستايش ناپاكان و ثناگويى اشرار و گفتار نادانان ندارد و اين ها هم تا هنگامى است كه به آن ها بخشش مى كند و مى گويند: چه دست سخاوتمندى دارد؛ و حال آن كه از بخشش در راه خدا بخيل است.
14. ميوه تفريط
ثمرة التفريط الندامة، و ثمرة الحزم السلامة.
پشيمانى ميوه تفريط است و سلامت امنیت محصول احتياط است.
_________________________
پی نوشت:
- خطبه 194.
- خطبه 126.
- خطبه 47.
- حكمت 70.
- حكمت 33.
- حكمت 109.
- خطبه 45.
- خطبه 111.
- نامه 31.
- حكمت 396.
- خطبه 16.
- حكمت 108.
- خطبه 142.
- حکمت 181.
منبع:
نهج البلاغه موضوعى، عباس عزيزى