بهترين و بدترين مردم در نهج البلاغه
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۴ 0 اهل بیت علیهم السلام1. برترين بندگان
ان افضل الناس عند الله من كان العمل بالحق احب اليه و إن نقصَه و كرَثه من الباطل و إن جرّ اليه فائده و زاده.
همانا بهترين مردم نزد خداوند كسى است كه براى او عمل به حق، اگر چه موجب كاهش (ظاهرى) و سختى او باشد، محبوب تر از باطل بوده است، اگر چه آن باطل براى او فايده را جلب كند و موجب افزايش وى گردد.1
2. بدترين مردم از ديدگاه على (علیه السلام)
ان شرّ الناس عند الله امام جائر ضَلّ و ضُلّ به، فامات سنّة ماخوذه، و احيا بدعة متروكه.
همانا بدترين مردم نزد پروردگار، پيشواى ستمگرى است كه خود گمراه باشد و ديگران هم به وسيله او گمراه شوند و سنت هاى برگرفته از دين را نابود كند و بدعتهاى ترك شده خلاف دين را زنده سازد.2
3. محبوب ترين بندگان نزد خدا
عباد الله! ان من احبّ عباد الله اليه عبدا أعانه الله على نفسه... قد خلع سرابيل الشهوات، و تخلّى من الهموم الا همّاً واحداً انفرد به، فخرج من صفة العمى و مشاركة اهل الهوى.
اى بندگان خدا! از محبوب ترين بندگان خدا در پيشگاه ربوبى بنده اى است كه خداوند (سبحان) او را در شناخت نفس خود و ساختن آن يارى فرمايد، پيراهن هاى شهوات را از خود بركند و جز يك غم، از تمام غم ها خود را مى رهاند، پس از صف كوردلان و مشاركت با هواپرستان خارج شود.3
4. خيرخواه ترين مردم
ان انصح الناس لنفسه اَطوَعُهم لربه؛ و ان اغَشّهم لنفسه اعصاهم لربه.
همانا خيرخواه ترين مردم درباره خويشتن مطيع ترين مردم بر پروردگارش و خائن ترين مردم درباره خويشتن معصيت كارترين آنان به خدايش مى باشد.4
5. دودستگى مردم
انما الناس رجلان: متّبع شِرعةً، و مبتدع بدعةً، ليس معه من الله سبحانه برهان سنة، و لا ضياء حجة.
مردم دو گونه اند: پيرو قانون شرع، يا بدعت گزار و پيرو بدعت كه همراه او هيچ قانون و دليل آشکاری از جانب خداوند وجود ندارد.5
6. بدترين خلق نزد خالق
ان ابغض الخلائق الى الله رجلان: رجل وَكلَه الله الى نفسه؛ فهو جائر عن قصد السبيل، مشغوف بكلام بدعة، و دعاء ضلالة، فهو فتنة لمن افتتن به، ضال عن هَدى من كان قبله، مضلّ لمن اقتدى به فى حياته و بعد وفاته، حمّال خطايا غيره، رهن بخطيئته؛ و رجُلٌ قَمَشَ جَهلًا موضِعٌ في جُهّالِ الأُمة عادٍ فِي أَغباشِ الفِتنةِ عَمٍ بِمَا فِي عَقدِ الهُدنَةِ قَد سَمّاهُ أَشباهُ النَّاسِ عالِماً و ليسَ بِه.
بدترين مردم در نظر خدا دو دسته اند: فردى كه خدا او را به خودش واگذار كرده، چنين فردى از راه راست منحرف مى گردد، به بدعت و مطالب انحرافى علاقه مند و آلوده مى شود. چنين فردى به وسيله آشوبگرى گمراه گرديده، موجب انحراف كسانى است كه در زمان زندگى و مرگ او از وى پيروى كنند، اشتباهات ديگران را به دوش مى گيرد و گرو گناهان خويش است. و مردى كه مجهولاتى به هم بافته و در ميان انسانهاى نادان امّت جايگاهى پيدا كرده است، در تاريكىهاى فتنه فرو رفته و از مشاهده صلح و صفا كور است؛ آدم نماها او را عالم ناميدند در حالی كه عالم نيست.6
7. برترين مؤمنان
من كتاب له الى الحارث الهمدانى: اعلم ان افضلَ المومنين افضلُهم تقدِمةً من نفسه و اهله و ماله، فانك ما تقدّم من خير يبق لك ذُخره، و ما تؤخّره يكن لغيرك خيره.
در نامه خود به حارث همدانى چنين نوشت: توجه داشته باش كه بهترين مومنين كسانى هستند كه بيشتر از ديگران از شخص خود، بستگان و مال خويش را در راه خدا پيشكش كنند و هر چه پيش از خود براى قيامت از كارهاى خير بفرستى برايت ذخيره مى گردد و هر چه از مال و ثروت براى وارث بگذارى سودش براى ديگران است.7
8. مبغوض ترين بندگان نزد خدا
ان من ابغض الرجال الى الله تعالى لعبدا وكله الله الى نفسه، جائرا عن قصد السبيل، سائرا بغير ذليل؛ ان دُعِى الى حرث الدنيا عمِلَ، و ان دُعِى الى حرث الاخره كسِلَ، کأنّ ما عمل له واجب علیه و کأنّ ما وَنی فیه ساقط عنه!
همانا از مبغوض ترين مردان در نزد خدا، آن بنده اى است كه خدا او را به خود او واگذاشته است، اين بنده (رها شده به حال خود) از راه حق متجاوز و بدون رهبرى كه دليل راه است در حركت است. اگر اين بنده (رها شده به حال خود) به كشت و كار دنيوى خوانده شود به كار مى افتد و اگر به كشت و كار اخروى خوانده شود كسل و افسرده مى گردد، گویی آنچه به آن عمل می کند برایش واجب است ولی آنچه در قبالش سستی می ورزد از او ساقط شده.8
9. برترين بنده خدا
ان افضل عباد الله عند الله امام عادل، هُدى و هَدى، فأقام سنّة معلومة و امات بدعة مجهولة.
برترين بندگان در نزد خداوند سبحان، امامى است عادل، كه هدايت شده و مردم به وسيله او هدايت شوند و سنت و طریقه دانسته شده پیامبر را برپا دارد و بدعت نادرست را از بین ببرد.9
10. بهترين و بدترین بندگان خدا
عباد الله! ان من احب عباد الله اليه عبدا اعانه على نفسه... مصباح ظلمات، كشاف عشوات، مفتاح مبهمات، دفّاع مُعضِلات، دليل فلَوات، يقول فيُفهِم، و يسكُتُ فيُسلِم... و اخر قد تُسمّى عالما و ليس به، فاقتبس جهائل من جهال، و اضاليل من ضُلال، و نصب للناس اشراكا من حبائل غرور، و قول زور... يقول: اقفُ عند الشبهات، و فيها وقع؛ و يقول: اعتزلُ البِدَع، و بينها اضطجع، فالصورة صورة انسان، و القلب قلب حيوان، لا يعرف باب الهدى فيتبعه، و لا باب العمى فيصدّ عنه و ذلك ميت الاحياء.
همانا از محبوب ترين بندگان خدا، نزد او بنده اى است كه خداوند او را در برابر نفسش يارى رسانده است... چراغ تاريكى هاست، برطرف كننده كورى ها، كليد مبهمات، زداينده مشكلات و راهنماى بيابان ها. مى گويد و مى فهماند و به موقع خاموش مى شود و سالم مى ماند...
و ديگرى كه خود را دانشمند مى نامد، ولى دانشمند نيست، او از نادان ها و گمراهان، نادانى ها و گمراهى ها را فرا گرفته و دام هايى از ريسمان هاى فريب و گفتار دروغ براى مردم گسترده است... مى گويد: به گاه شبهات درنگ مى كنم در حالى كه در آن ها فرو افتاده است، مى گويد از بدعت ها كناره مى گيرم، در حالى كه ميان آن ها خفته است، چهره اش چهره انسان است ولی قلبش قلب حیوان است. نه باب هدایت را مى شناسد تا به دنبال آن برود و نه باب كورى دل را تا از آن جلوگيرى كند. او مرده اى است در ميان زندگان.10
11. قاضی نااهل
ان ابغض الخلائق الى الله رجلان: ... و رجل جلَسَ بين الناس قاضياً ضامنا لتخليص ما التبسَ على غيره، فان نزلت به احدى المبهمات هَيّأ لها حشواً رثّا من رأيه، ثم قطع به، فهو من لَبس الشبهات فى مثل نَسج العنكبوت، لا يَدرى أصاب أم اخطأ.
بدترين مردم در نظر خدا دو دسته اند: ... و مردى كه در ميان مردم به قضاوت و حل مشكلات كه ضامن آن گرديده مى نشيند، اگر مطلب مبهمى پيش آمد، راى ضعيف و نظر بى ارزشى مى دهد و از روى قطع هم نظر خود را صادر مى كند، چنين فردى در مسائل مبهم مثل تنيدن عنكبوت است، نمى داند عملش صحيح است يا غلط!11
_______________________
پی نوشت:
1. خطبه 125
2. خطبه 164
3. خطبه 87
4. خطبه 86
5. خطبه 176
6. خطبه 17
7. نامه 69
8. خطبه 103
9. خطبه 164
10. خطبه 87
11. خطبه 17
منبع:
نهج البلاغه موضوعى؛ عباس عزيزى