احترام حیوانات به شان و مقام امام موسی کاظم علیه السلام
۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ 0
ائمه اطهار علیه السلام و اولیاء الهی با استفاده از علم الهی نامحدود خود؛ توانایی ارتباط با تمامی کائنات جهان من الجمله موجودات و حیوانات را داشته و آنها را مورد الطاف خود قرار داده اند.
ارادت کبوتر به امام کاظم علیه السلام:
علی بن ابوحمزه ثمالی حکایت می کند:
- روزی یکی از دوستان حضرت ابوالحسن امام موسی کاظم علیه السلام به دیدار ان حضرت آمد و حضرتش را به میهمانی در منزل خود دعوت کرد
-
امام دعوت دوست خود را پذیرفت و به همراه آن شخص حرکت کرد تا به منزل او رسید
- همین که حضرت وارد منزل شد میزبان تختی را مهیا نمود و امام کاظم بر ان تخت جلوس فرمود
- چون صاحب منزل به دنبال آوردن غذا رفت حضرت متوجه شد که یک جفت کبوتر زیر تخت در حال بازی و معاشقه با یکدیگر می باشند.
- وقتی صاحب منزل با ظرف غذا نزد حضرت وارد شد امام علیه السلام را در حال خنده و تبسم مشاهده کرد
- از روی تعجب اظهار داشت یا ابن رسول الله این خنده و تبسم برای چیست؟
- حضرت فرمود برای این یک جفت کبوتری است که زیر تخت مشغول شوخی و بازی هستند ،کبوتر به همسر خود می گوید:
ای انیس و منوس من ای عروس زیبای متن قسم به خداوند یکتا! بر روی زمین موجودی محبوبتر و زیباتر از تو نزد من نیست مگر این شخصیتی که روی تخت نشسته است
- صاحب منزل با تعجب عرضه داشت :آِیا شما زبان حیوانات و سخن کبورتان را هم می فهمید
- امام فرمود:
بله ما اهل البیت رسالت،سخن حیوانات و پرندگان را می دانیم و بلکه تمام علوم اولین و آخرین به ما داده شده است.
دعای امام کاظم علیه السلام در حق شیر
على بن ابى حمزه بطائنى مىگويد:
- ابو الحسن موسى بن جعفر (ع) روزى به يكى از مزرعههاى خود كه خارج از مدينه بود مىرفت. من هم همراهش بودم.
- ايشان سوار بر استرى بود و من سوار بر خرى بودم. ميان راه شيرى پيدا شد و سر راه ما قرار گرفت. من از خوف زبانم بند آمد، ولى امام كاظم بدون توجه و اعتنا پيش رفت و من ديدم شير براى او اظهار خوارى و زبونى مىكند.
- امام كاظم (ع) براى او ايستادند و به همهمه او گوش فرا دادند و در اين هنگام آن شير دست بر كفل استر نهاده بود و من سخت مىترسيدم.
- آنگاه شير خود را به كنار جاده كشاند و امام موسى بن جعفر (ع) رو به قبله ايستاد و شروع به دعا كرد و ديدم لبهايش را تكان مىدهد و من نفهميدم كه چه دعايى مىكند و سپس با دست خود به شير اشاره فرمود برود. شير همهمهيى طولانى كرد و امام كاظم (ع) آمين مىگفت تا شير از نظر ناپديد شد،
- امام كاظم به راه خود ادامه داد و من هم از پى ايشان راه افتادم و چون از آنجا دور شديم
- خودم را به ايشان رساندم و گفتم: فدايت گردم، موضوع شير چه بود كه من بر شما ترسيدم و به خدا سوگند از رفتارش با شما تعجب كردم.
- امام فرمودند:اين شير از سختى زايمان ماده شيرش شكايت مىكرد و از من خواست دعا كنم تا خداى عز و جل گره از كارش بگشايد و چنان كردم و به من الهام شد كه توله هايش همه نر خواهند بود و به او گفتم.
- شير گفت برو در حفظ خدا باشى و خداوند بر تو و هيچ يك از شيعيان تو جانور درندهيى را چيره نگرداند
- امام فرمودند: و من چند بار آمين گفتم.
منبع:
چهل داستان و چهل حدیث از امام موسی کاظم علیه السلام،عبدالله صالحی،قم: انتشارات مهدی یار، 1381؛صص35-36