اقسام ارتباط با قرآن
۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ 0اقسام ارتباط با قرآن در نظر آیت الله مظاهری
ارتباط با قرآن كريم و خواندن آن كتاب نورانى، خصوصاً براى سالك الى الله، امرى لازم و ضرورى است. ارتباط با قرآن و نحوه تلاوت آن، به اقسامى منقسم می شود:
قِسم اوّل؛
خواندن معمولى قرآن كريم است. مثلًا انسان براى اطاعت فرمان الهى، يك ختم قرآن می خواند. اين نوع خواندن قرآن كار پسنديده اى است و تلاوت آن آيات نورانى، اثرى در قلب و روح انسان می گذارد.
قِسم دوّم؛
خواندن قرآن به صورت ترتيل است. اين قسم قرائت قرآن مهمتر و بهتر از قِسم اوّل است. در قِسم اوّل انسان كار ثواب انجام داده و پاداش هم می گيرد. امّا تأثير كمى در بيدارى و توجّه و تذكّر او دارد. در اين مرحله انسان بايد با ترتيل قرآن بخواند، يعنى شمرده شمرده و همراه با زمزمه قرآن را تلاوت كند. اگر چه ممكن است معنى قرآن را نيز نفهمد، امّا احساس می كند كه دلش نيز همراه زبان، قرآن می خواند.
قِسم سوّم؛
كه مهمتر از آن دو مرحله است و انسان را در سير و سلوك الى الله بسيار كمك می كند، اين است كه در خواندن قرآن، قلب آدمى براى خداوند خاشع باشد. همانگونه كه خداوند می فرمايد:
(أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا يَكُونُوا كَالَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ ...)1
در اين آيه ابتدا می فرمايد بايد دل ها براى «ذكر خدا» خاشع شود، كه يكى از مصاديق ذكر، همان قرآن كريم است. يعنى ابتدا ذكر عام را بيان كرده و بعد ذكر خاص را آورده است. آنجا كه می فرمايد: (نَزَلَ مِنَ الْحَق).
خواندن قرآن به صورت ترتيل، مقدمه كسب حالت خشوع است. هنگامى كه آدمى در مقابل قرآن خاشع شود، قلب هم همراه او قرآن می خواند و اين قرآن تا عمق جان او نفوذ می كند. البته براى خواندن قرآن، آداب ظاهرى (خضوع) هم بايد رعايت شود، مانند اينكه انسان با وضو و طهارت باشد، موقع قرآن خواندن پاها را دراز نكند و با كسى حرف نزند و اين طرف و آن طرف را نگاه نكند و در صورت امكان دو زانو و مؤدّب بنشيند.
در روايت است كه قرآن زنده است و جان دارد،2 ولى ما اين زندگى را نمی فهميم و الّا كسانى كه اهل دل هستند، با قرآن حرف می زنند و قرآن هم با آنها صحبت می كند.
قرآن حيات طيّب دارد و ادب ايجاب می كند كه انسان در مقابل قرآن مؤدّب باشد، هم در ظاهر و هم در باطن. يعنى دل هم مؤدّب باشد و به اين طرف و آن طرف نرود و فقط متوجّه قرآن باشد. در اين صورت است كه در قلب يك حالت ديگر به وجود می آيد كه همان حضور قلب در موقع خواندن قرآن است. يعنى انسان درمی يابد كه همه جا محضر خداست و او با خداى سبحان سخن می گويد و خداوند نيز جواب او رامی دهد.
همانگونه كه قبلًا بيان شد، اين مطالب از امور يابيدنى است و نمی شود حالت آن را وصف كرد. انسان به جايى می رسد كه می يابد خدا با او صحبت می كند. از اين رو گفته شده در جاهايى از قرآن كه خداوند می فرمايد (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا) شما بگوييد «لبّيك» و فوراً جواب خداى سبحان را بدهيد.3
امام صادق (علیه السلام) می فرمايند:اگر به آن مرحله حضور قلب هم نرسيده اى، جواب خدا را بده و به صورت ظاهرى بگو «لبّيك» تا انشاءالله آهسته آهسته اين حالت حضور قلب براى تو پيدا شود و برسى به آنجا كه واقعاً صداى خدا را بشنوى.
نمی دانم، نمی توانم و نمی شود در قاموس انسان راه ندارد. اگر انسان تلاش كند حتماً به اين مراحل نائل می آيد. از مرحوم آيت الله العظمى خويى (رحمه الله) نقل شده است كه: «من در مدرسه خوى، طلبه بودم. يك نفر شبها بدون چراغ از روى قرآن می خواند. به او گفتيم از كجا به اين مرتبه رسيدى؟ گفت از رابطه با خدا، به خاطر خوردن غذاى حلال و اجتناب از شبهه ناك، از مواظبت زبان، گوش، چشم و مخصوصاً كنترل اعضاء و جوارحم.»
مرحوم كربلائى كاظم نمونه ديگرى است كه در قرن حاضر زندگى می كرد و خود من هم با او ديدارى داشتم. اين شخص اصلًا سواد الفبايى نداشت، ولى به خاطر تقيّد به ظواهر شرع و اعتقاد به حلال و حرام، امام زمان «ارواحنا فداه» به او عنايتى كردند و او حافظ قرآن شد. اين آقا نور قرآن را می ديد و با نور قرآن، آن را می خواند.
روزى يكى از بزرگان دو تا «و» نوشتند، يكى به نيّت قرآن و ديگرى به نيّت الفباء و به او دادند، كربلايى كاظم آن «و» كه به نيّت قرآن نوشته شده بود را نشان داد و گفت اين قرآن است. گفتيم از كجا فهميدى؟ گفت اين «و» نور دارد و آن «و» نور ندارد. يك آدم رعيّت و بی سواد هم بود. امّا در اثر تقيد به ظواهر شرع و انس با قرآن به اين مرتبه رسيده بود.
______________________________
پی نوشت:
(1). الحديد، 16: «آيا براى كسانى كه ايمان آورده اند وقت آن نرسيده كه دل هايشان براى ياد خدا و براى آنچه از حق نازل شده، خاشع شود؟ و مانند كسانى نباشند كه پيش از آنها كتاب (آسمانى) داده شده بود.»
(2). تفسير العياشى، ج 2، ص 203: «إِنَّ الْقُرْآنَ حَىّ لَمْ يمُتْ ...»
(3). تهذيب الأحكام، ج 2، ص 124.
منبع: سیر و سلوک، آیت الله حسین مظاهری