مهربانى امام سجاد علیه السلام به زيردست
۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۴ 0 اهل بیت علیهم السلامبا خدمتکاران
از دورانديشى هاى مهرانگيز امام سجّاد عليه السّلام اينكه آن حضرت كنيزان خدمتكار را به حضور مى طلبيد و به او مى فرمود: “سن و سال من بالا رفته است... هر كدام از شما شوهر مى خواهيد، او را شوهر دهم، و هر كدام كه مايل است او را بفروشم، و هر كدام كه مايل است آزاد گردد، او را آزاد مى كنم. وقتى كه يكى از آنها در جواب مى گفت: “هيچ كدام را نمى خواهم، بلكه مى خواهم در محضر شما باشم”. آن حضرت سه بار به خدا عرض مى كرد: “خدايا گواه باش”. و اگر يكى از آنها سكوت مى كرد، آن حضرت زنانى را نزد او مى فرستاد، و مى فرمود: از او بپرسيد چه مى خواهد، آنگاه طبق خواسته او رفتار مى كرد.
با فقیران
و هرگاه فقيرى براى درخواست كمك به محضر آن حضرت مى آمد، به او مى فرمود: “آفرين به كسى كه توشه مرا به سوى آخرت مى برد”.
با مردم
ابن اثير در تاريخ كامل مى نويسد: هنگامى كه يزيد بن معاويه، مسلم بن عقبه را همراه سپاهى، به سوى مدينه، براى سركوبى مردم مى فرستاد، به مسلم گفت: “هنگامى كه بر مردم مدينه پيروز شدى، سه روز بر لشكريان خود مباح كن تا هر چه مى خواهند از غارت اموال و قتل و... انجام دهند، در اين سه روز هر چه از مال و چهارپايان و اسلحه و غذا به دست آمد، از آن سپاهيان است، پس از سه روز از آزردن به مردم خوددارى كن، و در مورد على بن الحسين عليه السّلام از آزار به او خوددارى كن، و به سپاه خود سفارش كن كه به او آسيب نرسانند، زيرا او در اين جريان (واقعه حرّه) داخل مردم نشده و نامه او به من رسيده است”.
هنگامى كه مردم مدينه [ در سال 62 هجرت، چند روز قبل از حادثه دلخراش حرّه ] مروان، عامل يزيد، و همچنين بنى اميّه را از مدينه بيرون كردند، مروان با “ابن عمر” صحبت كرد كه همسرش را نزد او پنهان كند [ تا آزار مردم مدينه به او نرسد]، ابن عمر اين درخواست را رد كرد. مروان همين پيشنهاد را به امام سجّاد عليه السّلام نمود، امام سجّاد اين پيشنهاد را پذيرفت مروان همسرش عايشه دختر عثمان بن عفّان و بقيّه افراد خانواده خود را به خانه آن حضرت فرستاد، امام سجّاد عليه السّلام افراد خانواده خود و خانواده مروان را به روستاى “ينبع” فرستاد. [ و به اين ترتيب، خانواده خود و مروان را از گزند و خطر حفظ كرد]. و به گفته بعضى، همسر مروان را همراه پسرش عبد اللّه بن على، به طائف فرستاد.
نگاهى بر زندگى چهارده معصوم عليهم السلام، شیخ عباس قمی, ص 168.