فروتنى و سخاوت امام حسن علیه السلام
۰۱ تیر ۱۳۹۴ 0 معارفمورخين درباره فروتنى و سخاوتش ده ها روايت ذكر كرده اند
- از جمله اينكه او بر گروهى از مستمندان كه روى زمين نشسته بودند و نانى را كه به همراه داشتند مى خوردند گذشت او را دعوت به همراهى با خود كردند با ايشان نشست و فرمود:خداوند مستكبران را دوست ندارد وقتى نان خوردنشان پايان گرفت آنان را دعوت به ضيافت خود كرد و خوراكشان داد و لباسشان پوشانيد و بر آنها بخشش بسيار كرد،
- یك بار ديگر بر فقرايى گذرش افتاد كه مشغول خوردن بودند و وى را به همراهى دعوت كردند از مركبش پياده شد و با آنان به خوردن پرداخت سپس آنان را به خانه خود برد و به ايشان اطعام و بخشش داد و فرمود: آنها كرم بيشترى دارند زيرا هر آنچه داشتند در برابرم نهادند و ما به جز آنچه به ايشان داديم داريم.
بهترین حالت در انجام کار خیر:
محدثين نقل می کنندكه مردى نيازمند نزدش آمد، و به او فرمود: نيازت را روى رقعه اى بنويس و براى ما ارسال دار. او نيز نوشت و ارسال داشت دو برابرش را به او داد يكى از حاضران به او گفت: اى فرزند رسول خدا چرا اين نوشته اين قدر بركت داشت؟ به او فرمود:
بركتش براى ما بيشتر بود زيرا با اين كار براى كار نيك، فرد سزاوارى يافتيم مگر نمى دانيد كه انجام كار نيك بدون درخواست، مفهوم ندارد در حالى كه اگر پس از درخواست او چيزى دادم در واقع در برابر آبروى او پرداخته ام چه بسا او شب را در گيرودار بيم و هراس و اميد گذرانده باشد و نمى داند كه چه مقدار از نيازش برآورده مىشود و كامياب مى شود يا ناكام مى ماند و در اين حال نزد تو مى آيد در حالى كه لرزه بر اندامش افتاد، و قلبش ترسناك است در اين حالت اگرنيازش را برآورده كنى برتر از آنى است كه از تو بهره گرفته است.
بهترین بخشش:
و به يك شاعر مبلغ زيادى مال بخشيد، يكى از حاضران به او گفت: پناه بر خدا آيا به شاعرى كه خدا را معصيت مى كند و ياوه مى گويد، چيزى مى دهى؟ فرمود: اى عبد اللّه بهترين بخشش آن است كه بدان وسيله خود را در امان نگاه داشته باشى و يكى از كارهاى نيك، دور گرداندن شر است.
بخشش بی اندازه
مردى دست نياز به سويش دراز كرد به او پنجاه هزار درهم و پانصد دينار داد و به او فرمود: برو كسى را بياور كه پولها را برايت حمل كند. حمالى آورد لباس ابريشمين خود را به او داد و فرمود اين هم مزد حمال.
يك نفر اعرابى به نياز آمد فرمود: هر چه در خزانه هست به او بدهيد در خزانه بيست هزار (درهم) بود كه همه را به او دادند اعرابى گفت مولاى من نمى خواستى نيازم را بگويم و مدحم را از تو بعمل آورم؟ امام (ع) فرمود:
- ما مردمى هستيم كه بخشش فراوانى داريم كه همواره اميد و آرزو را برآورده مى كنيم.
- ما پيش از آنكه كسى از ما بخواهد، مى بخشيم چون پاس آب روى سؤال كننده را مى داديم.
کینه و نفرت شامی نسبت به امام حسن علیه السلام و عکس العمل ایشان
يكى از اهل شام از كسانى كه معاويه آنان را سرشار از كين و نفرت نسبت به على (ع) و آل على ساخته بود بر امام حسن (ع) گذشت و امام را مورد دشنام و ناسزا- گويى قرار داد امام ساكت بود و مى دانست كه او على و آل على را تنها از همان ديدى كه معاوية بن هند تصويرشان كرده مى بيند. وقتى فرد شامى سخنان درشت و بىادبانه خود را به پايان رساند امام لبخندى به او زد و به شيوه اى آرام و برخاسته از بخشندگى و بزرگوارى با وى سخن گفت و به هر آنچه ديده يا شنيده بود وقعى نگذارد و فرمود: اى شامى گمان مى كنم غريب هستى اگر چيزى بخواهى به تو مى دهيم و اگر راهنمايى بخواهى ترا راهنمايى مى كنيم و اگر گرسنه اى سيرت مى سازيم و اگر نيازمندى بىنيازت مى كنم و اگر بىپناهى، پناهت مى دهيم و به همين شيوه كه سرشار عطوفت و مهربانى بود به سخن گفتن با وى ادامه داد تا بالاخره شگفت زده شد و شرم و خجالت بر او چيره گشت و به دست و پايش افتاد و طلب عفو و بخشايشش مى كرد و مى گفت:خداوند مى داند كه رسالتش را در كجا بنهد.
اينگونه او در همه برخوردهايش، الگوى والايى از اخلاق متعالى اسلامى كه قرآن طى آيه ذيل بدان فرامى خواند بشمار مى رفت: «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ» (هميشه بدى خلق را به بهترين عمل پاداش ده تا همان كس كه گويى با تو در سر دشمنى دارد دوست و خويش تو گردد).
او همه اذيتها و آزارها از سوى دشمنان و رشكبران را با شكيبايى و گشادگى تمام روياروى گرديد تا جايى كه كينه توزترين دشمنان و تيره بختترين نيز بدان معترفند؛ مورخين روايت می کنندكه مروان بن الحكم به شتاب در تشييع جنازه آن حضرت حضور يافت و در حالى كه غم و اندوه، از سر تا پايش نمايان بود، در كنار تشييع كنندگان قدم مى زد؛ امام حسين به او فرمود: تو اينك جنازه اش را بر دست دارى حال آنكه تا ديروز، كينه و نفرت و خشمش را در خود مى پروراندى پاسخ داد: اين كار را با كسى مىكردم كه تحمل و بردباريش، با كوه ها، قابل مقايسه بود.
سفر به مکه؛ درخواست کمک؛بخشش بی اندازه
المدائنى و ديگران روايت كرده اند كه حسن و حسين و عبد اللّه بن جعفر براى اداى فريضه حج پاى پياده از مدينه رهسپار مكه شده بودند و براى اينكه حجاج ناگزير به پياده شدن از مركب خود نشوند از جاده اصلى، راه خود را در پيش نگرفتند لذا- باروبنه اى با خود نداشتند و گرسنه و تشنه گرديدند. راه چادرى در يكى از نواحى صحرا پيش گرفتند پيرزنى را در آن يافتند از او خوردنى و آشاميدنى طلبيدند گفت: چيزى جز اين گوسفند، در اختيار ندارم آن را بكشيد؛ يكى از ايشان آن را كشت و پير زن از گوشت آن برايشان كباب كرد وقتى مى خواستند مرخص شوند به او گفتند: اى بنده خدا ما چند نفر از قريش هستيم كه عازم مكه شده ايم وقتى به مدينه بازگشتيم به نزد ما شو كه اگر خدا بخواهد مى توانيم جبران كنيم و به راه خود رفتند وقتى همسرش آمد ماجرا را برايش تعريف كرد به او گفت: خدا بگويم لعنتت كند گوسفندم را براى كسانى مى كشى كه آنها را نمى شناسى و مىگويى گروهى از قريش بوده اند.
مدتها گذشت با خشكسالى سختى درگير شدند زن، به همراه همسرش به قصد لقمه نانى، قصد مدينه كردند امام حسن او را ديد و شناخت ولى او امام را نمى شناخت به او فرمود: ما در فلان روز ميهمان تو بوديم و به او هزار گوسفند و هزار دينار داد و او را نزد برادرش امام حسين (ع) و عبد اللّه بن جعفر فرستاد آنها نيز هر كدام همين بخشش را به او كردند و پس از فقر و تنگدستى و تيرهبختى، از جمله ثروتمندترين اهل آبادى خود گرديدند به آبادى بازگشتند اين داستان را الغزالى در جلد سوم از احياء العلوم خود و التسبانى در دائرة المعارف، نقل كرده اند.
نمونه های دیگر از بخشش مثال زدنی امام حسن علیه السلام:
مورخين همچنين در مورد سخاوت و بخشندگى اش روايت می کنند
- كه گروهى از انصار صاحب باغى بودند كه از آن زندگى خود مى گذرانيدند و وقتى بر اثر نياز مجبور به فروختن آن شدند او آن را از ايشان به چهار صد هزار (درهم) خريد و پس از آن دچار آنچنان تنگنايى گرديدند كه وادار شدند دست نياز به سوى مردم دراز كنند در اين حالت باغ را به ايشان برگرداند تا ديگر از مردم چيزى نخواهند.
- ابن شهر آشوب در مناقب خود روايت مى كند كه كنيزكى با يك دسته ريحان، سلامش گفت. به او فرمود: تو براى رضاى خدا آزادى يكى از همراهان از اين كار، سرزنشش كرد به او فرمود: مگر نشنيده اى كه خداوند متعال مىفرمايد: «وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها» و چه چيزى از آزاد كردنش بهتر بود.
- مردى به درخواست، پيش حضرت آمده بود، به او فرمود: تنها در حالت زيانى آشكار، يا فقرى تيره بختانه و يا بر دوش داشتن خونبها و جريمه اى بسيار سنگين پذيرفتنى است. پاسخش داد كه: من تنها دچار يكى از آنها شده ام، به او صد دينار داد؛ مرد پس از آن نزد امام حسين (ع) رفت و ايشان 99 دينار به وى داده و نخواستند در بخشش با برادر خود، برابرى كنند سپس نزد عبد اللّه بن جعفر شد او از هر دوى آنها به وى كمتر داد و هنگامى كه داستان خود را با آنها برايش بازگفت به او گفت: ترا چه مى شود مى خواهى مرا با آنها مقايسه كنى آنها دانش و مال را فريفته خود ساخته اند.
مورخين گونه هاى بسيارى از نيكي ها و احسان و سخاوتش را كه طى آنها نيازمندان، فقرا و محرومين را براى نجات ايشان از درد و رنج و نياز و بدبختى غرق بخشش خود مى كرد و اين كار را نه آنگونه كه معاويه و ديگر حكام اموى و عباسى براى ثناگويى و مديحه سرايى از خود عمل مى كردند يا همچون كسانى كه از ستايشها و جاه و مقام و قدرت خود لذت مى بردند در پاسخ مدح و ثنايى يا به منظور رسيدن به قدرت و موقعيتى و بلكه تنها براى رضاى خدا و طلب ثواب و پاداش الهى، انجام مى دادند.
درباره سخاوت و بذل و بخشش او به همين اندك از احاديث بسنده مى كنيم گواينكه بسيارى از آنچه روايت شده قابل نقد و تأمل هستند ولى همان اندكى كه ميان مورخين، متفق القول است خود كافى است تا او را سرآمد سخاوتمندان عربى سازد كه براى پول و ثروت هيچ ارزشى قايل نيستند حال به همين جا بسنده مىكنيم تا به آنچه كه راويان در موارد گوناگون و موضوعهاى مختلف از وى نقل كردهاند، بپردازيم.
آنها روايت كرده اند كه او را «مسندى» است كه ابو بشير محمد بن محمد الدولابى در سال 320 هجرى آن را گردآورى كرده و در ضمن كتابش «الذرية الطاهرة» درج كرده است .
بنظر مى رسد كه اين مسند، مجموع احاديث وى از جدش رسول خداست با توجه به اينكه او به هنگام وفات آن حضرت بين شش تا هفت ساله بود و اين مانع از آن نمى گرديد كه مستقيما آنچه را مىتوانسته از پيامبر گرفته باشد و بقيه را از پدرش.
منبع: زندگانى دوازده امام عليهم السلام / نويسنده: هاشم معروف الحسنى / مترجم محمد مقدس، تهران:امير كبير،1382،ج1،صص505-515