شرح دعای افتتاح از سید محمد حسین فضل الله (بخش هفتم)
۰۸ تیر ۱۳۹۴ 0 فرهنگ و اجتماع
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ، وَ رَسُولِكَ، وَ أَمِينِكَ، وَ صَفِيِّكَ، وَ حَبِيبِكَ، وَ خِيَرَتِكَ مِنْ خَلْقِكَ، وَ حَافِظِ سِرِّكَ، وَ مُبَلِّغِ رِسَالاَتِكَ، أَفْضَلَ، وَ أَحْسَنَ، وَ أَجْمَلَ، وَ أَكْمَلَ، وَ أَزْكَى، وَ أَنْمَى، وَ أَطْيَبَ، وَ أَطْهَرَ، وَ أَسْنَى، وَ أَكْثَرَ مَا صَلَّيْتَ وَ بَارَكْتَ، وَ تَرَحَّمْتَ وَ تَحَنَّنْتَ، وَ سَلَّمْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ عِبَادِكَ وَ أَنْبِيَائِكَ وَ رُسُلِكَ، وَ صِفْوَتِكَ، وَ أَهْلِ الْكَرَامَةِ عَلَيْكَ مِنْ خَلْقِكَ».
رسالت مبنای ارتباط ما با پیامبران است
در اینجا فصل دوم دعای افتتاح آغاز میشود. زیرا در فصل اول سخن از خداوند متعال و فضل و کرم الهی و لزوم افزایش معرفت به خداوند با استفاده از چشم اندازهای عظمت و نعمت او بود. اما این فصل از دعا با سلام و درود بر پیامبر و ائمه (ع) آغاز میشود.
وقتی از خداوند میخواهیم که بر پیامبر و اولیا و سایر پیامبرانش درود بفرستد، معنایش این است که از خداوند میخواهیم درجات آنان را بالا ببرد. زیرا صلوات اگر از سوی بنده باشد، به معنای دعاست و اگر از سوی خداوند باشد، به معنای بخشیدن کسی است که مبتلا به گناه میباشد و برای کسانی که از گناهان عصمت داشته باشند، به معنای بالا بردن درجه میباشد.
در قرآن کریم میبینیم که سخن از صلوات و درود خداوند بر صابران و مؤمنان است. میخوانیم: «الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ* أولَـئِک عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَـئِک هُمُ الْمُهْتَدُونَ» (البقرة/۱۵۶-۱۵۷)، بنابراین خداوند به صابران سلام و صلوات میفرستد و این بالاترین درجات است. خداوند همان گونه که به پیامبر اسلام و سایر پیامبران درود میفرستد، بر صابران نیز درود میفرستد. صلوات بر صابران به منزله این است که خداوند آنان را بخشیده و مورد عفو خویش قرار داده است و درجه آنان را بالا برده است. در آیهای دیگر چنین مییابیم: «هُوَ الَّذِی یُصَلِّی عَلَیْکمْ وَمَلَائِکتُهُ» (الأحزاب/۴۳)، بنابراین همان گونه که خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند، خداوند و فرشتگانش نیز بر مؤمنان درود میفرستند. یعنی اینکه خداوند گناهان مؤمنان را میآمرزد و درجات آنان را بالا میبرد و فرشتگان نیز از خداوند میخواهند که گناهان مؤمنان را بیامرزد و درجات آنان را بالا ببرد.
بر این اساس، معنای درود و صلوات ما بر پیامبر(ص) این است که ما از خداوند میخواهیم خداوند درجه آن حضرت را بالاتر ببرد. در بعضی از دعاها چنین میخواهیم: «به محمّدعطا کن برترین چیزى را که از تو خواسته و برترین چیزى را که از تو درخواست شده و برترین چیزى را که از تو براى او تا روز قیامت درخواست شود.» در اینجا میخواهیم بفهمیم که صلوات فرستادن بر پیامبر خدا(ص) و اولیای الهی و سایر پیامبر چه نقشی در ایمان دارد؟
در این باره دو نکته وجود دارد. نکته اول مربوط به خود ماست و نکته دوم به پیامبر خدا مربوط میشود. نکتهای که به پیامبر خدا مربوط میشود این است که از خداوند میخواهیم بر درجات آن حضرت بیفزاید و او را به درگاه خود مقربتر سازدد. اما نکتهای که به ما مربوط میشود که با درود فرستادن بر پیامبر خدا، همواره بر زیبایی و داشتن بر پیوند با آن حضرت اعتراف میکنیم. همان طور که در دعا آمده است: «مأموریت رسالتت را بر دوش او نهادى و او به خوبى آن را انجام داد به او فرمان خیرخواهى و نصیحت به امتش را دادى و نسبت به همه خیرخواهى نمود.» و در دعای روز جمعه نیز بیان شده است: «رسالتی را که بر عهدهاش نهاده بودی به بندگانت ادا کرد، و در راه خدا به حق کوشید، و به پاداشی که حق است مژده داد، و از عذابی که راست است بیم داد.» ارتباط انسان با پیامبر جنبه شخصی ندارد، مثل کسانی که در باره زیبایی آن حضرت به سخن سرایی میپردازند، بلکه تصویری که انسان از پیامبر ارائه میدهد با توجه به جایگاه مکتبی و دینی ایشان میباشد.
وقتی که با صلوات فرستادن به پیامبر، یاد پیامبر گرامی اسلام را با توجه به رسالت ایشان گرامی میداریم، با این کار میفهمیم که ارتباط ما با پیامبر در حقیقت ارتباط با صاحب رسالت است. زیرا رسالتی که پیامبر خدا به خاطر آن رنجهای بسیاری را تحمل کرد، رسالتی است که خداوند آن را برای انسانها فرستاده است. چرا که خدا از طریق تلاش و دعوت و تبلیغ پیامبر، ابزارهای لازم را برای انسان فراهم ساخت تا با کسب شناخت در باره وسیلهای که اسباب تقرب او را به خداوند فراهم میآورد، قدرت شناخت مسؤولیت در او افزایش یابد.
از این رو ادب اسلامی که خداوند در قرآن کریم به ما یاد میدهد، این است: «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیما» (الأحزاب/۵۶). خداوند از ما میخواهد همان گونه که خود و فرشتگانش همیشه بر آن حضرت درود و سلام میفرستند، ما نیز همیشه بر آن حضرت سلام و صلوات بفرستیم. این ادب اسلامی بر آن است تا ارتباط عمیق و محکمی میان ما و پیامبر خدا ایجاد نماید. بهای گونه که چون انجام درست و زیبای رسالت توسط آن حضرت را درک کردهایم، همیشه به یاد آن حضرت هستیم و به ایشان درود و سلام میفرستیم و به این رسالت وفادار میباشیم. زیرا عظمت و بزرگی پیامبر نیز به خاطر همین رسالت است: «إِنَّا أَرْسَلْنَاک شَاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِیراً» (الفتح/۸)، بزرگی آن حضرت به این خاطر بود که خداوند او را از میان آفریدههای خویش برای انجام رسالت خویش برگزید. بنابراین عظمت ایشان به خاطر رسالت و عظمت رسالت نیز به خاطر ایشان است. آن حضرت تمام توان خویش را در اختیار رسالت قرار داد و خود نیز پرورش یافته دامان رسالت بود و با استفاده از رسالت جایگاه خویش را تثبیت کرد.
این نوع پیوند و کنش متقابل میان پیامبر گرامی اسلام و رسالت باعث گردید که ایشان رسولی خاموش شود و رسالت در همه وجودش تجلی یابد. چرا که تمام خلق و خوی او تجسم بخش قرآن بود، همان گونه که شخصیت او نیز حرکت برای ادای رسالت بود. همین معنا باعث میشود که ارتباط ما با پیامبر اسلام از طریق رسالت صورت بگیرد. از این رو باید همیشه رسالت را به یاد داشته باشیم. باید به یاد داشته باشیم که از طریق ایشان با رسالت ارتباط پیدا کنیم. زیرا خواست خداوند این نیست که ارتباط مسلمانان با پیامبر جنبه شخصی و فردی پیدا کند. به همین دلیل خطاب به مسلمانان فرمود: «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَّاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکمْ وَمَن یَنقَلِبْ عَلَىَ عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللّهَ شَیْئاً وَسَیَجْزِی اللّهُ الشَّاکرِینَ» (آل عمران/۱۴۴)، یعنی اگر حضرت محمد (ص) مُرد یا کشته شد، شما باید رسالت او را که همان رسالت خداوند است، ادامه دهید. «مَّا کانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکمْ وَلَکن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَکانَ اللَّهُ بِکلِّ شَیْءٍ َلِیماً» (الأحزاب/۴۰).
از این رو امکان ندارد که بتوان بین پیامبر و رسالت او جدایی انداخت. البته بعضی از مردم چنین میکنند و در جشنهای میلاد افراط میکنند و به زیارت میروند و پولهای بسیاری را در راه زیارت مصرف میکنند، ولی همینها حاضر نیستند که برای تقویت رسالت پیامبر اندک پولی را مصرف کنند. اگر به او بگویی که از ثروت خود برای اسلام مصرف کن، زیرا اسلام در عرصههای دعوت و جهاد به آن نیاز دارد، میبینی که آمادگی این کار را ندارد. ولی اگر بخواهد به زیارت برود، میبینی که حاضر است تمام داراییهای خود را برای زیارت خرج میکند. زیرا او زیارت را امری شخصی میداند. ولی این گونه نیست. وقتی به زیارت پیامبر(ص) یا ائمه(ع) یا یکی از اولیا میروی، برای تجدید عهد با آنها به زیارتشان میروی. میخواهی با زیارت خود، همه معانی و مفاهیمی را که در شخصیت آنها وجود دارند، تجسم ببخشی. زیارت این است.
برای نمونه به بررسی زیارت وارث امام حسین(ع) میپردازیم. بررسی این زیارت نشان میدهد که هیچ چیز شخصی در آن وجود ندارد. «السّلام علیک یا وارث آدم صفوة الله، السّلام علیک یا وارث نوح نبیّ الله، السّلام علیک یا وارث إبراهیم خلیل الله، السّلام علیک یا وارث موسى کلیم الله، السّلام علیک یا وارث عیسى روح الله...» زائر برای این دارد از امام حسین(ع) سخن میگوید که آن حضرت در خطی که رسالت آغازگرش میباشد، حرکت کرده است. «أشهد أنّک قد أقمتَ الصّلاة، وآتیتَ الزّکاة، وأمرتَ بالمعروف، ونهیت عن المنکر، وعبدتَ الله مخلصاً حتّى أتاک الیقین».
هستند بسیاری که به زیارت امام حسین(ع) میروند، مجالس عزاداری بر پا میکنند، در روز عاشورا قمه زنی میکنند، ولی نماز نمیخوانند و روزه نمیگیرند. یا اینکه نماز میخواهند ولی وجوهات شرعی را نمیپردازند. اما در زیارت نامه میخوانند: «أشهد أنّک قد أقمت الصّلاة وآتیت الزّکاة.» اگر به او بگویی که فلانی زکات مالت را بده، میگوید: نه زکات نمیدهم ولی مجلس عزاداری بر پا میکنم و غذا میدهم و چنین و چنان میکنم. آیا نیستند کسانی که به زیارت امام حسین(ع) میروند و برای عاشورا مراسم به پا میکنند ولی در عین حال، نمیگذارند که دختر یا همسرانشان حجاب داشته باشد و به آنان دستور میدهند که سرشان را برهنه کنند و آنان را از رعایت حجاب باز میدارند و به آنها دستور میدهند که به راه غیر خدا بروند و آنها را از رفتن به سوی خط الهی نهی میکنند؟
صلوات فرستادن بر پیامبر و خاندانش صرفاً یک سنت نیست
سزاوار این است که رابطه ما با پیامبر و ائمه(ع) رابطهای اسلامی باشد. از امام زین العابدین(ع) روایت شده است: «ما را به خاطر اسلام دوست داشته باشید.» همین طور در کتاب کافی روایت شده است که امام باقر(ع) فرمود: «اى جابر! پیرو مذاهبی مباش که کافی می داند مرد بگوید على را دوست دارم و ولایت او را قبول دارم، بعد با این وجود فعال نباشد. پس اگر بگوید من رسول خدا را دوست دارم که رسول خدا(ص) بهتر از علی(ع) است، بعد سیرۀ او را تبعیت نکند و به سنتش عمل نکند، دوست داشتنش به او هیچ سودى نرساند – تا ا ین که میفرماید - هر که مطیع خدا باشد دوست ما و هر که نافرمانى خدا کند دشمن ماست، و ولایت ما جز با عمل و ورع و تقوا به دست نمیآید.»
درود فرستادن به پیامبر اسلام(ص) و اولیاء و پیامبران الهی یک سنت نیست که بدون آگاهی بدان مبادرت بورزیم، بلکه یاد کردن پیامبر اسلام به معنای به یاد آوردن همه دردها و رنجهای ایشان در راه تبلیغ اسلام و جهاد در راه خداست تا اینکه هیچ وقت آنها را فراموش نکنیم و این راه را ادامه دهیم. او را یاد کنیم تا رسالتش را به یاد بیاوریم، او را یاد کنیم تا عبادتش را به یاد بیاوریم، او را یاد کنیم تا دعوتش را به یاد بیاوریم و او را یاد کنیم تا جهادش را به یاد بیاوریم تا همان گونه که در دعا خواهد آمد، ما نیز دعوتگران به سوی خدا شویم.
پیامبران و ائمه(ع) همگی بندگان خداوند هستند
به صفاتی که در این دعا آمده است توجه کنید: «اللّهمّ صلِّ على محمّدٍ عبدِک.» اولین چیزی که بدان میپردازیم، بنده خدا بودن ایشان است. چرا در ابتدای این فراز روی این واژه این قدر تأکید صورت گرفته است؟
زیرا بالاترین درجهای که انسان میتواند نزد پروردگار خود بدان نائل شود، اخلاص در بندگی خداوند است. از این رو هر قدر که بیشتر بنده خدا باشی، به خداوند نزدیکتر میشوی و در برابر شیطان و اولیای شیطان آزادتر میگردی. از این رو پیامبران و اولیای الهی از آن رو بزرگ شدند و عظمت یافتند که بندگان خدا بودند.
امام علی(ع) سخن معروفی در دعای خود دارد. ایشان میفرماید: «برای عزت من همین بس که بنده تو باشم.» منتهای عزت و سربلندی من این است که مرا به بندگی خود بپذیری. زیرا وقتی که مرا به بندگی خود پذیرفتی، باعث میشود که به رحمت و نعمت و رضوان تو نائل شوم. «برای عزت من همین بس که بنده تو باشم و این افتخار مرا بس که تو پروردگار من باشی. تو همان طور هستی که من دوست دارم، پس مرا آن گونه قرار ده که تو دوست داری.» بنابراین بندگی، جایگاه مهم و باعظمتی در زندگی انسان است، چه پیامبر باشد و چه ولی.
نکته دوم اینکه یاد آوری این واژه در برابر همه آن چیزهایی که مردم به عنوان جایگاه مهم و باعظمت به یاد میآورند، برای این است که گرفتار غلو در شخصیت آنها نشوند. چرا که یاد آوری عظمت بزرگان ممکن است باعث انحراف ما از راه راست شود و ما را به سر حد غلو برساند. ممکن است به جایی برسیم که بعضی از پیامبران را خدا بپنداریم. خصوصاً اگر معجزاتی هم داشته باشد. همان طور که بعضی از مردم برای حضرت عیسی چنین ادعایی کردهاند. چرا که آن حضرت کور و فرد دچار پیسی را شفا میداد و مردگان را زنده میکرد. اگر چه آن حضرت میفرمود که این کارها را به اجازه پروردگار انجام میدهد، ولی مردم در شخص او و افعال و کرامتهای ایشان غرق میشدند و بنده بودن ایشان را نمیدیدند.
از این رو وقتی که پیامبر گرامی اسلام را نیز یاد میکنیم، باید یاد داشته باشیم که او بنده خدا بود: «أشهد أنّ محمداً عبده ورسوله» ، همین طور وقتی که از امام علی(ع) نیز یاد میکنیم باید به یاد داشته باشیم که او نیز بنده و ولی خدا بود. همه ائمه چنین حالتی دارند و همهشان بنده خدا بودهاند.
در زیارت امام حسین(ع) در مقام بیان عظمت ایشان چنین میگوییم: «أشهد أنّک قد أقمتَ الصّلاة، وآتیتَ الزّکاة، وأمرتَ بالمعروف، ونهیت عن المنکر، وعبدتَ الله» ، تو در عبادت خداوند اخلاص داشتی. «وعبدتَ الله مخلصاً حتّى أتاک الیقین».
«اللّهمّ صلِّ على محمّدٍ عبدِک و رسولِک»، او را به یاد میآوری و به او درود میفرستی، در حالی که رسالت او را نیز به یاد داری. رسالت باید بر باور تو سیطره یابد، باید از طریق شناخت مسؤولیت پیامبر نسبت به رسالت، از مسؤولیتهایی که در برابر رسالت داری، اعم از مبارزه دینی، دعوت و جهاد برای رسالت یا تحکیم جایگاه رسالت شناخت پیدا کنی.
پیامبر امین و برگزیده و دوست خداوند است
«عَبْدِكَ، وَ رَسُولِكَ، وَ أَمِينِكَ»، او امین بود، البته نه فقط در باره امانتهای مالی که قریش به ایشان لقب صادق امین داده بودند بلکه بر وحی الهی و امت اسلامی نیز امین است. او بر وحی امین بود و یک کلمه را کم و زیاد نمیکرد و بر رسالت نیز امین بود و همه زندگیاش، با همه جزئیات آن هماهنگ با رسالت بود.
در سیره آن حضرت روایت شده است که در اواخر عمر شریفش، در روزهایی که در بیماری مشرف به موت قرار داشتند، خطاب به مردم فرمود: «آنچه را که قرآن حلال کرده بود، حلال کردم و آنچه را که قرآن حرام کرده بود، حرام کردم.» میخواست بگوید که من در ابلاغ رسالت به شما امین بودم، همان طور که در اجرای آن بر خودم نیز امین بودم و ذرهای از خط رسالت منحرف نشدم.
او بر وحی الهی امین بود، او بر امت اسلامی نیز امین بود و از اندیشه و تلاش و همه توانمندیهای خود به امت اسلامی ارزانی داشت. ما نیز باید از پیامبر خدا الگو بگیریم. همان پیامبری که بر وحی الهی و امت اسلامی امین بود. خداوند متعال در باره ایشان به ما فرموده است: «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة» (الأحزاب/۲۱)، به او اقتدا کنید و همان گونه که او امین بود، شما نیز امین باشید و همان طور که او دعوتگر بود شما نیز دعوتگر باشید.
«وَ صَفِیِّک»، زیرا او همان کسی است که تو او را از میان مردم برگزیدی. او برگزیده تو بود و از سوی تو برای نبوت و رسالت انتخاب شده بود.
«وَ حَبیبِک»، او حبیبی بود که دوستش داشتی، خدایا او به خاطر مسائل جسمی مورد محبت تو نبود، زیرا جسم او آفریده خود توست، بلکه برای این او را دوست داشتی که پیامبران و اولیاء را دوست داشتی، به خاطر ایمان عقلیاش او را دوست داشتی، به خاطر اخلاص قلبیاش او را دوست داشتی، به خاطر جهاد عظیمش در راه خودت او را دوست داشتی. برای این او را دوست داشتی که خودت به او فرمودی به مردمی که به دنبال محبت خداوند هستند و میخواهند محبت به خدا را ابراز دارند بگوید: «قُلْ إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ» (آل عمران/۳۱)، چرا که خداوند بندگانش را اعم از پیامبران و اولیاء، دوست دارد. چرا که همه آنها یکی هستند و همه از ایمانی ناب و خالص برخوردارند و در گفتار و رفتار و روابط خویش، اخلاص دارند.
«وَ خِیَرَتِکَ مِن خَلقِکَ»، تو او را از میان آفریدههایت برگزیدی، یکی از القاب پیامبر گرامی اسلام، مختار و مصطفی است. یعنی اینکه خداوند او را از میان آفریدههایش برگزید و انتخاب کرد.
پیامبر حافظ اسرار الهی است
«وحافظِ سرِّک»، خداوند سبحانه و تعالی نزد پیامبران اسراری را به ودیعت نهاده است و از آنها خواسته است در چیزهایی که ابلاغ میکنند و ابلاغ نمیکنند، بر حسب چیزهایی که بدانها واگذار کرده است حرکت کنند. پس پیامبر ما نیز حافظ اسرار الهی بود.
«وَ مُبَلِّغِ رِسَالَاتِک»، زیرا او رسالت تو را ابلاغ کرد و نسبت به رسالت امین بود، حتی نسبت به آخرین فرمایشهای الهی که بر ایشان نازل شده بود، یعنی ولایت امیرالمؤمنین(ع) نیز امین بود. خداوند به او فرمود: «یا أیُّها الرّسولُ بلِّغْ ما أُنزِلَ إلیْکَ مِنْ ربِّکَ وإنْ لم تفعلْ فمَا بلّغْتَ رسالتَهُ» و اگر از مردم میترسی که بگویند پیامبر خلافت را برای عموزاده خود قرار داد، باید بدانی که «واللهُ یعصمُکَ مِنَ النّاس» (المائدة/۶۷).
بعد از بیان صفات پیامبر که لازم است ما در برابر خداوند متعال با این ویژگیها او را یاد کنیم، میخواهد بگوید: ای رسول خدا! بعد از اینکه در جان و قلب ما به این درجه رسیدی، راضی نمیشویم مگر اینکه بهترین صلوات و درودها را تقدیم تو کنیم. به گونهای که هیچ کس را یارای رسیدن به صلوات ما نباشد. از این رو چنین میآید: «اللّهمّ صلِّ على محمّدٍ عبدِک، ورسولِک، وأمینک، وصفیِّک، وحبیبِک، وخیرتِک من خلقِک، وحافظِ سرِّک، ومبلِّغِ رسالاتِک، أفضلَ، وأحسنَ، وأجملَ، وأکملَ، وأزکى، وأنمى، وأطیبَ، وأطهرَ، وأسنى، وأکثر ما صلّیْتَ وبارکتَ، وترحّمْتَ وتحنّنْتَ، وسلّمْتَ على أحدٍ من عبادِک وأنبیائِک ورسلِک، وصفوتِک، وأهلِ الکرامةِ علیک من خلقِک».
صلواتی که بهترین و پاکترین و کاملترین درودها و بهترین صلوات هاست، به گونهای که درود بر هیچ یک از بندگان و پیامبرانت، به پای درود بر آن حضرت نمیرسد. «وبارکتَ»، از تو نمیخواهیم که فقط به آن حضرت درود بفرستی، بلکه میخواهیم آن حضرت را نزد خود مبارک بگردانی و بر قدر و منزلتش بیفزایی. «وترحّمْتَ»، آن گونه که به پیامبرانت رحمت میآوری، او را نیز مورد رحمت و مهربانی خویش قرار دهی. «وتحنّنْتَ»، همان مهری را که به همه اولیای خود داری، به او نیز ارزانی داری.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیة الله العظمی سید محمد حسین فضل الله (قدس سره)