داستانهایی از امام علی علیه السلام: خفه كردن هفتاد نفر هندى
۱۳ تیر ۱۳۹۴ 0 اهل بیت علیهم السلام
عدّه اى از محدّثين و مورّخين از حضرت صادق آل محمّد؛ و نيز از باقرالعلوم عليهما السلام نقل كرده اند:
پس از آن كه امام اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام از جنگ جمل با ناكثين و اهل بصره رهائى يافت و پيروزمندانه بازگشت ، هفتاد نفر مرد از اهالى هندوستان به حضور آن حضرت آمدند و پس از آن كه اسلام را پذيرفتند و مسلمان شدند، حضرت با زبان هندى با آنان سخن مى گفت و پاسخ سئوالات آن ها را به زبان خودشان مطرح مى فرمود.
و چون كراماتى از آن حضرت مشاهده كردند، مدّعى شدند كه علىّ بن ابى طالب عليه السلام خدا است .
امام علىّ عليه السلام اظهار نمود: اى جماعت ! آنچه را كه شما درباره من گمان كرده ايد، درست نيست ؛ بلكه من نيز همانند شما بنده اى از بندگان خداوند متعال مى باشم .
امّا آن ها فرمايشات حضرت را نپذيرفتند و بر گفته خويش اصرار ورزيدند كه تو همان خدا هستى ، چون همه چيز را مى دانى .
حضرت از اين حركت خشمگين شد و فرمود: واللّه ! اگر از عقيده و حرف خود برنگرديد و توبه نكنيد، شما را خواهم كشت .
وليكن آن ها بر عقيده و حرف خود پافشارى كردند.
به ناچار حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام دستور داد تا چند حلقه قنات حفر نموده و آن ها را از زير زمين به يكديگر متّصل نمايند؛ سپس تمامى آن هفتاد نفر را كه منكر آفريدگار جهان شده بودند داخل قنات ها انداختند؛ و سر قنات ها را نيز پوشانند.
پس از آن يكى از قنات ها را كه خالى بود، پر از هيزم نموده و آتش زدند، و چون دود آتش به تمامى قنات ها جريان پيدا كرد، تمامى آن هفتاد نفر خفه گشتند و به هلاكت رسيدند.(1)
و در حكايتى ديگر چنين آمده است :
امام محمّد باقر عليه السلام فرمود: عبداللّه بن سبا، يكى از كسانى بود كه ادّعاى پيغمبرى مى كرد و معتقد بود كه علىّبن ابى طالب عليه السلام خداست ؛ و من پيغمبر او مى باشم .
هنگامى كه امام علىّ عليه السلام از عقيده باطل عبداللّه بن سبا با خبر شد، او را احضار نمود و از او درباره چنين اعتقادى سؤ ال نمود.
عبداللّه بن سبا در جواب حضرت ، با صراحت كامل اظهار داشت : تو خدا هستى و من از طرف تو پيامبر هستم ؛ و سپس افزود: مدّتى است كه اين موضوع به طور وحى و الهام ، بر من ثابت شده است .
اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام به او خطاب كرد و فرمود: واى بر تو! مواظب گفتار خود باش ، شيطان تو را به تسخير خود در آورده است ، مادرت به عزايت بنشيند! آيا متّوجه موقعيّت خود نيستى ، بايد از افكار و گفتار كفرآميز خود توبه كنى تا بخشيده گردى .
وليكن عبداللّه بن سبا در مقابل فرمايشات و پيشنهادات اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام بى تفاوت بود و همچنان بر حرف و عقيده باطل خود پافشارى مى كرد.
لذا حضرت به ناچار دستور داد تا او را به مدّت سه روز باز داشت نمايند؛ و در طول اين مدّت مرتّب او را توبه مى دادند، امّا او زير بار نمى رفت و پيشنهاد حضرت را نمى پذيرفت .
بنابر اين روز سوّم به دستور آن حضرت او را از زندان بيرون آورده و اعدام كردند و سپس جسد او را در آتش سوزاندند.(2)
پی نوشت ها:
1-رجال كشّى : ص 109، ح 174، وسائل الشّيعة : ج 28، ص 335، ح 2، كافى : ج 7، ص 257، ح 8 و 23.
2- رجال كشّى : ص 106، ح 170، وسائل الشّيعة : ج 28، ص 336، ح 4.