شعر درباره روح نماز
۱۲ مرداد ۱۳۹۴ 0 معارفوجوب یافت از آن کعبه را طواف و نماز
که وجه رب به حرم کرد زندگی آغاز
نماز برد فلک پیش سرو قامت او
بسود چون به در بی نیاز روی نیاز
به رب کعبه گر آن مه جمال ننماید
به سنگ و خاک طواف و نماز نیست مجاز
اگر نه قصد حق جلوه جمال علی است
چرا به نام خوشش کعبه را نوشت جواز
فلق دمید و سپاه شب از حرم بگریخت
به روی خلق جهان باب مرحمت شد باز
چو پا نهاد به معراج عشق یافت کمال
نماز بین نماز آفرین و روح نماز
میان سدره و محراب کرد طی طریق
مراد خویش همی جست از این نشیب و فراز
رسد ز ماذنه تا روز حشر بانگ اذان
دهد نوین جنان خلق را به صوت حجاز
شکافت فرق علی را چو تیغ دشمن گفت
«برب کعبه: که گشتم به عافیت دمساز»
چو بحر گشته مصلی زون و کشته عشق
به سجده بر در پروردگار بنده نواز
خضاب گشته زخون سرش محاسن او
بود به ذکر خدا با نوای روح نواز
کند سفارش ایتام و بینوایان را
غذای خویش به قاتل دهد زهی اعزاز
ندای «قد قتل« از عرش می رسد بر گوش
شوند عترت طاها به درد و غم انباز
چراغ مسجد و محراب می شود خاموش
چو مرغ روح علی می کند ز تن پرواز
ز خون پاک علی تا بود شفق رنگین
ز بام عشق برآید زکشتگان آواز
به کعبه زاد و به مسجد بقرب حق پیوست
که بود در حرم کردگار محرم راز
علی است کشته قسط و نماز و عدل و شرف
علی است صاحب فضل و کرامت و اعجاز
علی است مجری قرآن علی است منجی دین
علی است در صف اسلام برترین سرباز
علی است مظهر والای عشق،نردانی
گرت هوای وصالش بود بسوز و بساز
شاعر:محمدعلی مردانی
منبع:مجموعه اشعار فروغ ایمان،محمدعلی مردانی،تهران،انتشارات امیرکبیر،1376،صص193-195