داستانهای ائمه: امام علی (ع): برنامه ی کار
۰۸ شهریور ۱۳۹۴ 0پس از قتل عثمان و زمینه ی انقلابی كه فراهم شده بود كسی جز علی علیه السلام نامزد خلافت نبود، مردم فوج فوج آمدند و بیعت كردند.
در روز دوم بیعت، علی علیه السلام بر منبر بالا رفت و پس از حمد و ثنای الهی و درود بر خاتم انبیاء و یك سلسله مواعظ، به سخنان خود این طور ادامه داد:
«ایهاالناس! پس از آنكه رسول خدا از دنیا رفت، مردم ابوبكر را به عنوان خلافت انتخاب كردند، و ابوبكر عمر را جانشین معرفی كرد. عمر تعیین خلیفه را به عهده ی شورا گذاشت و نتیجه ی شورا این شد كه عثمان خلیفه شد. عثمان طوری عمل كرد كه مورد اعتراض شما واقع شد، آخر كار در خانه ی خود محاصره شد و به قتل رسید. سپس شما به من رو آوردید و به میل و رغبت خود با من بیعت كردید. من مردی از شما و مانند شما هستم؛ آنچه برای شماست برای من است و آنچه به عهده ی شماست به عهده ی من است. خداوند این در را میان شما و اهل قبله باز كرده است و فتنه مانند پاره های شب تاریك رو آورده است. بار خلافت را كسی می تواند به دوش بگیرد كه هم توانا و صابر باشد و هم بصیر و دانا. روش من این است كه شما را به سیرت و روش پیغمبر بازگردانم. هرچه وعده دهم اجرا خواهم كرد به شرط آنكه شما هم استقامت و پایداری بورزید؛ و البته از خدا باید یاری بطلبیم. بدانید كه من برای پیغمبر بعد ازوفاتش آنچنانم كه در زمان حیاتش بودم».
«شما انضباط و اطاعت را حفظ كنید. به هرچه می گویم عمل كنید. اگر چیزی دیدید كه به نظرتان عجیب و غیرقابل قبول آمد در رد و انكار شتاب نكنید. من در هر كاری تا وظیفه ای تشخیص ندهم و عذری نزد خدا نداشته باشم اقدام نمی كنم.خدای بینا همه ی ما را می بیند و به همه ی كارها احاطه دارد».
«من طبعا رغبتی به تصدی خلافت ندارم، زیرا از پیغمبر شنیدم: «هركس بعد از من زمام امور امت را به دست بگیرد در روز قیامت بر صراط نگه داشته می شود و فرشتگان نامه ی اعمال او را جلوش باز می كنند، اگر عادل و دادگستر باشد خداوند او را به موجب همان عدالت نجات می دهد و اگر ستمگر باشد صراط تكانی می خورد كه بند از بند او باز می شود و سپس به جهنم سقوط می كند».
«اما چون شما اتفاق رأی حاصل كردید و مرا به خلافت برگزیدید، برای من شانه خالی كردن امكان نداشت».
آنگاه به طرف راست و چپ منبر نگاه كرد و مردم را از نظر گذراند و به كلام خود چنین ادامه داد:
«ایهاالناس! من الآن اعلام می كنم: آن عده كه از جیب مردم و بیت المال جیب خود را پر كرده املاكی سر هم كرده اند، نهرها جاری كرده اند، بر اسبان عالی سوار شده اند، كنیزكان زیبا و نرم اندام خریده اند و در لذات دنیا غرق شده اند، فردا كه جلو آنها را بگیرم و آنچه از راه نامشروع به دست آورده اند از آنها باز بستانم و فقط به اندازه ی حقشان- نه بیشتر- برایشان باقی گذارم، نیایند و بگویند علی بن ابی طالب ما را اغفال كرد. من امروز در كمال صراحت می گویم، تمام مزایا را لغو خواهم كرد، حتی امتیاز مصاحبت پیغمبر و سوابق خدمت به اسلام را. هركس در گذشته به شرف مصاحبت پیغمبر نائل شده و توفیق خدمت به اسلام را پیدا كرده، اجر و پاداشش با خداست. این سوابق درخشان سبب نخواهد شد كه ما امروز در میان آنها و دیگران تبعیض قائل شویم. هركس امروز ندای حق را اجابت كند و به دین ما داخل شود و به قبله ی ما رو كند، ما برای او امتیازی مساوی با مسلمانان اولیه قائل می شویم. شما بندگان خدایید و مال مال خداست و باید بالسویه در میان همه ی شما تقسیم شود. هیچ كس از این نظر بر دیگری برتری ندارد. فردا حاضر شوید كه مالی در بیت المال هست و باید تقسیم شود».
روز دیگر مردم آمدند، خودش هم آمد، موجودی بیت المال را بالسویه تقسیم كرد. به هر نفر سه دینار رسید. مردی گفت:
«یا علی! تو به من سه دینار می دهی و به غلام من نیز كه تا دیروز برده ی من بود سه دینار می دهی؟ »
علی فرمود:«همین است كه دیدی».
عده ای كه از سالها پیش به تبعیض و امتیاز عادت كرده بودند- مانند طلحه و زبیر و عبد اللّه بن عمر و سعید بن عاص و مروان حكم- آن روز از قبول سهمیه امتناع كردند و از مسجد بیرون رفتند.
روز بعد كه مردم در مسجد جمع شدند، این عده هم آمدند، اما جدا از دیگران گوشه ای دور هم نشستند و به نجوا و شور پرداختند. پس از مدتی ولید بن عقبه را از میان خود انتخاب كردند و نزد علی فرستادند.
ولید به حضور علی علیه السلام آمد و گفت: «یا اباالحسن! اولا تو خودت می دانی كه هیچ كدام از ما كه اینجا نشسته ایم به واسطه ی سوابق تو در جنگهای میان اسلام و جاهلیت از تو دل خوشی نداریم. غالبا از هر كدام ما یك نفر یا دو نفر در آن روزها به دست تو كشته شده است. از جمله پدر خودم در بدر به دست تو كشته شد.
اما از این موضوع با دو شرط می توانیم صرف نظر كنیم و با تو بیعت كنیم، اگر تو آن دو شرط را بپذیری:
«یكی اینكه سخن دیروز خود را پس بگیری، به گذشته كار نداشته باشی و عطف به ماسبق نكنی. در گذشته هرچه شده شده. هركس در دوره ی خلفای گذشته از هر راه مالی به دست آورده آورده، تو كار نداشته باش كه از چه راه بوده، تو فقط مراقب باش كه در زمان خودت حیف و میلی نشود.
«دوم اینكه قاتلان عثمان را به ما تحویل ده كه از آنها قصاص كنیم؛ و اگر ما از ناحیه ی تو امنیت نداشته باشیم ناچاریم تو را رها كنیم و برویم در شام به معاویه ملحق شویم».
علی علیه السلام فرمود: «اما موضوع خونهایی كه در جنگ اسلام و جاهلیت ریخته شد، من مسؤولیتی ندارم زیرا آن جنگها جنگ شخصی نبود، جنگ حق و باطل بود. شما اگر ادعایی دارید باید از جانب باطل علیه حق عرض حال بدهید نه علیه من.اما موضوع حقوقی كه در گذشته پامال شده، من شرعا وظیفه دارم كه حقوق پامالشده را به صاحبانش برگردانم، دراختیار من نیست كه ببخشم و صرف نظر كنم. و اما موضوع قاتلان عثمان! اگر من وظیفه ی شرعی خود تشخیص می دادم، آنها را دیروز قصاص می كردم و تا امروز مهلت نمی دادم».
ولید پس از شنیدن این جوابها حركت كرد و رفت و به رفقای خود گزارش داد.
آنها دانستند و بر آنها مسلم شد كه سیاست علی قابل انعطاف نیست. از آن ساعت شروع كردند به تحریك و اخلال.
گروهی از دوستان علی علیه السلام آمدند نزد آن حضرت و گفتند: «عن قریب این دسته قتل عثمان را بهانه خواهند كرد و آشوبی بپا خواهد شد. اما قتل عثمان بهانه است، درد اصلی اینها مساواتی است كه تو میان اینها و تازه مسلمانهای ایرانی و غیرایرانی برقرار كرده ای. اگر تو امتیاز اینها را حفظ كنی و در تصمیم خود تجدیدنظر كنی، غائله می خوابد».
چون ممكن بود این اعتراض برای بسیاری از دوستان علی پیدا شود كه: اینقدر اصرار برای رعایت مساوات چرا، لهذا علی علیه السلام روز دیگر در حالی كه شمشیری حمایل كرده بود و لباسش را دو پارچه ی ساده تشكیل می داد كه یكی را به كمر بسته بود و دیگری را روی شانه انداخته بود، به مسجد رفت و بالای منبر ایستاد و به كمان خود تكیه كرد، خطاب به مردم گفت:
«خداوند را كه معبود ماست شكر می كنیم. نعمتهای عیان و نهان او شامل حال ماست. تمام نعمتهای او منت و فضل است بدون اینكه ما از خود استحقاق و استقلالی داشته باشیم، برای اینكه ما را بیازماید كه شكر می كنیم یا كفران. افضل مردم در نزد خدا آن كس است كه خدا را بهتر اطاعت كند و سنت پیغمبر را بهتر و بیشتر پیروی كند و كتاب خدا را بهتر زنده نگاه دارد. ما برای كسی نسبت به كسی، جز به مقیاس طاعت خدا و پیغمبر، برتری قائل نیستیم. این كتاب خداست در میان ما و شما، و آن هم سنت و سیره ی روشن پیغمبر شما كه آگاهید و می دانید».
آنگاه این آیه ی كریمه را تلاوت كرد: «یا أَیُّهَا اَلنّاسُ إِنّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اَللّهِ أَتْقاكُمْ».
پس از این خطبه، برای دوست و دشمن قطعی و مسلم شد كه تصمیم علی قطعی است؛ هركس تكلیف خود را فهمید، آن كس كه می خواست وفادار بماند وفادار ماند و آن كس كه به چنین برنامه ای نمی توانست تن بدهد، یا مانند عبد اللّه عمر كناره گیری وانزوا اختیار كرد و یا مانند طلحه و زبیر و مروان تا پای جنگ و خونریزی حاضر شد [1]
[1] . شرح ابن ابی الحدید ، چاپ بیروت، ج /2ص 271- 273، شرح خطبه ی 90.
منبع: داستان راستان،شهید مطهری،جلد دوم.