داستانهای ائمه: امام عسگری (ع): مهمانان علی
۰۸ شهریور ۱۳۹۴ 0 اهل بیت علیهم السلاممردی با پسرش به عنوان مهمان بر علی علیه السلام وارد شدند. علی با اكرام و احترام بسیار آنها را در صدر مجلس نشانید و خودش روبروی آنها نشست. موقع صرف غذا رسید. غذا آوردند و صرف شد. بعد از غذا قنبر، غلام معروف علی، حوله ای و طشتی و ابریقی برای دست شویی آورد. علی آنها را از دست قنبر گرفت و جلو رفت تا دست مهمان را بشوید. مهمان خود را عقب كشید و گفت:«مگر چنین چیزی ممكن است كه من دستهایم را بگیرم و شما بشویید».
علی فرمود: «برادر تو، از سر تو است، از تو جدا نیست، می خواهد عهده دار خدمت تو بشود، درعوض خداوند به او پاداش خواهد داد، چرا می خواهی مانع كار ثوابی بشوی؟» .
باز هم آن مرد امتناع كرد. آخر علی او را قسم داد كه «من می خواهم به شرف خدمت برادر مؤمن نائل گردم، مانع كار من مشو» مهمان با حالت شرمندگی حاضر شد. علی فرمود:
«خواهش می كنم دست خود را درست و كامل بشویی، همان طوری كه اگر قنبر می خواست دستت را بشوید می شستی، خجالت و تعارف را كنار بگذار».
همینكه از شستن دست مهمان فارغ شد، به پسر برومند خود محمدبن حنفیه گفت:
«دست پسر را تو بشوی. من كه پدر تو هستم دست پدر را شستم و تو دست پسر را بشوی. اگر پدر این پسر در اینجا نمی بود و تنها خود این پسر مهمان ما بود من خودم دستش را می شستم، اما خداوند دوست دارد آنجا كه پدر و پسری هر دو حاضرند، بین آنها در احترامات فرق گذاشته شود. » محمد به امر پدر برخاست و دست پسر مهمان را شست. امام عسكری وقتی كه این داستان را نقل كرد فرمود:«شیعه ی حقیقی باید این طور باشد.» [1]
[1] . بحارالانوار ، جلد 9، چاپ تبریز، ص 598.
منبع: داستان راستان،شهید مطهری،جلد دوم.