داستانهای ائمه: امام رضا (ع): دوستی با اهل بیت
۱۴ شهریور ۱۳۹۴ 0هنگامى كه يونس بن يعقوب از دنيا رفت. حضرت رضا (عليه السلام) براى او حنوط و كفن و آنچه احتياج داشت فرستاد. غلامان خود و پدرش را دستور داد كه بر جنازه او حاضر شوند. فرمود اين مرد مولى و دوست حضرت صادق (عليه السلام) است كه در عراق ساكن بوده . فرمود جنازه را به بقيع ببريد اگر اهل مدينه از دفن در آنجا جلوگيرى كردند و گفتند اين مرد عراقى است بگوئيد دوست حضرت صادق (عليه السلام) است كه در عراق زندگى مى كرده . اگر نگذارند ما هم نمى گذاريم مواليان خود را بعد از اين در بقيع دفن كنند. يونس بن يعقوب را در آنجا دفن كردند. حضرت رضا (عليه السلام) به محمد بن حباب كه رفيق و همسفر يونس بود پيغام داد كه بر جنازه او نماز بگذارد.
محمد بن وليد گفت روزى من بر سر قبر يونس بن يعقوب بودم متصدى و متولى قبرستان بقيع جلو آمده گفت صاحب اين قبر كيست؟ كه على بن موسى الرضا (عليه السلام) به من دستور داده چهل روز يا چهل ماه (راوى مى گويد ترديد از من است) بر روى قبرش آب بپاشم .
متولى گفت سرير پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) پيش من است هرگاه يكى از بنى هاشم مى ميرد آن تابوت تكان مى خورد و صدا مى دهد من متوجه مى شوم كه يكى از آنها مرده است فرداى آن شب معلوم مى شود چه شخصى مرده است. در شبى كه صاحب اين قبر مرده بود سرير تكان خورده صدا داد. با خود گفتم از بنى هاشم كسى كه مريض نيست، پس كه مرده فردا آمدند و از من سرير را خواستند گفتند مولى حضرت صادق (عليه السلام) كه در عراق بوده از دنيا رفته است .(1);;
1- جلد 15 بحارالانوار، جزء اول ص 292.
منبع: آگاه شویم،حسن امیدوار،جلد اول.