شعر در مدح امام باقر علیه السلام
۳۰ شهریور ۱۳۹۴ 0بسر می پرورانم من هوای حضرت باقر
بدل باشد مرا شوق لقای حضرت باقر
زعشقش جان من بر لب رسیده کس نمی داند
که نبود چاره ساز من سوای حضرت باقر
بگوشم هاتف غیبی سرود این نکته را دیشب
که باشد رخش دانش زیرپای حضرت باقر
چنان بگرفته صیت علمیش آفاق را یکسر
که پیچیده در این عالم صدای حضرت باقر
پیمبر گفت یا جابر که خواهی دید باقر را
سلام از من رسان آنگه برای حضرت باقر
سوالاتی که از وی کرده دانشمند نصرانی
جوابش را شنید از گفته های حضرت باقر
مسلمان گشت راهب ناگهان در محضر آن شه
منور شد دل او از ولای حضرت باقر
شد آسان وضع حمل گمرک وحشی بیابانی
بر روی قله ی کوه از دعای حضرت باقر
برستاخیز اگر خواهی نجات از گرمی محشر
برو در سایه ظل همای حضرت باقر
خرد عاجز بود ز اوصاف بی پایان آن سرور
کمیت لفظ لنگ است از ثنای حضرت باقر
جلال و شان آن امام پاک بازان را
نمی داند کسی غیر از خدای حضرت باقر
(رضائی ) ایستاده بر دولت سرای او