شعر غیرت آب (درباره حضرت ابوالفضل علیه السلام)
۳۰ شهریور ۱۳۹۴ 0چو دید، تشنه ی لب های خشک او،دریاست
به آب، خیره شد و ناله اش ز دل برخاست
که آب! از چه نگردیدی از خجالت،آب؟
تو موج می زنی و تشنه ،یوسف زهراست
ز یک طرف تو زنی نعره از جگر در بحر
ز یک طرف به حرم ،بانگ «العطش» برپاست
قسم به فاطمه !هرگز تو را نمی نوشم
که در تو،عکسِ لبِ خشکِ «سیدالشهدا» است
ز خونِ دیده ی من،روی موج خود بنویس
که از تمامی اطفال ،تشنه تر سقاست
خدا گواه است که با چشم خویشتن دیدم
سکینه را که لبش، خشک و دیده اش،دریاست
درون بحر، همه ماهیان به هم گویند
حسین،تشنه و سیراب، وحشی صحراست
نوشته اند به لب های خشک من ز ازل
که تشنه کام گذشتن ز بحر،شیوه ی ماست.
ز شیرخواره، برایت پیام آوردم
پیام داده که ای آب! غیرت تو کجاست؟
صدای نعره ی دریا به گوش جان بشنو
که موج آب هم، این طرفه بیت را گویاست:
سلام خالق منان،سلام «خیر الناس»
سلام خیل شهیدان،به حضرت عباس!
شاعر: غلامرضا سازگار(نخل میثم،ج3،ص287)
نبع: جرس فریاد می زند، (720 غزل عاشورایی)،گزینش و پژوهش:جواد هاشمی«تربت» و میثم کریمی،شرکت تعاونی کارآفرینان فرهنگ و هنر،1388،ص427