شعر هفتاد و دو آیینه
۰۱ مهر ۱۳۹۴ 0آمدم اى سرزمين بيقراران كربلا
آمدم تا دل بگيرد در تو سامان كربلا
پيش رويم موج و توفانى زِ درياى بلاست
اى تو تنها ساحل اين موج و توفان كربلا
كوفيان رسم پذيرايى نمى دانند، تو
ميزبانى كن در اين وادى زِ مهمان كربلا
گرندارى گل بهروى دامن خود غم مخور
مى شود از خون گل اينجا گلستان كربلا
مى شود هفتاد و دو آيينه پرپر مثل گل
خاك تو چون آسمان گردد درخشان كربلا
آسمان مىسوزد آن دم كز غم گلگون رُخان
شعله ها برخيزد از چاك گريبان كربلا
باغبانى بىقرارم زانكه در آغوش من
غنچه اى پرپر شود با لعل خندان كربلا
خون پاك يوسفم را بر زمين خواهند ريخت
گرگهاى صف زده در اين بيابان كربلا
ماه آل هاشم اينجا مى شود غلتان به خون
در كنار علقمه با كام عطشان كربلا
روز عاشورا در اينجا ذوالجناح از داغ من
مى رود در خيمه با يال پريشان كربلا
مى رسدشام غريبانى كه زينب از فراق
اشكها دارد به رخ چون شمع سوزان كربلا
كاروانى را كه آوردم در اينجا- خون جگر
مى رود منزل به منزل شام ويران كربلا
«ياسر» از اين كشتگان وادى قدس اله
گنج ها در سينه خواهد داشت پنهان، كربلا
شاعر: محمود تاری
منبع: هم نفس کربلا، محمود تاری، صص70-71.