شرح نامه 31 نهج البلاغه: آنچه برای خود می‌پسندی...

شرح نامه 31 نهج البلاغه: آنچه برای خود می‌پسندی...

۰۷ مهر ۱۳۹۴ 0

 

 

"يَا بُنَيَّ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا"
'اى فرزند عزيز، نفس خويش را ميزانى بين خود و بين ديگران قرار ده، پس از براى ديگران دوست بدار آنچه را كه براى خودت دوست ميدارى، و خوش ندار براى ديگران آنچه را براى خودت خوش ندارى'.

معيار كلى براى طرز برخورد و نحوه ى معامله ات با ديگران، همان نفس خودت باشد. امام (علیه السلام) در اينجا از وجدان دست نخورده ى انسانها استمداد مى جويند و از حب بذات كه غريزه اى از غرائز انسانها است در راه حفظ حقوق افراد، استفاده مى كنند:
"فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ اكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا".
'پس از براى ديگران دوست بدار آنچه را كه براى خودت دوست ميدارى، و خوش ندار براى ديگران آنچه را براى خودت خوش ندارى'.

 واقعاً كه چه ميزان دقيق و چه حساب مضبوط و قابل فهمى است. آيا نمى دانيم كه چه چيزهائى را براى خود دوست داشته و مى خواهيم؟ آيا نمى دانيم كه چه چيزهائى را براى خود نمى پسنديم و از آن بيزاريم و تنفر داريم؟
اكنون هر چه را كه نسبت به خودمان مى پسنديم و دوست داريم و براى جلب آن كوشش مى كنيم (مانند پيدا كردن يك زندگى مرفه و آبرومندانه و بر خوردار شدن از احترام عمومى و داشتن موقعيت محترمانه اى در ميان مردم)، همين مطالب را از براى ديگران نيز بخواهيم و نه تنها از اينكه ديگران به چنين نعمتهائى مى رسند نگران نباشيم، بلكه براى دست يابى آنان به اين نعمتها تلاش كنيم. و از طرفى، امورى در زندگى پيش مى آيد كه بلا شك طبع انسانى از آنها متنفر و بيراز است و همواره از آن گونه جريانات فرار كرده و از خود دفع مى نمايد. اكنون همان امور و جريانات ناراحت كننده را از براى ديگران نيز نخواهد، بلكه بخواهد كه آن مطالب و سختيها و نگرانيها از بردران و خواهران دينيش بر طرف گردد.

از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل شده: 'لا يكملُ ايمانُ عبدٍ حتى يُحبّ لأخيه ما يُحبّ لنفسه و يَكرَه لأخيه ما يَكرَه لِنفسه'.(1)
'ايمان آدمى به كمال نمى رسد مگر هنگامى كه دوست داشته باشد برای برادرش آنچه برای خودش دوست دارد، و ناپسند شمرد براى برادر دينى خود، آنچه را كه براى خود ناپسن می شمرد'.

يكى از اسيران به پادشاهى گفت با من آن كن كه دوست مى دارى خدا با تو كند. پادشاه او را رها كرد.(2)

عرب بيابان نشينى نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و ركاب شتر آنحضرت را گرفت، در حالى كه آنحضرت اراده داشت كه به جنگى از جنگها برود. عرض كرد: يا رسول الله؟ علمى را به من بياموز كه بواسطه ى آن داخل بهشت شوم. رسول خدا فرمود:
'مَا أَحْبَبْتَ أَنْ يَأْتِيَهُ النَّاسُ إِلَيْكَ فَأْتِهِ إِلَيْهِمْ وَ مَا كَرِهْتَ أَنْ يَأْتِيَهُ النَّاسُ إِلَيْكَ فَلَا تَأْتِهِ إِلَيْهِمْ'.(3)
'آنطور كه دوست دارى مردم با تو رفتار نمايند تو نيز با آنان همانگونه رفتار كن و آنطور كه خوش ندارى با تو رفتار نمايند تو هم با آنان بدان گونه رفتار منما'.
__________________________
پی نوشت:
1. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج16 ص84
2. همان
3. کافی، ج2 ص146

منبع: به سوى مدينه فاضله، على كريمى جهرمى

کانال قرآن و حدیث را درشبکه های اجتماعی دنبال کنید.
آپارات موسسه اهل البیت علیهم السلام
کانال عکس نوشته قرآن و حدیث در اینستاگرام
تلگرام قرآن و حدیث
کانال قرآن و حدیث در ایتا
کانال قرآن و حدیث در گپ
پیام رسان سروش _ کانال قرآن و حدیث