شهادت على اكبر علیه السلام در ارشاد شیخ مفید
۱۸ مهر ۱۳۹۴ 0 پس فرزندش على بن الحسين (ع) پيش آمد و مادرش ليلى دختر ابى قرة بن عروة بن مسعود ثقفى بود و از زيباترين مردم آن زمان بود، و در آن روز نوزده سال داشت پس حمله افكند و مي گفت:
1- منم على فرزند حسين بن على، بخانه خدا سوگند ما سزاوارتر به پيغمبر هستيم.
2- بخدا سوگند پسر زنا زاده در باره ما حكومت نخواهد كرد، با شمشير شما را مي زنم و از پدر خويش دفاع مي كنم.
(شمشير مي زنم) شمشير زدن جوانى هاشمى و قرشى.
پس چند بار چنين حمله افكند، و مردم كوفه از كشتن او خوددارى مي كردند، مرة بن منقذ عبدى گفت: گناه عرب بگردن من باشد اگر اين جوان بر من بگذرد و چنين حمله افكند و من داغ مرگش را بر دل پدرش ننهم، پس همچنان كه حمله افكند مرة بن منقذ سر راه بر او گرفت و با نيزه او را بزد آن جناب بزمين افتاده، و آن بيشرم مردم گرد او را گرفته با شمشيرهاى خود پاره پاره اش كردند، حسين (ع) آمد تا بر سر آن جوان ايستاده فرمود: خدا بكشد مردمى كه تو را كشتند اى پسرم، چه بسيار اين مردم بر خدا و بر دريدن حرمت رسول (ص) بي باك كشته اند، و اشك از ديدگان حق بينش سرازير شد، سپس فرمود: پس از تو خاك بر سر دنيا! در اين حال زينب خواهر حسين (ع) از خيمه بيرون دويده فرياد مي زد: اى برادرم و اى فرزند برادرم! و شتابانه آمد تا خود را بروى آن جوان انداخت، حسين (ع) سر خواهر را بلند كرده او را بخيمه بازگرداند، و بجوانان خود فرياد زد: برادرتان را برداريد، پس جوانان آمده او را برداشتند تا جلوى خيمه كه پيش روى آن جنگ مي كردند بر زمين نهادند.
منبع: ترجمه ارشاد شیخ مفید، رسولی محلاتی، ج2، ص110.