فضیلت روز مباهله (زاد المعاد)
۲۳ تیر ۱۳۹۴ 0 ادعیه و زیاراتاعمال ماه ذی الحجه؛ در تعيين روز مباهله ميان علما خلاف است و اشهر و اقوى آن است كه روز بيست و چهارم است و بعضى بيست و پنجم و بعضى بيست و هفتم و بعضى بيست و يكم نيز گفتهاند و اگر هريك از اينها اعمال مستحبّه را به عمل آورند بهتر است و آنچه مشهور است بيست و چهارم است.
سبب فضيلت روز مباهله آن است كه چون حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله رسولان فرستاد به سوى نصارى نجران كه اعظم ترسايان عرب بودند و ايشان به كتب خود رجوع كردند و اوصاف حضرت رسالت صلّى اللّه عليه و آله را در كتب جميع انبيا مشاهده كردند حبّ دنيا بر اكثر علماى ايشان غالب شد و ايمان نياوردند و هفتاد نفر از علما و عظماى خود را فرستادند كه صفاتى كه در كتب سابقه براى حضرت ديدهاند مشاهده نمايند و به مدينه داخل شدند و صفات را موافق يافتند و حضرت رسول حجتهاى شافى بر ايشان تمام كرد و باز بعضى از ايشان به سبب حبّ رياست و اغراض باطله مضايقه كردند در ايمان آوردن و حق تعالى اين آيۀ كريمه را فرستاد:«فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مٰا جٰاءَكَ مِنَ اَلْعِلْمِ فَقُلْ تَعٰالَوْا نَدْعُ أَبْنٰاءَنٰا وَ أَبْنٰاءَكُمْ وَ نِسٰاءَنٰا وَ نِسٰاءَكُمْ وَ أَنْفُسَنٰا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اَللّٰهِ عَلَى اَلْكٰاذِبِينَ[1]» یعنی: «پس هر كه با تو مجادله كند در امر عيسى بعد از آنچه آمده است به سوى تو از علم و برهان و القا كردى بر ايشان و قبول نكردند، پس بگو اى محمّد: بياييد بخوانيم پسران خود را و پسران شما را و زنان خود را و زنان شما را و جانهاى خود را و جانهاى شما را يعنى آنها را كه به منزلۀ جان مااند و آنها كه به منزلۀ جان شمااند، پس تضرع كنيم، پس بگردانيم لعنت و دورى از رحمت خدا بر آنها كه دروغ گويند از ما و شما.»
پس حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله عبايى بر دوش مبارك گرفت و حضرت امير المؤمنين عليه السّلام و فاطمه و حسن و حسين-صلوات اللّه عليهم-را در زير عبا داخل كرد و گفت: پروردگارا! هر پيغمبرى را اهل بيتى بوده است كه مخصوصترين خلق بودهاند به او؛ خداوند! اينها اهل بيت مناند پس از ايشان برطرف كن شك و گناه را و پاك كن ايشان را پاك كردنى. پس جبرئيل نازل شد و اين آيۀ كريمه را در شأن ايشان آورد: «إِنَّمٰا يُرِيدُ اَللّٰهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً[2]» یعنی: «نيست جز اينكه اراده دارد حق تعالى كه زايل كند از شما اهل بيت بدى و شك را و پاك گرداند شما را از گناهان پاك گردانيدنى.»
پس حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله و على و فاطمه و حسن و حسين-صلوات اللّه عليهم- را با خود بيرون برد از مدينه براى مباهله و چون نصارى حقيّت آن حضرت را دانسته بودند و بعد از ايستادن حضرت با آن بزرگواران در مقام مباهله آثار نزول عذاب در زمين و آسمان ظاهر، و عالم بزرگ ايشان گفت: به خدا سوگند كه من روى چند مىبينم كه اگر دعا كنند كه كوهى چند از جا كنده شود كنده خواهد شد، جرأت نكردند بر مباهله و استدعاى مسالمه و مصالحه كردند و قبول كردند كه هرسال جزيه بدهند و حضرت ايشان را نفرين نكرد و به امر الهى بر ايشان جزيه قرار داد و حضرت فرمود به خدا سوگند كه هلاك و عذاب آويخته شد بر اهل نجران و اگر مباهله مىكردم هرآينه همۀ اين جماعت ميمون و خوك مىشدند و اين وادى بر ايشان آتش مىشد و سرايت مىكرد به نجران و همۀ ترسايان نجران مىسوختند و پيش از آنكه سال تمام شود جميع نصارى مىمردند و يك نصرانى بر روى زمين باقى نمىماند.[3]
و به اين سبب چندين امر بر عالميان ظاهر شد:
اوّل حقيّت آن حضرت زيرا كه اگر اعتماد بر حقيّت خود نمىداشت خود را و عزيزترين اهل خود را در معرض مباهله به درنمىآورد، و اگر آن جماعت حقيّت آن حضرت بر ايشان ظاهر نشده بود مباهله مىكردند و مذلّت و خوارى جزيه را بر خود قرار نمىدادند.
دوم آنكه ظاهر شد كه آل عبا عليهم السّلام بزرگوارترين خلق بودند نزد آن حضرت كه ايشان را در دعا با خود شريك گردانيد.
سوّم آنكه ايشان عزيزترين خلق بودند نزد آن حضرت كه براى اظهار حقيّت خود ايشان را در معرض نفرين به درآورد، زيرا كه بسيار است كه آدمى خود را به مهالك مىافكند امّا اعزّه عيال خود را راضى نمىشود كه در معرض خطر درآورد چنانچه صاحب كشّاف و غير او از معتصبان سنّيان اعتراف به اين نمودهاند.
چهارم آنكه حسن و حسين-صلوات اللّه عليهما-فرزند حقيقى آن حضرتاند و رتبۀ ايشان از ساير صحابه پيشتر بوده است نزد خدا و رسول با آن صغر سن.
پنجم آنكه حضرت فاطمه-صلوات اللّه عليها-بهترين زنان بوده و از زوجات و ساير قرابات به آن حضرت اخصّ و اقرب بوده و منزلت او نزد حق تعالى از همه پيشتر.
ششم آنكه به اتّفاق عامّه و خاصّه، حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در مباهله داخل بود و داخل «ابناء» و «نساء» نيست، پس بايد كه داخل «انفسنا» باشد و حقيقت در اينجا مراد نمىتواند بود، زيرا كه اتحاد دو نفس محال است پس مراد آن است كه اختصاص آن حضرت به حضرت رسالت در كمالات و صفات به مرتبهاى بود كه به منزلۀ نفس و جان آن حضرت بود، پس هركمالى كه در حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله بود بايد كه در آن حضرت باشد به غير پيغمبرى، پس بايد كه افضل باشد از جميع صحابه و از جميع پيغمبران به غير آن حضرت و بايد كه مخصوصترين خلق باشد به آن حضرت و اعزّ خلق باشد نزد او؛ و روايات مفصّلۀ اين قصّۀ شريفه و فوايدى كه از آن مستفاد مىشود در كتاب حيوة القلوب ذكر كردهام و اين رساله گنجايش ذكر آنها ندارد.
و از جمله امورى كه در روز بيست و چهارم واقع شده و موجب مزيد فضل آن گرديده آن است كه در اين روز حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در ركوع نماز انگشترى خود را به سايل بخشيد و اين آيۀ كريمه نازل شد و امامت آن حضرت بر اصحاب بصيرت هويدا گرديد: «إِنَّمٰا وَلِيُّكُمُ اَللّٰهُ وَ رَسُولُهُ وَ اَلَّذِينَ آمَنُوا اَلَّذِينَ يُقِيمُونَ اَلصَّلاٰةَ وَ يُؤْتُونَ اَلزَّكٰاةَ وَ هُمْ رٰاكِعُونَ[4]» یعنی: «نيست اولى به امر شما و مالك اختيار شما مگر خدا و رسول او و آنها كه ايمان آوردهاند و نماز را برپا مىدارند و چنانچه بايد به جا مىآورند و زكات مىدهند در ركوع.»
و اين آيه نص صريح است بر امامت آن حضرت چنانچه در ساير كتب ذكر كردهام.
[1] ) سوره آل عمران ( 3 )، آیه 61 . [2] ) سوره احزاب (33)، آیه 33.
[3] ) مجمع البيان: ج 2 ، ص 309 . [4] ) سوره مائده،(5) آیه 55.